توبه نامه چرسى

توبه نامه چرسى
اى شيرهء جان دردمندان
اى روح و روان مستمندان
اى گرم كن محافل ما
اى رهزن ديده و دل ما
اى هوش رباى دهشت آور
اى عقل زداى غفلت آور
اى نور بر كدورت اندوز
اى در دل زار شعله افروز
هر چند شده ست وقت بسيار
كافتاده مرا بتو سر و كار
هر چند كه از تو روزگارى
گه نشه و گه بُدم خمارى
همراز قديم من تو بودى
محرم بحريم من تو بودى
اوقات عزيز رايگانى
بگذشت مرا بسر گرانى
جز تو ز همه حذر نمودم
در خلوت تو بسر نمودم
دست از همه كار و بار بستم
شد بسته ز كار و بار دستم
تا آنكه شدم عليل و مغموم
دود تو مرا نمود مسموم
آخر ضررت بمن اثر كرد
عقل و خردم ز سر بدر كرد
هر چند كه در قطار ياران
الفت بتو داشتم فراوان
ليكن چه كنم – نقص بسيار
عايد شده از تو بر من زار
دود تو دلم سياه كرده
هستى مرا تباه كرده
حالا چو اسير رنج خويشم
خواهم كه جدا شوى ز پيشم
اينست وداع آخر من
اى شوخ محيل ساحر من
من از تو همى كنم جدائى
ميرو تو به هر كجا كه خواهى
روزى كه ز تو دمى نزد دل
هرگز دمى بيغمى نزد دل
امروز كه ميرود دم من
مفزاى تو دم بدم غم من
استاد ضيا قاريزاده
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *