گرَش به خنده بگویی بمیر، میمیرد
کنار جاده نشسته کسی که هر ساعت
هزار بار خودش ناگزیر میمیرد
ز پافتاده و در انتظار یک دست است
ولی ز گفتن «دستم بگیر» میمیرد
به روزِ حادثه اینجا دو اتفاق افتد:
غنی ز شهر گریزد؛ فقیر میمیرد!
به فیل و اسپ خودت دل مبند فرمانده
اگر پیاده نباشد وزیر میمیرد
حکایتیست که تا روزنامه چاپ شود
به قدر ثانیهها سردبیر میمیرد
یحیا جواهری