گل اندامی که می دادم به خون دیده آبش را

گل اندامی که می دادم به خون دیده آبش را
چسان بینم که گیرد دیگری آخر گلابش را؟
در آغوش نسیم صبحدم بی پرده چون بینم؟
گل رویی که من وا کرده ام بند نقابش را
به دست غیر چون بینم عنان طفل خودرایی
که وقت نی سواری می گرفتم من رکابش را؟
به خونم زد رقم، تا با قلم شد آشنا دستش
پریرویی که می بردم به مکتب من کتابش را
نهالی را که من چون تاک پروردم به خون دل
چسان بینم به جام دیگران صائب شرابش را؟
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *