قصاید ازرقی هروی
ز نور قبۀ زرین آینه تمثال
ز نور قبۀ زرین آینه تمثال زمین تفته فرو پوشد آتشین سر بال فروغ چتر سپهری بیک درخشیدن بسنگ زلزله اندر زند بگاه زوال درر…
اکنون که تر و تازه بخندید نو بهار
اکنون که تر و تازه بخندید نو بهار ما و سماع و بادۀ رنگین و زلف یار آن زر سیم خمره و لعل بلور درج…
بار دیگر بر ستاک گلبن بی برگ و بار
بار دیگر بر ستاک گلبن بی برگ و بار افسر زرین بر آرد ابر مروارید بار گاه مینا زینت آرد زو نگار بوستان گاه مرجان…
چو کوس عید ز درگه بکوفتند پگاه
چو کوس عید ز درگه بکوفتند پگاه پگاه رفت بعید آن نگار زی درگاه بشاخ سوسن آزاد برفگنده قبا ببرگ سنبل خوشبوی بر نهاده کلاه…
عروس ماه نوروزی چه کرد آن دانۀ گوهر؟
عروس ماه نوروزی چه کرد آن دانۀ گوهر؟ که نورش ماه تابان بود و سعدش زهرۀ ازهر هزاران صورت رنگین نگاریده برو مانی هزاران پیکر…
المنه لله که خورشید خراسان
المنه لله که خورشید خراسان از برج شرف گشت دگر باره درخشان المنه لله که آراست دگر بار دیوان خراسان بسزاوار خراسان المنه الله که…
باز بر طرف مه از غالیه طغرا دیدم
باز بر طرف مه از غالیه طغرا دیدم زبرصفحۀ جان خط معما دیدم تا بر اطراف سمن گشت محقق خط او بندۀ عارض او روح…
چون چتر روز گوشه فرو زد بکوهسار
چون چتر روز گوشه فرو زد بکوهسار بر زد سر علامت عید از شب آشکار هر کوکبی بتهنیت عید بر فلک در زیور شعاع برآمد…
عید شاداب درختیست که تا سال دگر
عید شاداب درختیست که تا سال دگر از گل و میوۀ او بوی همی یابی و بر بوی آن گل بترازد چو خرد کار دماغ…
آمد رمضان بخیر مقدم
آمد رمضان بخیر مقدم دیشب بسلام خان اعظم جمشید زمان سکندر وقت مقصود وجود نسل آدم ای امر تو چون نفاذ تقدیر وی حکم تو…
بر آن صحیفة سیمین مسای مشک مقیم
بر آن صحیفة سیمین مسای مشک مقیم که رنگ مشک نماید بر آن صحیفة سیم مکن ستیزه اگر چند خوبرویان را ستیزه کردن بیهوده عادتیست…
چون مساعد شد زمان و چون موافق گشت یار
چون مساعد شد زمان و چون موافق گشت یار موسم دی را توان کردن بنزهت چون بهار تا بود در پیش دیده آفتاب سیم بر…
عید مبارک آمدو بر بست روزه بار
عید مبارک آمدو بر بست روزه بار زان گونه بست بار که پیرار بست و پار در طبع روزه دار گه آمد که هر زمان…
ای از کمال حسن تو جزوی در آفتاب
ای از کمال حسن تو جزوی در آفتاب خطت کشیده دایرۀ شب بر آفتاب زلف چو مشک ناب ترا بنده مشک ناب روی چو آفتاب…
بر سر دنیا فکند از نور چادر ماهتاب
بر سر دنیا فکند از نور چادر ماهتاب تا جهان را کرد از ان چادر منور ماهتاب مه در اوج نور خود در آسمان دامن…
خوش و نکو ز پی هم رسید عید و بهار
خوش و نکو ز پی هم رسید عید و بهار بسی نکوتر و خوشتر ز پار و از پیرار یکی ز جشن عجم جشن خسرو…
مبارکی و سعادت نمود روی بشاه
مبارکی و سعادت نمود روی بشاه از آن مبارک و مسعود تحفهای زاله چه تحفه ایست ؟ یکی فر خجسته فرزندست موافقان را شادی فزای…
اهل گردون دوش چون دیدند بر گردون هلال
اهل گردون دوش چون دیدند بر گردون هلال خرمی کردند و فرخ داشتند او را بفال با دعا و با تضرع دستها بر داشتند پنج…
بفال سعد و خجسته زمان و نیک اختر
بفال سعد و خجسته زمان و نیک اختر نشسته بودم یک شب بباغ وقت سحر ز باختر شده پیدا سر طلایۀ روز کشیده لشکر شب…
در سپهر دولت آمد کامجوی و کامران
در سپهر دولت آمد کامجوی و کامران از شکار خسروی آن آفتاب خسروان آسمان داد و همت ، آفتاب تاج و تخت نور جان میر…
مرا درین تن و این دیدۀ چو لاله ستان
مرا درین تن و این دیدۀ چو لاله ستان همی فزاید نور و همی فروزد جان وزین فروزش جان و از آن فزایش نور نداد…
ای سخن زیر دست خامۀ تو
ای سخن زیر دست خامۀ تو عقد لؤلؤست نظم نامۀ تو خلق در سایۀ خرد باشد خرد اندر حصار سایۀ تو مایۀ صد ادیب بتراشند…
بفال همایون و فرخنده اختر
بفال همایون و فرخنده اختر ببخت موفی و سعد موفر بوقتی که هست اندر و فال خوبی بروزی که هست اندرو سعد و اکبر ببزم…
در قناعت و توفیق دین و مذهب راست
در قناعت و توفیق دین و مذهب راست بروزگار تو ، ای فخر کاینات ، کراست؟ برون ز راه تو هر راه کاندر آفاقست غریق…
دوش در گردن شب عقد ثریا دیدم
دوش در گردن شب عقد ثریا دیدم نو عروسان فلک را بتماشا دیدم رانده بودم همه شب گرد زوایای فلک ماه را در فلک عقد…
گویی که ماه و مشتری از جرم آسمان
گویی که ماه و مشتری از جرم آسمان تحویل کرده اند بباغ خدایگان وز ماه و مشتری شده آن خاک پرنگار نوری عجیب صورت و…
ای بزمین بر ، بزرگ سایۀ یزدان
ای بزمین بر ، بزرگ سایۀ یزدان ای ملک عادل ، ای مبارک سلطان آنچه تو کردی ز پادشاهی و مردی پور سیاوش نکرد و…
بفرخی و سعادت بخواه جام شراب
بفرخی و سعادت بخواه جام شراب که باز باغ برید از پرند سبز ثیاب ز رنگ میغ و ز برگ شکوفه پنداری زمین حواصل پوشید…
دوش تا روز فراخ آن صنم تنگ دهان
دوش تا روز فراخ آن صنم تنگ دهان رخ چون لاله همی داشت ز می لاله ستان رخ او لاله ستان بود و سر زلفک…
دی در آمد ز در آن لعبت زیبا رخسار
دی در آمد ز در آن لعبت زیبا رخسار نه چنان مست بغایت ، نه بغایت هشیار طربی در دل آن ماه نو آیین زنبیذ…
مگر که زهره و ما هست نعت آن دلخواه
مگر که زهره و ما هست نعت آن دلخواه که با سعادت زهره است و باطراوت ماه سعادتی که همه در روان گشاید طبع طراوتی…
ای دست منت تو بمن بنده در دراز
ای دست منت تو بمن بنده در دراز درگاه تو ز حادثه من بنده را جواز درهای رنج بسته بمن بر سخای تو بر من…
بمژده خواستی آن نور چشم و راحت جان
بمژده خواستی آن نور چشم و راحت جان بر من آمد پروین نمای و ماه نشان نهفته انجم او در عقیق عنبر بوی شکسته سنبل…
در روزگار کامروا باد و شاد خوار
در روزگار کامروا باد و شاد خوار شاه ملوک و صدر سلاطین روزگار سلطان ابوالملوک ملک ارسلان ، که چرخ ایوانش را بدیده نهادست بر…
ز روی و قد تو بی شک صنوبر آید و ماه
ز روی و قد تو بی شک صنوبر آید و ماه ز روشنی و بلندی که هستی ، ای دلخواه اگر صنوبر و ماهی شگفت…
مهرگان نو در آمد ، بس مبارک مهرگان
مهرگان نو در آمد ، بس مبارک مهرگان فال سعد آورد و روز فرخ و بخت جوان ملحم دینارگون پوشید باغ مشکبوی زان سپس کش…
ای گلبن روان و روان را بجای تن
ای گلبن روان و روان را بجای تن پیش آر جام و تازه کن از راح روح من زان می که رنگ و بوی تقاضا…
بهار تازه ز سر تازه کرد لاله ستان
بهار تازه ز سر تازه کرد لاله ستان برنگ لاله می از یار لاله روی ستان جهان جوان شد و ما همچنو جوانانیم می جوان…
ز تاب عنبر با تاب بر سهیل یمن
ز تاب عنبر با تاب بر سهیل یمن هزار حلقه شکست آن نگار عهدشکن چه حلقه ای ؟ که معلق نهاد دام بلا چه عنبری…
همایون جشن عید و ماه آذر
همایون جشن عید و ماه آذر خجسته باد بر شاه مظفر امیر انشاه بن قاورد جغری جمال دین و دین را پشت و یاور خداوندی…
ای شکسته تیره شب بر روی ، روشن مشتری
ای شکسته تیره شب بر روی ، روشن مشتری تیره شب بر روی روشن مشتری در ششتری از شکر بر نقره داری دانۀ یاقوت سرخ…
بوقت صبح یکی نامه ای نوشت بهار
بوقت صبح یکی نامه ای نوشت بهار بدست ابر بسوی صبای عنبر بار شگفت و خوب یکی نامه ای ، که هر حرفی ازو شگفتی…
رمضان موکب رفتن زره دور آراست
رمضان موکب رفتن زره دور آراست علم عید پدید آمد و غلغل برخاست مرد میخوار نماینده بدستی مه نو دست دیگر سوی ساقی که :…
یک نیمه عمر خویش ببیهودگی بباد
یک نیمه عمر خویش ببیهودگی بباد دادیم و ساعتی نشدیم از زمانه شاد از گشت آسمانی و تقدیر ایزدی برکس چنین نباشد و برکس چنین…
ای مر ابدان بزرگی را بپیروزی روان
ای مر ابدان بزرگی را بپیروزی روان وی مر الفاظ سخاوت را ببخشیدن ضمان بر تن دولت بقای جاه تو بهتر ز سر در سر…
پریرخی که ز شرمش نهان شدست پری
پریرخی که ز شرمش نهان شدست پری پری مثال نهان گشت و شد ز مهر بری عیان بدیده گر او را نبینی آن نه عجب…
رخسار و قد و زلف و بناگوش یار من
رخسار و قد و زلف و بناگوش یار من ما هست بر صنوبر و مشکست بر سمن با ماه و با صنوبر او نور و…
ابر سیمابی اگر سیماب ریزد بر کمر
ابر سیمابی اگر سیماب ریزد بر کمر دود سیماب از کمر ناگاه بنماید اثر ور ز سرما آبدان قارورۀ شامی شدست باز بگدازد همی قاروره…
ایا بجود و بآزادگی بدهر مثل
ایا بجود و بآزادگی بدهر مثل جهان بکلک تو و کف تو فکنده امل چگونه رنجه نباشم برنج تو ؟ که مرا ز نعمت تو…
بگداخت آبگینۀ شامی در آبدان
بگداخت آبگینۀ شامی در آبدان وز آب چشم ابر بخندید بوستان با چشم پر سرشک اندر هوا نهاد میغی برنگ قیر ز دریای قیروان گر…