تا شده ای گل به تو اغیار یار

تا شده ای گل به تو اغیار یار در دلم افزون شده صد خار خار ای بت چین جانی و جسم بتان پیش تو بی‌جان…

ادامه مطلب

جلوهٔ آن حور پیکر خونم از دل ریخته

جلوهٔ آن حور پیکر خونم از دل ریخته بندهٔ آن صانعم کان پیکر از گل ریخته مهر لیلی بین که اشگش بر سر راه وداع…

ادامه مطلب

چو گریم بی تو اشگم از بن مژگان فرو ریزد

چو گریم بی تو اشگم از بن مژگان فرو ریزد که چون خیزم ز جا سیلابم از دامان فرو ریزد پذیرد طرح کاخ عشرتم دوران…

ادامه مطلب

چون من به در هجر ز بیداد تو رفتم

چون من به در هجر ز بیداد تو رفتم چندان نگهم داشت که از یاد تو رفتم چون فاختهٔ سنگ ستم خورده ازین باغ دل…

ادامه مطلب

خاطری جمع ز شبه آن که تو میدانی داشت

خاطری جمع ز شبه آن که تو میدانی داشت کاینقدر حسن بیک آدمی ارزانی داشت حسن آخر به رخ شاهد یکتای ازل عجب آیینه‌ای از…

ادامه مطلب

در بزم چون به کین تو غالب گمان شدم

در بزم چون به کین تو غالب گمان شدم جان در میان نهادم و خود برکران شدم پاس درون قرار به نامحرمان چو یافت من…

ادامه مطلب

دل خود رای مرا برده گل خودروئی

دل خود رای مرا برده گل خودروئی ترک خنجر کش مردم کش آتش خوئی طفل نو سلسله‌ای شوخ تنگ حوصله‌ای شاه دیوانه و شی ماه…

ادامه مطلب

دوست با من دشمن و با دشمن من گشته دوست

دوست با من دشمن و با دشمن من گشته دوست هر که با من دوست باشد دشمن جان من اوست بر کدام ابرو کمان چشمم…

ادامه مطلب

دیده‌ام مست و سرانداز و غزلخوان برهی

دیده‌ام مست و سرانداز و غزلخوان برهی شاه مشرب پسری ترک وشی کج کلهی نخل آتش ثمری سرو مرصع کمری عالم‌افروز سهیلی علم افراز مهی…

ادامه مطلب

رو ای صبا بر آن سرو دلستان که تو دانی

رو ای صبا بر آن سرو دلستان که تو دانی زمین به بوس که منت در آن زمان که تو دانی چو شرح حال تو…

ادامه مطلب

ز خانه تاخت برون کرده ساغری دو سه نوش

ز خانه تاخت برون کرده ساغری دو سه نوش لب از شراب در آتش گل از عرق در جوش خمار رفته ز سر تازه نشاء…

ادامه مطلب

زخم جفای یار که بر سینه مرهم است

زخم جفای یار که بر سینه مرهم است از بخت من زیاده و از لطف او کم است کودک دل است و دو و لعب…

ادامه مطلب

زهی ز عشق جهانی تو را به جان مشتاق

زهی ز عشق جهانی تو را به جان مشتاق من از کمال محبت جهان جهان مشتاق نهان ز چشم بدان صورت تو را این است…

ادامه مطلب

سروی از یزد گذر کرد به کاشانهٔ ما

سروی از یزد گذر کرد به کاشانهٔ ما که ازو چون ارم آراسته شد خانهٔ ما با دلی گرم نشاط آمد و از حرف نخست…

ادامه مطلب

شوق می‌گرداندم بر گرد شمع سرکشی

شوق می‌گرداندم بر گرد شمع سرکشی همتی یاران که خود را میزنم برآتشی همچو خاشاکی که بادش در رباید ناگهان خواهد از جاکندنم جولان تازی…

ادامه مطلب

عجب گیرنده راهی بود در عاشق ربایی‌ها

عجب گیرنده راهی بود در عاشق ربایی‌ها نگاه آشنای یار پیش از آشنایی‌ها ز حالت بر سر تیر اجل در رقص میرد دل نخجیر را…

ادامه مطلب

کاش مرگم سازد امشب از فغان کردن خلاص

کاش مرگم سازد امشب از فغان کردن خلاص تا سگش از درد سر آسوده گردد من خلاص شد گرفتاری ز حد بیرون اجل کو تا…

ادامه مطلب

گر از جمال جهانتاب او نقاب کشند

گر از جمال جهانتاب او نقاب کشند جهانیان قلم رد بر آفتاب کشند برای نیم نگه سرخوشان خواب غرور هزار منت از آن چشم نیم…

ادامه مطلب

گرچه پای بندی عشق بی‌زنجیر نیست

گرچه پای بندی عشق بی‌زنجیر نیست از گریزش نیز غافل بودن از تدبیر نیست در تصرف کوش تا عشقم شود کامل عیار کانچه مس را…

ادامه مطلب

لشگر عشقت سیاهی می‌کند از دور باز

لشگر عشقت سیاهی می‌کند از دور باز وای بر من کز سلامت می‌شوم مهجور باز برشکست خیل طاقت ده قرار ای دل که کرد پادشاه…

ادامه مطلب

مرا صید افکنی زد زخم و بند افند در گردن

مرا صید افکنی زد زخم و بند افند در گردن به ابروی کمان دار و به گیسوی کمند افکن هم از تندی هم از تمکینش…

ادامه مطلب

منتظری عمرها گر بگذاری نشست

منتظری عمرها گر بگذاری نشست آخر از آن ره بر او گردسواری نشست هرکه ز دشت وجود خاست درین صید گاه بهر وی اندر کمین…

ادامه مطلب

نمی‌دانم ز خود افتادگان داری خبر یا نه

نمی‌دانم ز خود افتادگان داری خبر یا نه ز دور این نالهٔ ما در دلت دارد اثر یا نه یقین داری که دارم از خیالت…

ادامه مطلب

هنوزت به ما کینه برجاست گویی

هنوزت به ما کینه برجاست گویی هنوزت سر کشتن ماست گویی هنوزت به این کشته ناپشیمان سر جنگ و آهنگ غوغاست گویی هنوزت ز کین…

ادامه مطلب

از باده عیشم بود مستانه به کف جامی

از باده عیشم بود مستانه به کف جامی زد ساغر من بر سنگ دیوانه می‌آشامی ای هم دم از افسانه یک لحظه به خوابش کن…

ادامه مطلب

اگر می‌بینمت با غیر غیرت می‌کشد زارم

اگر می‌بینمت با غیر غیرت می‌کشد زارم وگر چشم از تو می‌بندم به مردن می‌رسد کارم تو خود آن نیستی کز بهر همچون من سیه…

ادامه مطلب

آن که اشگم از پیش منزل به منزل می‌رود

آن که اشگم از پیش منزل به منزل می‌رود وه که با من وعده می‌فرمود و با دل می‌رود اشگم از بی دست و پائی…

ادامه مطلب

ای از می غرور تو لبریز جام ناز

ای از می غرور تو لبریز جام ناز شیرین ز تلخی تو لب حسن و کام ناز طبع مدقق حرکت سنج می نهد بر جز…

ادامه مطلب

ای زهر خندهٔ تو چو شهد و شکر لذیذ

ای زهر خندهٔ تو چو شهد و شکر لذیذ زهر تو از نبات کسان بیشتر لذیذ از قد و لب ریاض تو را ای بهار…

ادامه مطلب

ای نرد حسن باخته با آفتاب و ماه

ای نرد حسن باخته با آفتاب و ماه بر پاکبازی تو زمین و زمان گواه من کز بتان فریب نخوردم به صد فسون صد بازی…

ادامه مطلب

با خط آن سلطان خوبان را جمالی دیگر است

با خط آن سلطان خوبان را جمالی دیگر است بسته هر موی او صاحب کمالی دیگر است نیست در بتخانهٔ مارا غیر فکر روی دوست…

ادامه مطلب

بر در درج قفل زدم یک چندی

بر در درج قفل زدم یک چندی عاقبت داد گشادش بت شکر خندی سخت از ذوق گرفتاری من می‌کوشد دست و بازوی کمندافکن وحشی بندی…

ادامه مطلب

برای نیم نگاهی چو عذر خواه تو گردم

برای نیم نگاهی چو عذر خواه تو گردم هزار بار به گرد سر نگاه تو گردم ز انتظار شوم کشته تا نشان خدنگی ز پر…

ادامه مطلب

بلا به من که ندارم غم بقا چکند

بلا به من که ندارم غم بقا چکند کسی که دم ز فنا زد باو بلا چکند نشانده بر سر من بهر قتل خلقی را…

ادامه مطلب

به زبان غمزه رانی چو روم به عشوه خوانی

به زبان غمزه رانی چو روم به عشوه خوانی به تو ناز داد یاد این همه مختلف زبانی سگی از تو شهسوارم به قبول و…

ادامه مطلب

به هجر یار که از غیر آن ندارم حظ

به هجر یار که از غیر آن ندارم حظ چنان که ز وصل آن چنان ندارم حظ به غیر حیرت عشقت چه باعث است ای…

ادامه مطلب

پردهٔ ما میدری کائین زیبائیست این

پردهٔ ما میدری کائین زیبائیست این عالمی را ساختی رسوا چه رسوائی است این جلوه کردی با قد رعنا و کشتی خلق را ای جهانی…

ادامه مطلب

تو به زور حسن ایمن مشو از سپاه آهم

تو به زور حسن ایمن مشو از سپاه آهم که من ضعیف پیکر ملک قوی سپاهم شه چار رکن عشقم که به چار سوی غیرت…

ادامه مطلب

چنان مکن که مرا هم نفس به آه کنی

چنان مکن که مرا هم نفس به آه کنی جهان بیک نفس از آه من سیاه کنی ز بزم میروی افتان و سر گران حالا…

ادامه مطلب

چو ممکن نیست کان مه پاسبان محفلم سازد

چو ممکن نیست کان مه پاسبان محفلم سازد بکوشم تا سگ دنباله گیر محملم سازد ازو چون پرده افتد برملا از من کند رنجش که…

ادامه مطلب

چون متاع دو جهان را به خرد سنجیدم

چون متاع دو جهان را به خرد سنجیدم از همه حسن تو و عشق خود افزون دیدم در قدح شد چو می عشق فلک حیران…

ادامه مطلب

خدا اگر چه ز پاکان دعا قبول کند

خدا اگر چه ز پاکان دعا قبول کند دعا کنم من و گویم خدا قبول کند فشاند آن که ز ما آستین رد به دو…

ادامه مطلب

دانم اگر از دلبری قانع به جانی ای پسر

دانم اگر از دلبری قانع به جانی ای پسر داد سبک دستی دهم در سر فشانی ای پسر رسم وفا بنیاد کن آواره‌ای را یاد…

ادامه مطلب

دل در بدن کباب و مرا دیده تر هنوز

دل در بدن کباب و مرا دیده تر هنوز تن غرق آب و آتش و دل پرشرر هنوز بسمل شدم به تیغ تو چون مرغ…

ادامه مطلب

دور بر بسترم از هجر تو رنجور انداخت

دور بر بسترم از هجر تو رنجور انداخت چشم زخم عجبی از تو مرا دورانداخت من که سر خوش نشدم از می صد خمخانه به…

ادامه مطلب

دیشبش در خواب دیدم با رخ چون آفتاب

دیشبش در خواب دیدم با رخ چون آفتاب آن چنان فرخ شبی دیگر نمی‌بینم به خواب بسته آتش‌پارهٔ من تیغ و من حیران که چون…

ادامه مطلب

روز من زان زلف میدانم سیه خواهد شدن

روز من زان زلف میدانم سیه خواهد شدن حال من زان خال میدانم تبه خواهد شدن قد اگر این است پر تنها ز پا خواهدفتاد…

ادامه مطلب

ز خانه ماه به ماه آفتاب من بدر آید

ز خانه ماه به ماه آفتاب من بدر آید من آفتاب ندیدم که ماه ماه برآید قدم کند از بیم پاس غیر توقف به من…

ادامه مطلب

زخم نگهت نهفته خوردم

زخم نگهت نهفته خوردم پنهان نگهی دگر که مردم شد عقل و زمان مستی آمد خود را به تو این زمان سپردم تیر نگهم زدی…

ادامه مطلب

زهی گشوده کمند بلا سلاسل مویت

زهی گشوده کمند بلا سلاسل مویت مهی نبوده بر اوج علا مقابل رویت خوشم به لطف سگ درگهت که در شب محنت رهی نموده ز…

ادامه مطلب