از بناگوش تو هر شب گله سر خواهم کرد

از بناگوش تو هر شب گله سر خواهم کرد شب خود را به همین شیوه سحر خواهم کرد مو به مو بندهٔ آن زلف سیه…

ادامه مطلب

وقت مردن هم نیامد بر سر بالین طبیبم

وقت مردن هم نیامد بر سر بالین طبیبم تا بماند حسرت او بر دل حسرت نصیبم درد بی‌درمان عشقم کشت و کرد آسوده‌خاطر هم ز…

ادامه مطلب

هر که را کار بدان چشم دل آزار بود

هر که را کار بدان چشم دل آزار بود عجبی نیست گرش کشته شدن کار بود شاهد ار می‌طلبی بر سر این کار ز من…

ادامه مطلب

هر جا حدیث حسن تو تقریر می‌کنند

هر جا حدیث حسن تو تقریر می‌کنند آیات رحمت است که تفسیر می‌کنند یارب چه صورتی تو که در کارگاه چشم مردم همی خیال تو…

ادامه مطلب

نرگس بیمار تو گشته پرستار من

نرگس بیمار تو گشته پرستار من تا چه کند این طبیب با دل بیمار من خفتهٔ بیدار گیر گر چه ندیدی ببین چشم پر از…

ادامه مطلب

من گرفته‌ام بر کف نقد جان شیرین را

من گرفته‌ام بر کف نقد جان شیرین را تو نهفته ای در لب خنده‌های شیرین را من فکنده‌ام در دل عقده‌های بی‌حاصل تو گشوده‌ای بر…

ادامه مطلب

مزرع امید را یک دانه به زان خال نیست

مزرع امید را یک دانه به زان خال نیست دل ز خالش برگرفتن خالی از اشکال نیست ای که می‌گویی به دنبال سرش دیگر مرو…

ادامه مطلب

لب پیمانه اگر بر لب جانانه نبود

لب پیمانه اگر بر لب جانانه نبود بوسه‌گاه لب رندان لب پیمانه نبود گوشه چشمش اگر نشئه ندادی می را یک جهان مست به هر…

ادامه مطلب

گر نرخ بوسه را لب جانان به جان کند

گر نرخ بوسه را لب جانان به جان کند حاشا که مشتری سر مویی زیان کند چون از کرشمه دست به تیر و کمان کند…

ادامه مطلب

گر به تیغت می‌زند گردن بنه تسلیم را

گر به تیغت می‌زند گردن بنه تسلیم را که آتش نمرود گلشن گشت ابراهیم را یا مرو در پیش رویش یا چو رفتی سجده کن…

ادامه مطلب

کسی که در دل شب چشم خون فشان دارد

کسی که در دل شب چشم خون فشان دارد بیاض چهره‌اش از خون دل نشان دارد ز پرده راز دلم عشق آشکارا کرد که شعله…

ادامه مطلب

قاعدهٔ قد تو فتنه به پا کردن است

قاعدهٔ قد تو فتنه به پا کردن است مشغلهٔ زلف تو بستن و واکردن است خرمی صحن باغ با تو خرامیدن است فرخی صبح عید…

ادامه مطلب

عرضه دادم در بر جانان وفای خویشتن

عرضه دادم در بر جانان وفای خویشتن زیر تیغ امتحان رفتن به پای خویشتن تا نگردد خون من در حشر دامن گیر او اول از…

ادامه مطلب

شب که در حلقهٔ ما زلف دل آرام نبود

شب که در حلقهٔ ما زلف دل آرام نبود تا به نزدیک سحر هیچ دل آرام نبود حلقهٔ دام نجات است خم طرهٔ دوست وای…

ادامه مطلب

زین حلاوتها که در کنج لب شیرین تست

زین حلاوتها که در کنج لب شیرین تست کی اجل بندد زبانی را که در تحسین تست کامیاب آن تن که تنها با تو در…

ادامه مطلب

ز اختران جگرم چند پر شرر ماند

ز اختران جگرم چند پر شرر ماند خدا کند که نه خاور نه باختر ماند ز شام گاه قیامت کسی نیندیشد که در فراق تو…

ادامه مطلب

دوش در آغوشم آمد آن مه نخشب

دوش در آغوشم آمد آن مه نخشب کاش که هرگز سحر نمی‌شدی این شب مهوشی از مهر در کنار من آمد چون قمر اندر میان…

ادامه مطلب

دل در اندیشهٔ آن زلف گره گیر افتاد

دل در اندیشهٔ آن زلف گره گیر افتاد عاقلان مژده که دیوانه به زنجیر افتاد خواجه هی منع من از باده‌پرستی تا کی چه کند…

ادامه مطلب

در جلوه‌گاه جانان جان را به شوق دادم

در جلوه‌گاه جانان جان را به شوق دادم در روز تیرباران مردانه ایستادم جان با هزار شادی در راه او سپردم سر با هزار منت…

ادامه مطلب

خوش است اگر ز تو ما را دل غمینی هست

خوش است اگر ز تو ما را دل غمینی هست که عاقبت پی هر زهر انگبینی هست ز زلف و روی تو تا عشقم آگهی…

ادامه مطلب

چون سر زلف تو آشفته خیالی دارم

چون سر زلف تو آشفته خیالی دارم الله الله که چه سودای محالی دارم تو پری چهره عجب زلف پریشی داری من آشفته عجب شیفته…

ادامه مطلب

چنان به کوی تو آسوده از بهشت برینم

چنان به کوی تو آسوده از بهشت برینم که در ضمیر نیامد خیال حوری عینم کمند طره نهادی به پای طاقت و تابم سپاه غمزی…

ادامه مطلب

تیغ به دست آمدی و مست شرابی

تیغ به دست آمدی و مست شرابی تشنهٔ خون کدام خانه خرابی حسن تو بدرید پرده‌های وجودم عشق تو نگذاشت در میانه حجابی آه منی…

ادامه مطلب

ترک چشم تو بیارست صف مژگان را

ترک چشم تو بیارست صف مژگان را تیره بخت آن که بدین صف نسپارد جان را فارغم در غم عشق تو ز ویرانی دل که…

ادامه مطلب

تا دلم در خم آن زلف سیه‌نام افتاد

تا دلم در خم آن زلف سیه‌نام افتاد چون غریبی است که در کشمکش شام افتاد سر ناکامی دل باختگان دانستم تا مرا کار بدان…

ادامه مطلب

تا بر اطراف رخت جعد چلیپایی هست

تا بر اطراف رخت جعد چلیپایی هست هر طرف پای نهی سلسله در پایی هست قتل عشاق تو خالی ز تماشایی نیست وه که از…

ادامه مطلب

بهل ز صورت خوبت نقاب بردارند

بهل ز صورت خوبت نقاب بردارند که با وجود تو عشاق نقش دیوارند چگونه خواری عشق تو را به جان بکشم که پیش روی تو…

ادامه مطلب

بستهٔ زلف تو شوریده سرانند هنوز

بستهٔ زلف تو شوریده سرانند هنوز تشنهٔ لعل تو خونین جگرانند هنوز ساقیا در قدح باده چه پیمودی دوش که حریفان همه در خواب گرانند…

ادامه مطلب

با من اگر خواجه سری داشتی

با من اگر خواجه سری داشتی هر سر مویم هنری داشتی بر تو شدی سر اناالحق عیان گر ز حقیقت خبری داشتی غرق شدی ساکن…

ادامه مطلب

ای طلعت نکوی تو نیکوتر از پری

ای طلعت نکوی تو نیکوتر از پری نیکو نگاه‌دار دلی را که می‌بری معشوق پرده‌پوشی و منظور پرده‌در هم پرده می‌گذاری و هم پرده می‌دری…

ادامه مطلب

ای پیک سحرگاهی پیغامی از و سرکن

ای پیک سحرگاهی پیغامی از و سرکن ور تنگ شکر خواهی این نکته مکرر کن گفتی که بکش دامان از خاک در جانان سر پیچم…

ادامه مطلب

آن را که اول از همه خواندی به سوی خویش

آن را که اول از همه خواندی به سوی خویش آخر به کام غیر مرانش ز کوی خویش جویی ز خون دیده گشادم به روی…

ادامه مطلب

از آن به خدمت میخوارگان کمر بستم

از آن به خدمت میخوارگان کمر بستم که با وجود می از قید هر غمی جستم اگر به یاد سلیمان همیشه دستی داشت من از…

ادامه مطلب

وقت مرگ آمد ز رحمت بر سر بالین من

وقت مرگ آمد ز رحمت بر سر بالین من تلخ شد کام حسود از مردن شیرین من او پی جور و جفا، من بر سر…

ادامه مطلب

هر که افتادهٔ آن جنبش قامت باشد

هر که افتادهٔ آن جنبش قامت باشد برنخیزد اگر آشوب قیامت باشد یار اگر قاتل صاحب نظران خواهد بود حیف از آن کشته که چشمش…

ادامه مطلب

نه دست آن که بگیریم زلف ماهی را

نه دست آن که بگیریم زلف ماهی را نه روز روشنی از پی شب سیاهی را فغان که بر در شاهی است دادخواهی ما که…

ادامه مطلب

نذر کردم گر ز دست محنت هجران نمیرم

نذر کردم گر ز دست محنت هجران نمیرم آستانت را ببوسم، آستینت را بگیرم نه به جز نام لب لعل تو ذکری بر زبانم نه…

ادامه مطلب

من ساده پرست و باده نوشم

من ساده پرست و باده نوشم فرمان بر پیر می فروشم مستغرق لجهٔ شرابم مستوجب مژدهٔ سروشم بر گردش ساقی است چشمم بر پردهٔ مطرب…

ادامه مطلب

مرگ بر بالین وجانان غافل است

مرگ بر بالین وجانان غافل است جان بدین سختی سپردن مشکل است سینه‌ام مجروح و زخمم کاری است حسرتم جانکاه و دردم قاتل است هر…

ادامه مطلب

گهی به دیر و گهی جلوه در حرم دارد

گهی به دیر و گهی جلوه در حرم دارد ندانم این چه جمال است کان صنم دارد کسی است صاحب بخت بلند و عمر دراز…

ادامه مطلب

گر کان نمک خواهی لعل نمکینش بین

گر کان نمک خواهی لعل نمکینش بین اقلیم ملاحت را در زیر نگینش بین جان بر لب مشتاقان دور از لب او بنگر لب تشنه…

ادامه مطلب

گر تو زان تنگ شکر خنده مکرر نکنی

گر تو زان تنگ شکر خنده مکرر نکنی کار را از همه سو تنگ به شکر نکنی نقد جان تا ندهی کام تو جانان ندهد…

ادامه مطلب

کسی که دامنش آلودهٔ شرابستی

کسی که دامنش آلودهٔ شرابستی دعای او به در دیر مستجابستی به مستی از لب دردی‌کشی شنیدم دوش که چاره همه دردی شراب نابستی فغان…

ادامه مطلب

فدای قاصد جانان کز او آسوده شد جانم

فدای قاصد جانان کز او آسوده شد جانم بشارت های خوش داد از اشارت‌های جانانم به عالم هیچ عیشی را از این خوش‌تر نمی‌دانم که…

ادامه مطلب

عاشقی کز خون دل جام شرابش می‌دهند

عاشقی کز خون دل جام شرابش می‌دهند چشم تر، اشک روان، حال خرابش می‌دهند هر که را امروز ساقی می‌کشد پای حساب ایمنی از هول…

ادامه مطلب

شب فراق تو گر ناله را اشاره کنم

شب فراق تو گر ناله را اشاره کنم چه رخنه‌ها که در ارکان سنگ خاره کنم نه طاقتی که ز نظاره‌ات بپوشم چشم نه قدرتی…

ادامه مطلب

زندگی بی او ندارد حاصلی

زندگی بی او ندارد حاصلی وقت را دریاب اگر صاحب دلی عشق لیلی موجب دیوانگی است طعنه بر مجنون مزن گر عاقلی هر کجا کز…

ادامه مطلب

روز مردن سویم از رحمت نگاهی کرد و رفت

روز مردن سویم از رحمت نگاهی کرد و رفت وقت رفتن به حسرت طرفه آهی کرد و رفت دل حدیث شوق خود در بزم جانان…

ادامه مطلب

دوش از لب نوشش سختی چند شنیدم

دوش از لب نوشش سختی چند شنیدم کز نوش لبان رشتهٔ پیوند بریدم چندی به هوس بر در هر خانه نشستم عمری به طلب بر…

ادامه مطلب

دل به دنبال وفا رفت و من از دنبالش

دل به دنبال وفا رفت و من از دنبالش تا به دنبالهٔ این کار ببینم حالش جمعی افتاده به خاک از روش چالاکش خلقی آغشته…

ادامه مطلب