مقطعات ادیب الممالک
همیشه شمس به قصد تو گشته یار زحل
همیشه شمس به قصد تو گشته یار زحل هماره ماه برغم تو خفته در عقرب حکیم با هنر از طعن آن حریف ظریف غریق بحر…
مدار غصه که خون منت حلال بود
مدار غصه که خون منت حلال بود مشو غمین که نیاید ز حلق کشته صدا اگر نه باورت آید ز بعد کشته شدن مرا مخوان…
لراقمها ایضا شهر رجب
لراقمها ایضا شهر رجب ملک ایران در دو عهد از دست افغان شد خراب نام افغان زین سبب در گوش ما شوم آمده آن یکی…
کسیکه از تو گراید همی بجای دگر
کسیکه از تو گراید همی بجای دگر بود مخالف قرآن و مؤمن انجیل ز درگه تو بجای دگر شدن باشد بجوی و چشمه شدن از…
صنیع الممالک بود طرفه نقشی
صنیع الممالک بود طرفه نقشی که هر بنده را واجب است احترامش چو دست طبیعت بزندان زهدان ز ستر عدم خواست دادن خرامش ز هر…
سعید سلطنه ای آنکه تا ابد خجلم
سعید سلطنه ای آنکه تا ابد خجلم ز فضل بی شمر و لطف بی کرانه تو گمانم آنکه فرامش نکرده ای که رهی برای حاجتی…
راجع به چوبداران گوسفند فروش
راجع به چوبداران گوسفند فروش بهنگام تقاضا هر که مال چوبداران را شود منکر بنزد من سزایش چوب دار آید تقاضا را محصل باید اما…
در علم کف شناسی
در علم کف شناسی نام تلهای کواکب که بود در کف دست گر ز ابهام شماری و به خنصر گروی زهره و مشتری است و…
در تاریخ تاسیس بیمارستان زنان و کودکان تهران
در تاریخ تاسیس بیمارستان زنان و کودکان تهران در عهد شه زمانه احمد شاهی که به عدل داستان است عهدی که به مسند معارف ممتاز…
خدایگانا من بنده آنکسم که بصدق
خدایگانا من بنده آنکسم که بصدق فریضه دارم بر خویشتن سجود ترا تو آن کسی که به تحقیق آفریده خدای پی نمایش انصاف خود وجود…
جواب نامه نیامد ز شاه و چشمم گشت
جواب نامه نیامد ز شاه و چشمم گشت سپید از ز فرات سرشک یعقوبی به وعده نیز دلم خوش نکرد و از من داشت دریغ…
تا که سردار اسعد اندر ری
تا که سردار اسعد اندر ری زد علم چون بر آسمان مریخ نعره توپ و بانگ صاعقه زد بر رخ ظلم سیلی توبیخ دهن جور…
این ز تو شایان و بر بماست سزاوار
این ز تو شایان و بر بماست سزاوار اقسم بالخنس الجوار الکنس بنده درگه امیریست که آمد در نسب اندر یکی ز دوده افطس
ای خواجه عون سلطنه ای داوری که نیست
ای خواجه عون سلطنه ای داوری که نیست یک تن همال و شبه تو در صفحه زمی داری هر آنچه ذکر شود جز کمال و…
اگر از جفای محمدعلی شه
اگر از جفای محمدعلی شه بر افتاد بنیاد و بنیان مجلس شگفتی نباشد که در بوستانها ز یک باد پژمرده صد شاخ نرگس حمای سلاطین…
نکوهش احزاب سیاسی
نکوهش احزاب سیاسی احزاب فتاده اند در خط جنون هر لحظه به رنگی شده چون بوقلمون با اینکه ندانند برون را ز درون کل حزب…
مرا ز روی تعصب معاندی پرسید
مرا ز روی تعصب معاندی پرسید پدر ز روی چه معنی نداشت روح الله جواب دادم و گفتم که او مبشر بود ز احمد قرشی…
ماده تاریخ جلوس محمد علی شاه
ماده تاریخ جلوس محمد علی شاه تا محمد علی شه قاجار صاحب تاج گشت و غاصب تخت سیل کین کند از عمارت داد پایه استوار…
کاشکی بودی مرا طبعی چو قلزم در خروش
کاشکی بودی مرا طبعی چو قلزم در خروش کاشکی بودی مرا فکری چو مینو با صفا خامه ای از ارض طولش تا محیط آسمان نامه…
صاحبا چند خفته ای در مهد
صاحبا چند خفته ای در مهد بجنابت ز عین ناپاکی آفتابم من ارشنیدستی قصه آفتاب و سکاکی
ساری پی دانه سیر می کرد
ساری پی دانه سیر می کرد در دامن کوهسار و هامون ناگه تله ای بدید در دشت با قامت گوژ و پشت وارون گفتش الف…
دلبر ماه پیکر خود را
دلبر ماه پیکر خود را دیدم اندر چمن که گل میچید خار گل دست آن پریرخ را کرد مجروح و او همی خندید گفتمش خنده…
در صفحه از کتاب تاریخ مختصر الدول
در صفحه از کتاب تاریخ مختصر الدول کهن موبد پارسی دوش خواند ز تاریخ تازی مر این تازه حرف که چون معتمد بست رخت رحیل…
در باب لزوم ختنه فرماید
در باب لزوم ختنه فرماید خداوندا حدیثی با تو گویم که تصدیقش نماید دشمن و دوست شکوفه سرزد است از شاخ بادام ولی بادام من…
خطاب بذکاء الملک
خطاب بذکاء الملک ای در بیان مدح و صفات کمال تو قاصر زبان و کلک فصیحالعبارهها دیباچه کلامت سردفتر کمال بوسیدن رکابت خیرالزیارهها برقینه مغنیه…
حامی دین پیمبر حاج زین العابدین
حامی دین پیمبر حاج زین العابدین ریخت صهبای سعادت در ایاغ مردگان مکتبی بهر زراعت ساخت در آن ناحیت تا شود گیتی منور از چراغ…
بیگانه چو شد رئیس قومی
بیگانه چو شد رئیس قومی نه جای تعجب است و حیرت کان قوم ذلیل را رگ و پوست خالی ز تعصب است و غیرت
بحر رحمت آسمان مکرمت شه کامران
بحر رحمت آسمان مکرمت شه کامران خسروی کز برق شمشیرش دل شیر آب شد آب و نانی داد سگان ری از فضل خویش تا گرسنه…
ای دبیر حضرت ای میری که ذکر خیر تو
ای دبیر حضرت ای میری که ذکر خیر تو آشکارا نزد ترک و دیلم و تازی کنم آن شنیدم کاین رهی دیری است کاندیدا شده…
استاد فاضلان سخنور ذکاء ملک
استاد فاضلان سخنور ذکاء ملک آن منشی جریده غرای تربیت دانشوری که فضلش در گوش آسمان آوازه در فکنده ز آوای تربیت آن قائد سپاه…
نعت رسول اکرم به پارسی
نعت رسول اکرم به پارسی یگانه رادی کش کردگار بی همتا گزیده است به پیغمبری و وخشوری ز تنگبار خدائی به تیمسار خرد رسید نامه…
مرا عالم وطن باشد بشر خویش
مرا عالم وطن باشد بشر خویش نخواهم غیر ازین بنگاه و بنیاد جز این افسانه باشد هر چه گوئی زمین از خاک و مردم ز…
ماده تاریخ دیگر هم
ماده تاریخ دیگر هم عبدالله راد امیر روشن دل ورای چون عزم سفر کرد بجاوید سرای زد کلک امیری پی تاریخ رقم «ابنای ادب یتیم…
گر آسمان به دلم صد کوه بار کند
گر آسمان به دلم صد کوه بار کند از نوک خامه خود فرهاد کوهکنم از روزگار سیه خار است در جگرم وز نام فرخ شه…
شیخ عبدالغفور تبریزی
شیخ عبدالغفور تبریزی نه مسلمان نه قوم زردشت است هستش انگشتری بسوی قفا که در آن حلقه هر دم انگشت است
سپه را گاه زاری بر سپهسالار اعظم شد
سپه را گاه زاری بر سپهسالار اعظم شد که از سوگش دل شه خسته و پشت سپه خم شد نه یک تن کم شد از…
دریده کوس و نفیر و علم شکسته ابوالفتح
دریده کوس و نفیر و علم شکسته ابوالفتح دراز گشته دم و پاردم گسسته ابوالفتح از آن سپس که چو گرگ اوفتاد در گله حق…
در ستایش فارس
در ستایش فارس به گرد پارس حصاری ز پارسا گردست که عشق آنجا معمار و عقل شاگردست در آن رواق مثلث به روزگار دراز گروهی…
در آغاز سلطنت محمد علیشاه و امیدواری به همراهی وی با مشروطه و آزادی فرماید
در آغاز سلطنت محمد علیشاه و امیدواری به همراهی وی با مشروطه و آزادی فرماید رایت و دیهیم و خاتم و کمر و تخت باد…
خدایگانا میرا اگر شنیدستی
خدایگانا میرا اگر شنیدستی یکی فرشته نگهبان آفتاب آمد من آن فرشته روشن دلم که فکرت من بر آفتاب همی مالک الرقاب آمد
تو ای خاکدان پی برافراز آبی
تو ای خاکدان پی برافراز آبی نپائی گر ایوان افراسیابی گر ایوان افراسیابی نپایی ازیرا که پی بر نهاده به آبی یکی بحر بی ساحلی…
به وزیر اوقاف وقت نگاشته است
به وزیر اوقاف وقت نگاشته است کارهای مملکت از قاف تا قاف ای وزیر جملگی اصلاح شد جز کار اوقاف ای وزیر این چه تحقیق…
ایضااز دیباچه شاهنامه
ایضااز دیباچه شاهنامه گر ژنده گشت و کهن رختم چه باک که من بافنده هنرم جولاهه سخنم من شوخدیده نیم ز آیین رمیده نیم پاکست…
اندر پی اقتباس نورم
اندر پی اقتباس نورم همچون موسی ز نخله طور اخلاص مرا به حضرت خود دانی که عیان بود نه مستور مهر تو درون سینه من…
اف بر این دیوان سرا، لعنت بر این دیوان که برد
اف بر این دیوان سرا، لعنت بر این دیوان که برد ظلمشان در ظلمت از مه، نور و از شارق ضیا مردمی بیرون ز راه…
نقل از روزنامه ادب سال سوم
نقل از روزنامه ادب سال سوم ملک تجرید است بنگاهم که از روز ازل عزلت آنجا پیشکار است و قناعت پیشوا ناگوارستم مزعفر بر سر…
مرا یکسال افزون شد که از لطف
مرا یکسال افزون شد که از لطف نمودی وعده بفرستی الاغم اگر خود راست گفتی زود بفرست که اینک عازم ساوجبلاغم
لاله رنگ رنگ ازو روید
لاله رنگ رنگ ازو روید بوستان بهار را ماند چشم شوخی گشوده بر رخ خلق نرگس آبدار را ماند از تبسم همی شکر ریزد لب…
گرفتن زن و افعی بسی بود آسان
گرفتن زن و افعی بسی بود آسان خلاف داشتن آن که مشکل آید و سخت زنان بگردن گردان بسخره طوق زنند چو مار گرزه که…
شنیدهام چو سلیمان به تخت داد نشست
شنیدهام چو سلیمان به تخت داد نشست خرد به درگهش استاد و چشم فتنه بخفت ز دور دید که گنجشک نر به جفت عزیز ترانهخوان…