قصاید ظهیر فاریابی
هر گز صبا ز زلف تو یک تار نشکند
هر گز صبا ز زلف تو یک تار نشکند تا قدر چین و قیمت تاتار نشکند جز در مثال بردن خطی ز عارضت نقاش عشق…
گل ز خرگاه چمن روی به صحرا دارد
گل ز خرگاه چمن روی به صحرا دارد سر می خوردن آن خرگه مینا دارد سبزه چون تازگی افزود به سر سبزی سال گلبن فتح…
زهی نظیر تو چشم زمانه نادیده
زهی نظیر تو چشم زمانه نادیده سیاستت به سزا گوش چرخ مالیده خرد که بر دوجهان نافذست فرمانش در آستان تو جز بندگی نورزیده ستارگان…
دادیم دل به دست تو در پای مفکنش
دادیم دل به دست تو در پای مفکنش غافل مشو ز ناله و زاری و شیونش چون دست در غمت زد و پا استوار کرد…
ای مهر و مه نتیجه رای منیر تو
ای مهر و مه نتیجه رای منیر تو حل کرده عقدهای فلک را ضمیر تو فخر ملوک نصرت دین بیشکین تویی کایزد برای نصرت دین…
هر کجا تازه بخندید گل رخساری
هر کجا تازه بخندید گل رخساری بر رخم بشکفد از خون جگر گلزاری عشق بازی به جهان کار چو من بی کاریست که جزین کار…
کراست زهره که با این دل ز صبر نفور
کراست زهره که با این دل ز صبر نفور در افکند سخنی از وداع نیشابور اگر چه می شنود ناله غراب و لیک چگونه فهم…
زهی مسخّر حُکمت ز ماه تا ماهی
زهی مسخّر حُکمت ز ماه تا ماهی شه ستاره سپاه و سپهر درگاهی چوبندگان ،مه و خورشید بر درت شب و روز نشسته اند به…
حلقه زلف یار ، دام بلاست
حلقه زلف یار ، دام بلاست دل درو بسته ایم عین خطاست کار دل بهتر است کو شب و روز در تماشا گه نسیم صباست…
تا غمزه تو تیر جفا بر کمان نهاد
تا غمزه تو تیر جفا بر کمان نهاد خوی تو رسم خیره کشی در جهان نهاد بس جان نازنین که بلا را نشانه شد زان…
نوبت ملکت شها بر هفت گردون می زنند
نوبت ملکت شها بر هفت گردون می زنند ملک عالم را به تو فال فریدون می زنند در ازل دایم زدند و تا ابد خواهند…
شهی که ملک تفاخر کند به گوهر او
شهی که ملک تفاخر کند به گوهر او برید عالم غیب است رای انور او خدایگان ملوک زمانه نصرت دین که بوسه جای سپهرست دست…
زهی گشوده ز طبع تو چشمه سار سخن
زهی گشوده ز طبع تو چشمه سار سخن شکفته در چمن خاطرت بهار سخن به گوش و گردن حوران فکر بر بسته به رسم زیورشان…
در ابتدای کون جهان آفریدگار
در ابتدای کون جهان آفریدگار بر نام خسرو از پی این عقد نامدار بر اصل چهار طاق عناصر به پای کرد نُه پوشش فلک همه…
ای ماه سروقامت و ای سرو ماه روی
ای ماه سروقامت و ای سرو ماه روی وصل تو تا نموده مرا چند گاه روی شکلم چو نال شد ز هوای تو و توراست…
نهی زلفین عنبر بار بر دوش
نهی زلفین عنبر بار بر دوش حدیث ما نیاری هیج در گوش خروش ما زخواری ناشنیده چرا خیره نهی زلفین بر گوش؟ چو تا با…
قدوم ماه مبارک مبارک است به فال
قدوم ماه مبارک مبارک است به فال که باد بر ملک بحر و بر مبارک سال سریر بخش سلاطین اتابک اعظم که هست طلعت او…
زلف سر مستش چو در مجلس پریشانی کند
زلف سر مستش چو در مجلس پریشانی کند جان اگر جان نیندازد گرانجانی کند عقلها را از پریشان زیستن نبود گریز اند آن مجلس که…
چون شد از دریای مینا زورق زر ناپدید
چون شد از دریای مینا زورق زر ناپدید آمد از درج زمرد لولو لالا پدید چون ز لوح لاجوردی میم زرین شد نهان نون سیمین…
ای کرده گرد ماه ز شب خرمن
ای کرده گرد ماه ز شب خرمن گریان ز حسرت تو چو باران من آری دلیل قوت بارانست آنجا که گرد ماه بود خرمن ای…
نوروز فرخ آمد و بوی بهار داد
نوروز فرخ آمد و بوی بهار داد بوی بهار و مژده زلفین یار داد یاری کزو وظیفه نوروز خواستم گفت از لبم رطب دهم از…
شرح غم تو لذت شادی به جان دهد
شرح غم تو لذت شادی به جان دهد شکر لب تو طعم شکر وادهان دهد طاوس جان به جلوه درآید زخرمی گر طوطی لبت به…
زهی چو عقل علم گشته در نکو کاری
زهی چو عقل علم گشته در نکو کاری مسلم است تو را نوبت جهانداری کلاه گوشه حکم تو از طریق نفاذ ربوده از سر گردون…
چون کوکبه عید به آفاق درآمد
چون کوکبه عید به آفاق درآمد در باغ سعادت گل دولت به برآمد آن وعده که تقدیر همی داد وفا شد وان کار که ایام…
ای قصر ملک را ز معالیت کنگره
ای قصر ملک را ز معالیت کنگره حزم تو گرد مرکز اسلام دایره در طلعتت نجوم افق را مطالعه در منظرت سعود فلک را مناظره…
نقش هر دولت که آن بر هفت منظر یافتند
نقش هر دولت که آن بر هفت منظر یافتند نظم هر صورت که آن در چار گوهر یافتند چون مرصع شد بهم فهرست آن مجموع…
شبی به خیمه ابداعیان کن فیکون
شبی به خیمه ابداعیان کن فیکون حدیث حسن تو می رفت و الحدیث شجون نشان زلف و رخت یک به یک همی دادند که بند…
سپهر و مهر چو حجاج کعبه اسلام
سپهر و مهر چو حجاج کعبه اسلام به عزم کعبه اسلام بسته اند احرام یکی ستانه همی بوسدش به رسم حجر یکی به چهره همی…
چون برافراخت خسرو سیارگان علم
چون برافراخت خسرو سیارگان علم در خاک پست کرد سراپرده ظلم صبح دوم گرفت جهان گو چرا گرفت؟ اندر هوای شاه نزد جز به صدق…
ای ظفر موکب تو را بر پی
ای ظفر موکب تو را بر پی دو جهان پیش همتت لا شی در صف بندگان تو مریخ روز رزم از شمار بسمل و فی…
نشست خسرو روی زمین به استحقاق
نشست خسرو روی زمین به استحقاق فراز تخت سلیمان به دار ملک عراق خدایگان ملوک زمانه نصرت دین که هست افسر شاهی به طلعتش مشتاق…
شاهی که شیر پیش حسامش چو روبه است
شاهی که شیر پیش حسامش چو روبه است فرمان ده جهان عضدالدین طُغَنشَه است آن خسروی که خسرو اجرام آسمان در تحت حکم او چو…
زان زلف عنبرین که به گل بر نهاده ای
زان زلف عنبرین که به گل بر نهاده ای صد گونه داغ بر دل عنبر نهاده ای مخمور عشق را نبوده چاره ای که تو…
چون بر زمین طلیعۀ شب گشت آشکار
چون بر زمین طلیعۀ شب گشت آشکار آفاق ساخت کسوت عباسیان شعار پیدا شد از کرانۀ میدان آسمان شکل هلال چون سر چوگان شهریار دیدم…
ای زسعی تو برافراخته سر
ای زسعی تو برافراخته سر دین یزدان و شرع پیغمبر مقتدای زمانه صدرالدین ای کفت مکرمات را مصدر خجل از گوشه عمامه تو تاج فغفور…
نماز خفتن بیگاه،مست لا یعقل
نماز خفتن بیگاه،مست لا یعقل درآمد از درم آن ماه روی مهر گسل همه شمایل دیوانگان گرفته و لیک به زیر هر خم زلفش روان…
قصر هدی شد به سعی شاه مشیّد
قصر هدی شد به سعی شاه مشیّد رایت اسلام سر کشید به فرقَد شاه جهان شهریار عالم عادل خسرو غازی طغانشه بن موید آنک مرکب…
ز خواب خوش چو برانگیخت عزم میدانش
ز خواب خوش چو برانگیخت عزم میدانش مه دو هفته پدید آمد از گریبانش به روی خویش بیاراست عید گاه و مرا نمود هر نفسی…
چو ماه یکشبه بنهفت چهره از نظرم
چو ماه یکشبه بنهفت چهره از نظرم مه دو هفته درآمد به تهنیت ز درم بداد مژده عید از لطف چنانک گرفت ز فرق تا…
ای حکم تو چون قضای مبرم
ای حکم تو چون قضای مبرم در زیر نگین گرفته عالم خورشید ملوک نصرة الدین ای ذات تو نصرت مجسم تاریخ اساس پادشاهیت بر فطرت…
منم امروز و دلی زانده گیتی به دو نیم
منم امروز و دلی زانده گیتی به دو نیم بیم آنست هنوزم که به جان باشد بیم نه مرا مسکن و ماوی،نه مرا خانه و…
شاها درِ تو قبله شاهان عالم است
شاها درِ تو قبله شاهان عالم است گردون تو را مسحر و گیتی مسلم است مقصود آفرینش عالم تویی از آنک ذات مطهرت سبب نظم…
رویت از حسن در جهان سمر است
رویت از حسن در جهان سمر است عقد زلفت نشیمن قمر است زان رخ تازه ولب شیرین همه آفاق پر گل وشکر است تا دلم…
چو سنبل تو سر از برگ یاسمین بر زد
چو سنبل تو سر از برگ یاسمین بر زد غمت به ریختن خونم آستین بر زد رخ تو از عرق و نازکی بدان ماند که…
ای جهان را به تیغ داده قرار
ای جهان را به تیغ داده قرار کرده شاهان به بندگیت اقرار شاه آفاق اخستان توی آنک خواهد از خنجرت اجل زنهار همتت چون شهاب…
نباشدت نفسی در سر آن کله داری
نباشدت نفسی در سر آن کله داری که سر به کلبه احزان فرود آری بدین قدر دل ما هم نگه نخواهی داشت چه دلبری که…
شاها اساس ملک به تو استوار باد
شاها اساس ملک به تو استوار باد عمر تو همچو دور فلک پایدار باد هر آرزو که در دل اندیشه بگذرد همچون عروس ملک تورا…
روز جشن عرب و وقت نشاط عجم است
روز جشن عرب و وقت نشاط عجم است شادزی گرچه فلک باعث اندوه و غم است خویشتن رنجه مدار از قبل فقد مراد می خور…
چه پرتو است که اقبال در جهان افکند؟
چه پرتو است که اقبال در جهان افکند؟ چه غلغل است که دولت در آسمان افکند؟ غبار موکب شاه است یا نسیم بهشت؟ که بوی…
اَهذِهِ رَوزَةُ مِن ذاتِ اَحجالِ
اَهذِهِ رَوزَةُ مِن ذاتِ اَحجالِ اَم غُرَّةُ طَلَعَت فی شَهرِ شَوَالِ اِذا رَأیتُم هِلالَ العیدِفَاغتَبِقُوا بَعدَالفُطُورِ وَ غَنُّوا بَعدَ تَهلالِ عَهدی به وَهوَ کإلا کلیلِ…