نوبهار است، چو گل فکر قدح نوشی کن

نوبهار است، چو گل فکر قدح نوشی کن خون غم ریخته در جام فراموشی کن در صف خرقه بدوشان نتوان بود چو گل خرقه دور…

ادامه مطلب

نگذرد فتنه ز راهی که پی او باشد

نگذرد فتنه ز راهی که پی او باشد از برای چه کسی این همه بدخو باشد مار هرچند ضعیف است، نه آخر مار است؟ ایمن…

ادامه مطلب

می‌کشان روی تمنا کی به زمزم می‌نهند

می‌کشان روی تمنا کی به زمزم می‌نهند جام می‌گیرند و منت بر سر جم می‌نهند ترک عالم لازم مستی‌ست، میخواران از آن وقت جام می…

ادامه مطلب

مهر و کین تو هر دو مطلوب است

مهر و کین تو هر دو مطلوب است خوب هر کار می کند خوب است حرف عشق است نقش جبهه ی ما این چه مضمون…

ادامه مطلب

مگذار ز دستم که گل باغ وفایم

مگذار ز دستم که گل باغ وفایم بر دست تو شایسته تر از رنگ حنایم از بس به ره عشق درو خار خلیده ست همچون…

ادامه مطلب

مژده ی حسن قبولم در سخن از اول است

مژده ی حسن قبولم در سخن از اول است وصل گل پیراهنان تعبیر خواب مخمل است نشأه ی دولت ندارد کبریای علم را نخوت دود…

ادامه مطلب

ما و دل دیگر به کوی تندخوی تازه‌ای

ما و دل دیگر به کوی تندخوی تازه‌ای هر زمان داریم با هم گفتگوی تازه‌ای نه به مهر و ماه ماند، نه به گل‌های چمن…

ادامه مطلب

لب تو کرد پر از می ایاغ آینه را

لب تو کرد پر از می ایاغ آینه را نمود زلف تو دود چراغ آینه را به صبر چاره ی درد دلم حواله مکن مبند…

ادامه مطلب

گل ز رخسار تو رنگ و بو به دامن می کشد

گل ز رخسار تو رنگ و بو به دامن می کشد لاله از شوق تو همچون شمع گردن می کشد هرچه با دل کرده بودم،…

ادامه مطلب

کینهٔ ما را از او صبر و تحمل می‌کشد

کینهٔ ما را از او صبر و تحمل می‌کشد انتقام از یار بی‌پروا، تغافل می‌کشد هیچ معشوقی پریشان‌گرد و هرجایی مباد فاخته این حرف را…

ادامه مطلب

کسی که قسمت او غیر بینوایی نیست

کسی که قسمت او غیر بینوایی نیست گلش به دست، کم از کاسه ی گدایی نیست بیا شکسته ی خود را درست کن اینجا که…

ادامه مطلب

قطرهٔ خونابه‌ای تا سوی مژگان می‌کشم

قطرهٔ خونابه‌ای تا سوی مژگان می‌کشم از دل مجروح، پنداری که پیکان می‌کشم دامن صحرا ز موج گریه‌ام شد لاله‌زار رنگ می‌ریزم به هرسو، طرح…

ادامه مطلب

فصل گل شد، نالهٔ عیشی ز بلبل قرض کن

فصل گل شد، نالهٔ عیشی ز بلبل قرض کن گر نداری زر برای باده، از گل قرض کن بی‌پریشانی نگردد جمع اسباب نشاط بهر دل…

ادامه مطلب

عشق دیگر در فغان آورده ناقوس مرا

عشق دیگر در فغان آورده ناقوس مرا غنچهٔ گلبرگ آتش کرده فانوس مرا کاشکی اندیشه ای از باطن عصمت کند عشق بر گردن نگیرد خون…

ادامه مطلب

صبحدم چون صاحبان غیب بر اهل نیاز

صبحدم چون صاحبان غیب بر اهل نیاز چون در رحمت، در میخانه را کردند باز از سجود شیشه ها، میخانه شد بیت الحرام ناله ی…

ادامه مطلب

شمع بر روی تو سرگرم نگاه افتاده ست

شمع بر روی تو سرگرم نگاه افتاده ست کار آیینه ز شوق تو به آه افتاده ست در سرشت همه کس شوق تو مادرزاد است…

ادامه مطلب

شد خزان و در چمن رنگ دگر افلاک ریخت

شد خزان و در چمن رنگ دگر افلاک ریخت برگ جمعیت فراهم کن که برگ تاک ریخت بر مشامم بوی او هرگاه آمد از نسیم…

ادامه مطلب

سوی وطن ز ناله ام آشوب می برد

سوی وطن ز ناله ام آشوب می برد قاصد دلش خوش است که مکتوب می برد از روی خوب آنچه بماند شکیب ما آواز خوب…

ادامه مطلب

سخن بست از لبم احرام طوف کعبهٔ دل‌ها

سخن بست از لبم احرام طوف کعبهٔ دل‌ها تماشا کن در او چون کاروان کعبه محمل‌ها ز زهد و توبه در کار دلم صد عقده…

ادامه مطلب

ساغر گلی ز گلشن بیهوشی من است

ساغر گلی ز گلشن بیهوشی من است سرمه غبار کوچه ی خاموشی من است من شعله ام، نهان نتوان داشت شعله را ایام بی سبب…

ادامه مطلب

زخم دل کم نیست، سامان گر نباشد گو مباش

زخم دل کم نیست، سامان گر نباشد گو مباش غنچهٔ گل هست، پیکان گر نباشد گو مباش کشتی ما چشم دارد بر خطر همچون حباب…

ادامه مطلب

ز گریه گشت مرا دیده ی خراب سفید

ز گریه گشت مرا دیده ی خراب سفید به رنگ گل که شود در میان آب سفید برابری به مه من نمی کند هرگز چنین…

ادامه مطلب

ز حریم کعبه کمتر نبود کنشت ما را

ز حریم کعبه کمتر نبود کنشت ما را که ز شوق او نمانده، سر خوب و زشت ما را ز کجا شنیده یارب که غبار…

ادامه مطلب

روز و شبم اگر به حضوری چه فایده

روز و شبم اگر به حضوری چه فایده نامهربان و طفل [و] غیوری چه فایده همچون زلال بادیه از تشنگی مرا شیرین به چشم آیی…

ادامه مطلب

ذوقی ز باغ نیست دل غم پذیر را

ذوقی ز باغ نیست دل غم پذیر را کوته کنید رشته ی مرغ اسیر را برهیچ کس به غیر وجود ضعیف من حیرت قفس نساخته…

ادامه مطلب

دلم در باغ نتوانست امشب خواب راحت کرد

دلم در باغ نتوانست امشب خواب راحت کرد سحر را شورش مرغان به من صبح قیامت کرد دلی بر باد دادم در ره مهر و…

ادامه مطلب

دلم از رهگذر فقر، حکایت نکند

دلم از رهگذر فقر، حکایت نکند حکم شاه است که درویش شکایت نکند توبه ام خضر ره کعبه ی مقصود نشد آه اگر پیر خرابات…

ادامه مطلب

دل به تدبیر رهایی چو به سویم بیند

دل به تدبیر رهایی چو به سویم بیند چون گره، بسته ی صد سلسله مویم بیند صاف سرچشمه ی حیوان، تهی از دردی نیست خضر…

ادامه مطلب

در مقام بی خطر، آزادگان را خواب نیست

در مقام بی خطر، آزادگان را خواب نیست جوهر آیینه را دلگیری از گرداب نیست واصلان عشق را نبود به غیری احتیاج طاعت اهل حرم…

ادامه مطلب

در عشق دلم را به جبین نقش وفا بود

در عشق دلم را به جبین نقش وفا بود بر سنگ زدم آینه را، عیب نما بود عنقا که به من بر سر دعوی ست،…

ادامه مطلب

در چمن ای گلرخان تا چند منزل خوش کنید

در چمن ای گلرخان تا چند منزل خوش کنید یا به چشم من گذارید و مرا دل خوش کنید دلنشین باشد حدیث عشق در وارستگی…

ادامه مطلب

خویش را بر محرمان آن بت چین بسته‌ایم

خویش را بر محرمان آن بت چین بسته‌ایم بلبلیم و بال بر دامان گلچین بسته‌ایم محفل روشندلان را با چراغان کار نیست خانه را از…

ادامه مطلب

خوش آن عاشق که خون از دیدهٔ نمناک او ریزد

خوش آن عاشق که خون از دیدهٔ نمناک او ریزد چو لاله داغ دل از سینهٔ صد چاک او ریزد به زاهد جام می را…

ادامه مطلب

خزان ببین که چمن را چگونه جان داده ست

خزان ببین که چمن را چگونه جان داده ست بهار رفته و جا را به این خزان داده ست ز برگ های خزان هر نهال…

ادامه مطلب

حریم بزم عشق است این، چرایی ناامید اینجا؟

حریم بزم عشق است این، چرایی ناامید اینجا؟ بود شمع و چراغ کشته را اجر شهید اینجا متاع مصر ارزان است در بازار حسن او…

ادامه مطلب

چون صراحی، خنده‌ام با چشم گریان آشناست

چون صراحی، خنده‌ام با چشم گریان آشناست همچو گل چاک گریبانم به دامان آشناست در گلستان محبت غنچه‌ای کم دیده‌ایم همچو زخم تیر، چشم ما…

ادامه مطلب

چو زاهد در دماغم شوری از وسواس پیچیده‌ست

چو زاهد در دماغم شوری از وسواس پیچیده‌ست جنون در کاسهٔ سر چون صدا در طاس پیچیده‌ست ز پیچ و تاب انگشتم به شاخ آهوان…

ادامه مطلب

چه غافلی ست ز دور سپهر، مردم را

چه غافلی ست ز دور سپهر، مردم را در آسیا بنگر خواب ناز گندم را هزار همچو تو رفتند و آسمان برجاست بسا سبو که…

ادامه مطلب

چنان ز گریه ی من اشک همنشینم ریخت

چنان ز گریه ی من اشک همنشینم ریخت که گریه شد عرق شرم و از جبینم ریخت فلک موافق هر طبع دید صاف مرا ازان…

ادامه مطلب

جهان بر خود مرا واله گرفته ست

جهان بر خود مرا واله گرفته ست مرا خود دل ز شهر و ده گرفته ست به خاک این چمن، تهمت چه بندم غبار از…

ادامه مطلب

تقدیر خدا را چه علاج است، گداییم

تقدیر خدا را چه علاج است، گداییم در رزق سگ و گربه شریکیم، هماییم فریاد که از ساده دلی صاحب خرمن برقیم [و] گمان برده…

ادامه مطلب

تا از قبول عشق، سخن بهره مند شد

تا از قبول عشق، سخن بهره مند شد هر بیت ما کتابه ی طاق بلند شد دستی که بود شکوه ز کوتاهی اش مرا آخر…

ادامه مطلب

بیا و وصف زلف یار بشنو

بیا و وصف زلف یار بشنو دمی بنشین حدیث مار بشنو حدیث زلف او را از دلم پرس درازی شب از بیمار بشنو ندارم اختیار…

ادامه مطلب

بهار شد که کند شیخ جلوه‌گاه غلط

بهار شد که کند شیخ جلوه‌گاه غلط به سوی میکده آید ز خانقاه غلط ز شمع لاله و از لاله شعله ظاهر شد که کرده…

ادامه مطلب

به گلشن بی تو سروم دود آه است

به گلشن بی تو سروم دود آه است به چشمم سبزه چون مژگان سیاه است دلم را یاد تیغش تازه دارد چو آن آبی که…

ادامه مطلب

به راه شوق، خضر جستجو چه می داند

به راه شوق، خضر جستجو چه می داند نشان چشمه ز من پرس، او چه می داند سواد جوهر آیینه بلبلش کرده ست وگرنه طوطی…

ادامه مطلب

به بزم وصل، دل من ز جا نمی جنبد

به بزم وصل، دل من ز جا نمی جنبد سرم چو سرو به رقص است و پا نمی جنبد دعای ما به گلستان که می…

ادامه مطلب

بس است شاهد مستی همین گلستان را

بس است شاهد مستی همین گلستان را که فاش کرده همه رازهای پنهان را ز جوش لاله و گل در چمن چراغان است ببین ز…

ادامه مطلب

با نسیم صبح شمع خلوت من سرکش است

با نسیم صبح شمع خلوت من سرکش است خار و خاشاک مرا گر سوخت آتش، آتش است از غبار کینه یک آیینه ی دل صاف…

ادامه مطلب

آیینه از خیال رخش آفتاب شد

آیینه از خیال رخش آفتاب شد جام تهی ز یاد لبش پر شراب شد ساقی به دست او برسان زود باده را کز حسرت لبش…

ادامه مطلب