بس تازه و تری چمن آرای کیستی

بس تازه و تری چمن آرای کیستی نخل امید و شاخ تمنای کیستی روز آفتاب روزن و بام که می شوی شبها چراغ خلوت تنهای…

ادامه مطلب

باز نقاش خزان طرح دگرگون زده است

باز نقاش خزان طرح دگرگون زده است رنگها ریخته درهم که دم از خون زده است صاحبان قلم انگشت گزیدند همه زین رقمها که سر…

ادامه مطلب

این منم هر شام چون پروانه جایی سوخته

این منم هر شام چون پروانه جایی سوخته کرده ترک جان شیرین در هوایی سوخته راستی پروانه داند چاشنی داغ عشق کو در این آتش…

ادامه مطلب

ای ز جان شیرین تر آغاز ترش رویی مکن

ای ز جان شیرین تر آغاز ترش رویی مکن با چنان روی نکو بنیاد بد خوبی مکن ما به آب دیده و خون دلت پرورده…

ادامه مطلب

آه کامشب دیده‌ام خوابی که می‌سوزد مرا

آه کامشب دیده‌ام خوابی که می‌سوزد مرا خورده‌ام جایی می نابی که می‌سوزد مرا می‌تپد در خون دل بی‌صبر و یادم می‌دهد هردم از گلگشت…

ادامه مطلب

امشب چراغ دل بحضور تو سوختم

امشب چراغ دل بحضور تو سوختم جاوید زنده ام که ز نور تو سوختم مشهور شهر گشتی و آتش بمن فتاد طالع نگر که وقت…

ادامه مطلب

اسیر لطف و گرفتار خشم و ناز توام

اسیر لطف و گرفتار خشم و ناز توام خراب یکنظر از چشم عشوه ساز توام سرم بسدره و طوبی فرو نمی آید که در مشاهده…

ادامه مطلب

آتشم در جان و در دل حسرت جامست و بس

آتشم در جان و در دل حسرت جامست و بس حاصل عمرم همین اندیشهٔ خامست و بس جام یاقوت و شراب لعل خاصان را رسد…

ادامه مطلب

همچو مجنون در بیابانم وطن خواهد شدن

همچو مجنون در بیابانم وطن خواهد شدن گرد بر گردم ز مرغان انجمن خواهد شدن گر چنین بر حال من خواهد نظر کردن همای استخوانم…

ادامه مطلب

هر دم اندیشه ی ان شوخ ستمکاره کنم

هر دم اندیشه ی ان شوخ ستمکاره کنم صورت او بخیال آرم و نظاره کنم بسکه خون جگرم می شود از دیده روان زهره ام…

ادامه مطلب

نظاره ی روی تو بسی خانه سیه کرد

نظاره ی روی تو بسی خانه سیه کرد آتش کند این کار که آن روی چو مه کرد ما را ز تماشای تو صد گونه…

ادامه مطلب

می آفتست و در نظرم پر فنی چنین

می آفتست و در نظرم پر فنی چنین می رم به دست ساقی سیمین تنی چنین هر لحظه بیش سوزدم آن شمع دلفروز کم بوده…

ادامه مطلب

مقیدان تو از یاد غیر خاموشند

مقیدان تو از یاد غیر خاموشند بخاطری که تویی دیگران فراموشند برون خرام که بسیار شیخ و دانشمند خراب آن شکن طره و بنا گوشند…

ادامه مطلب

مردم ز عیش گلشن دنیا چه دیده اند

مردم ز عیش گلشن دنیا چه دیده اند این بیغمان ز باغ و تماشا چه دیده اند امروز چون مراد هم اینجا میسرست اصحاب در…

ادامه مطلب

ما نخل خرد از بن و پیوند شکستیم

ما نخل خرد از بن و پیوند شکستیم آشوب جنون تند شد و بند شکستیم کاری نشد از پیش بترک می و ساقی پیمانه بیارید…

ادامه مطلب

لاله عطر آمیز و گل مشکین نفس خواهد شدن

لاله عطر آمیز و گل مشکین نفس خواهد شدن بلابلانرا دیدن بستان هوس خواهد شدن ناز افزون کن که بی منت طفیل راه تست آنقدر…

ادامه مطلب

گر تلخ شدی سوز تو از سینه کجا شد

گر تلخ شدی سوز تو از سینه کجا شد شیرینی درد از دل بی کینه کجا شد شب یار و سحر دشمن جان این چه…

ادامه مطلب

کجاست دل که به شبهای تار گشت کنم

کجاست دل که به شبهای تار گشت کنم شراب نوشم و در کوی یار گشت کنم دلم ربوده ی کوی تو گشته است چنان که…

ادامه مطلب

عیدست و نوبهار و چمن سبز و خرمست

عیدست و نوبهار و چمن سبز و خرمست ماییم و روی دوست که نوروز عالمست بر سرو ناز پرور من می کند سلام هر شاخ…

ادامه مطلب

صبحی بمن آن شاخ گل از خواب نخیزد

صبحی بمن آن شاخ گل از خواب نخیزد یا نیمشبی مست ز مهتاب نخیزد از خانه ی زین خاست بقصد دل عاشق زانگونه که آتش…

ادامه مطلب

شب هجرم خوش آمد ناله و فریاد از آن خوش‌تر

شب هجرم خوش آمد ناله و فریاد از آن خوش‌تر فغانم هم خوش و آه دل ناشاد از آن خوش‌تر از او خوش می‌نماید اینکه…

ادامه مطلب

سر از نیاز من آنسرو سرفراز کشید

سر از نیاز من آنسرو سرفراز کشید نیازمندی من دید و سر بناز کشید بیک نگاه نهان می توان تلافی کرد هر آن ستم که…

ادامه مطلب

زبسکه داشتی ای گل همیشه خوار مرا

زبسکه داشتی ای گل همیشه خوار مرا نماند پیش کسان هیچ اعتبار مرا بسی امید بدل داشتم چو روی تو دید زدست رفت و نیامد…

ادامه مطلب

روز نوروزست و دل درد تو دارد سوز هم

روز نوروزست و دل درد تو دارد سوز هم وه که می سوزم بدرد و داغت این نوروز هم بیخودم در ناله و زاری، نه…

ادامه مطلب

دوش جان زندگی از چشمه ی حیوان تو داشت

دوش جان زندگی از چشمه ی حیوان تو داشت دیده آب دگر از چاه زنخدان تو داشت دل بسی چاشنی ازچشمه ی نوش تو گرفت…

ادامه مطلب

دلم ز روز بد خویش ماتمی دارد

دلم ز روز بد خویش ماتمی دارد چه ماتمست که اندوه عالمی دارد خراب حالم و با کس نمی توانم گفت خوشا کسی که بهر…

ادامه مطلب

دل از نظارهٔ آن گلعذارم گلشنست امشب

دل از نظارهٔ آن گلعذارم گلشنست امشب چراغ از روغن بادام چشمم روشنست امشب سپندم خوشهٔ پروین و شمع مهر هم‌زانو مه نو پاسبان و…

ادامه مطلب

دارم دلی هوای بسی خوبرو درو

دارم دلی هوای بسی خوبرو درو یکقطره خون گرم و هزار آرزو درو آیینه ییست دایره ی خط سبز تو کز غایت صفا بتوان دید…

ادامه مطلب

خوبی همین کرشمه و ناز و خرام نیست

خوبی همین کرشمه و ناز و خرام نیست بسیار شیوه هست بتان را که نام نیست کامی ندید از تو دل نامراد من جایی که…

ادامه مطلب

خال بنفشه گون برخ آتشین منه

خال بنفشه گون برخ آتشین منه بر برگ لاله نافه ی تر اینچنین منه مرغ خرد مقید دام بلا مساز بر پای عقل سلسله ی…

ادامه مطلب

چه تندی است که سویت نگاه نتوان کرد

چه تندی است که سویت نگاه نتوان کرد نهفته روی نکویت نگاه نتوان کرد ازین شراب که در کار عاشقان کردی دگر بجام و سبویت…

ادامه مطلب

چشمم ز گرد آن کف پا یاد می کند

چشمم ز گرد آن کف پا یاد می کند می گرید و نسیم صبا یاد می کند در آتشم ز حسرت روز شکار تو این…

ادامه مطلب

جدا زان ماهر و امشب به دل دردی عجب دارم

جدا زان ماهر و امشب به دل دردی عجب دارم سرشک لاله‌گون و چهرهٔ زردی عجب دارم سر من در گرو با یار و حیران…

ادامه مطلب

تا کی بهانه ات بدل بت پرست ماست

تا کی بهانه ات بدل بت پرست ماست ملزم شویم گر نظرت در شکست ماست گردون که صبح و شام می از جام زر دهد…

ادامه مطلب

بیخودی در عشقبازی باد و رسوایی مباد

بیخودی در عشقبازی باد و رسوایی مباد درد دل باد و ملامت، ناشکیبایی مباد بیتو غیر ناله ی جانسوز و آه جانگداز عاشقانرا همدم شبهای…

ادامه مطلب

به حالی بس عجب شب زان جوان سرخوش افتادم

به حالی بس عجب شب زان جوان سرخوش افتادم شد او با صد چراغ از پیش و من در آتش افتادم به حال مرگ بودم…

ادامه مطلب

بس بینوا ز ساقی خود دور مانده ام

بس بینوا ز ساقی خود دور مانده ام از سر شراب رفته و مخمور مانده ام هم آب رفته از دل و هم تاب از…

ادامه مطلب

باز با مرغ سحر خوان غنچه عهد تازه بست

باز با مرغ سحر خوان غنچه عهد تازه بست دفتر گل را به عنوان وفا شیرازه بست جذب آب و سبزه بیرون برد گل رویان…

ادامه مطلب

این باد ز طرف چمن کیست که داند

این باد ز طرف چمن کیست که داند وین بوی گل از پیرهن کیست که داند این نافه که بر گل شکند غالیه ی تر…

ادامه مطلب

ای رقیب آندم که بر کف تیغ بیدادش دهی

ای رقیب آندم که بر کف تیغ بیدادش دهی از من سرگشته بهر امتحان یادش دهی شکل شیرین را نکو آراستی آه ای قضا گر…

ادامه مطلب

آه ازین ناز و دلبری که تراست

آه ازین ناز و دلبری که تراست وین جفا و ستمگری که تراست شاید ار آدمی پرستد بت زین همه ظلم و کافری که تراست…

ادامه مطلب

امشب از آهم مشو گرم و مسوزانم چو شمع

امشب از آهم مشو گرم و مسوزانم چو شمع ساعتی بنشین که در بزم تو مهمانم چو شمع چون کنم دل جمع در بزمت که…

ادامه مطلب

از گلم گل‌ها شکفت و از مزارم لاله خاست

از گلم گل‌ها شکفت و از مزارم لاله خاست کشت امیدم نگر کز اشک همچون ژاله خاست هر که بشنید آه سردم در دلش پیکان…

ادامه مطلب

آتشکده دلی که درو منزل تو نیست

آتشکده دلی که درو منزل تو نیست بتخانه کعبه یی که درو محمل تو نیست مردن در آرزوی تو خوشتر ز عمر خضر خود زنده…

ادامه مطلب

هلاک جانم از آن خط دلکشست هنوز

هلاک جانم از آن خط دلکشست هنوز اگر چه سبزه ی سیراب شد خوشست هنوز فدای آن گل رویم که دستزد نشدست خراب آن می…

ادامه مطلب

هر زمان از عشق پاک آن شوخ با من خوشترست

هر زمان از عشق پاک آن شوخ با من خوشترست بیش خاصیت دهد هرچند می بیغش ترست شمع را هر ذره گر پروانه یی خیزد…

ادامه مطلب

نظر بغیر نباشد اسیر بند ترا

نظر بغیر نباشد اسیر بند ترا بناز کس نکشد دل نیازمند ترا شکر لبان همه دارند بر کلام تو گوش چه لطف داد خدا لعل…

ادامه مطلب

مه خورشدروی من دمی یک جا نمی‌گنجد

مه خورشدروی من دمی یک جا نمی‌گنجد چنان گرمست بر دل‌ها که در دل‌ها نمی‌گنجد نسیم دامنش گلزار گیتی برنمی‌آرد غبار موکبش در عرصهٔ غبرا…

ادامه مطلب

معلم چون به تعلیم خط از دستش قلم گیرد

معلم چون به تعلیم خط از دستش قلم گیرد خط او بیند و تعلیم از آن مشگین رقم گیرد ستم گویند هر کس از معلم…

ادامه مطلب

مرا به باده نه باغ و بهار شد باعث

مرا به باده نه باغ و بهار شد باعث بهار و باغ چه باشد که یار شد باعث رسیده بود گل آن سرو چون به…

ادامه مطلب