نمو ربطی ندارد با نهال مدعا بیدل

نمو ربطی ندارد با نهال مدعا بیدل مگر آتش ‌درین ‌دیر خراب ‌افتدکه برخیزد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

نوبهار عشرتم بیدل‌که با این لاغری

نوبهار عشرتم بیدل‌که با این لاغری خون صیدم‌کرد شاخ ارغوان شمشیر را حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

نیست بیدل باکم از درد خمار عافیت

نیست بیدل باکم از درد خمار عافیت صندلی در پرده دارد دست بر هم سوده‌ام حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

نیست غیر از خودسریها سنگ مینای حباب

نیست غیر از خودسریها سنگ مینای حباب این‌ سر بی‌مغز را بیدل‌ هوا خواهد شکست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

هر چند ز غم چاره ندارم من بیدل

هر چند ز غم چاره ندارم من بیدل این چاره‌ که فرمود که ناچار بگریم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

هرقدر بیدل دماغ سعی راحت سوختیم

هرقدر بیدل دماغ سعی راحت سوختیم همچو آتش جز همان خاکسترم بالین نشد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

هزار خوشه درین ‌کشت دانه شد بیدل

هزار خوشه درین ‌کشت دانه شد بیدل به غیر تفرقه چیزی نبود حاصل جمع حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

همنسبتی بیدل ما را به جنون انداخت

همنسبتی بیدل ما را به جنون انداخت ما غفلت و او فطرت‌، ما ظلمتی او نوری حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

هوس‌ کلاه شاهی ز سرت برآر بیدل

هوس‌ کلاه شاهی ز سرت برآر بیدل به چه نازد استخوانی ‌که بر او هما نشسته حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

وداع قافلهٔ اعتبارکن بیدل

وداع قافلهٔ اعتبارکن بیدل همین صدای جرس دیده‌اند دنیا را حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

یک دو دم بیدل به ذوق دل درین وحشت‌سرا

یک دو دم بیدل به ذوق دل درین وحشت‌سرا چون نفس در خانهٔ آیینه لنگر کرده‌ایم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

مخواه رنگ حلاوت زگفتگو بیدل

مخواه رنگ حلاوت زگفتگو بیدل نیی‌ که ناله ‌کند قابل شکر نبود حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

مژهٔ خونفشان بیدل ما

مژهٔ خونفشان بیدل ما رگ ابر بهار را ماند حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

مفت موهومی شمر بیدل طفیل زیستن

مفت موهومی شمر بیدل طفیل زیستن در خیال‌آباد خود روزی دو مهمانست دل حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

من بیدل از چمن وفا چو دل شکسته دمیده‌ام

من بیدل از چمن وفا چو دل شکسته دمیده‌ام ثمر نهال ندامتی به هزار ناله رسیده‌ای حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

من و تو بیدل ‌ما را به وهم‌ چند فریبد

من و تو بیدل ‌ما را به وهم‌ چند فریبد منی جز از تو نزیبد تویی چرا تو نباشی حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

می‌کشم بار دل اما نقش می‌بندم به خاک

می‌کشم بار دل اما نقش می‌بندم به خاک عجز، خوش نقاش عبرت‌کرد جمال مرا حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ناله‌ها ارکلفت دل در نقاب خاک ماند

ناله‌ها ارکلفت دل در نقاب خاک ماند سوخت بیدل در غبار دانه سعی ریشه‌ام حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

نخیزم چون غبار از راه او بیدل که می‌ترسم

نخیزم چون غبار از راه او بیدل که می‌ترسم عنان توسن ناز از طریق مهر درپیچد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ندانم سایهٔ سرو روان کیستم بیدل

ندانم سایهٔ سرو روان کیستم بیدل به رنگی رفته‌ام از خود که پنداری خرامیدم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

نشوی منکر سامان جنونم بیدل

نشوی منکر سامان جنونم بیدل که اگر هیچ ندارم دل ویرانی هست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

نفهمیده‌ست راه لب نوای شکوه‌ام بیدل

نفهمیده‌ست راه لب نوای شکوه‌ام بیدل که این دود از ضعیفی تا به روزن برنمی‌آید حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

نمی‌دانم چه ‌گم‌ کردم درین صحرا من بیدل

نمی‌دانم چه ‌گم‌ کردم درین صحرا من بیدل دلی می‌گویم و دارم به چندین نوحه فریادی حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

نوبهار آیینه در دست از هجوم رنگ و بوست

نوبهار آیینه در دست از هجوم رنگ و بوست بید‌ل این الفاظ غیر از صورت معناش نیست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

نیست بیدل بی‌قراریهای آهم بی‌سبب

نیست بیدل بی‌قراریهای آهم بی‌سبب کز دل‌گرمم نفس را درته پا آتشست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

نیست ممکن بیدل اصلاح طبایع جز به فقر

نیست ممکن بیدل اصلاح طبایع جز به فقر خلق را آدم همین بیدستگاهی می‌کند حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

هر چه‌ از جنس‌ نقش پا پیداست

هر چه‌ از جنس‌ نقش پا پیداست بیدل خاکسار را ماند حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

هرکجا بیدل مکافات عمل‌گل می‌کند

هرکجا بیدل مکافات عمل‌گل می‌کند دیدهٔ‌دام از هجوم اشک خواهد دانه ریخت حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

هزار شمع به یک حرف داغ شد بیدل

هزار شمع به یک حرف داغ شد بیدل که‌این بساط هوس آنچه داشت‌کاهش داشت حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

همه جا داغ‌گدایی نتوان شد بیدل

همه جا داغ‌گدایی نتوان شد بیدل خجلم بیشتر از هرکه ندارم مددی حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

هیچ پرواز ز خاکستر خود بیرون نیست

هیچ پرواز ز خاکستر خود بیرون نیست بیدل این هفت فلک بیضهٔ یک فاخته است حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

وصل حق بیدل نظر بربستن است از ماسوا

وصل حق بیدل نظر بربستن است از ماسوا قرب‌شه خواهی ز عالم‌چشم چون شهباز بند حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

یک قدم راهست بیدل از تو تا دامان خاک

یک قدم راهست بیدل از تو تا دامان خاک بر سر مژگان چو اشک استاده‌ای هشیار باش حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

مخوان به موج ‌گهر قصهٔ تعلق بیدل

مخوان به موج ‌گهر قصهٔ تعلق بیدل مباد چون نفس از دل شود به تنگ و گریزد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

مست جام‌ مشربم بیدل‌ که از موج می‌اش

مست جام‌ مشربم بیدل‌ که از موج می‌اش جاده‌های دشت یکرنگی نمایان می‌شود حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

مقیم انجمن نارسایی‌ام بیدل

مقیم انجمن نارسایی‌ام بیدل به هرکجا نرسد سعی‌کس مرا دریاب حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

من بیدل از خم طره‌ات به‌کجا روم ‌که سپهر هم

من بیدل از خم طره‌ات به‌کجا روم ‌که سپهر هم سر خود به خاک عدم نهد که ز چنبرت به‌در آورد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

منزل سرگشتگان راه عجز افتادگی‌ست

منزل سرگشتگان راه عجز افتادگی‌ست تا دل خاک است بیدل اشک را حد سفر حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

می‌کشم عمری‌ست بیدل خجلت نشو و نما

می‌کشم عمری‌ست بیدل خجلت نشو و نما در عرق مانند شمع آخر نهان خواهم شدن حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

نام صیاد پرافشانی عنقا کافیست

نام صیاد پرافشانی عنقا کافیست غیر بیدل‌گرهی نیست به دام دل ما حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ندارد این ستم آباد ما و من بیدل

ندارد این ستم آباد ما و من بیدل لباس عافیتی غیر لب بهم دوزی حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ندانم فرش تسیلم سر راه‌ که ام بیدل

ندانم فرش تسیلم سر راه‌ که ام بیدل به دامن ‌گردی از خود داشتم افشانده‌م جایی حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

نصیحت‌کارگر نبود غریق عشق را بیدل

نصیحت‌کارگر نبود غریق عشق را بیدل به دریا احتیاج در نباشدگوش ماهی را حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

نقدی دگر نمی‌شمرد کیسهٔ حباب

نقدی دگر نمی‌شمرد کیسهٔ حباب بیدل من از تهی شدن خویشتن پرم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

نه آسان است صید خاطر آزادگان بیدل

نه آسان است صید خاطر آزادگان بیدل ز شوق مرغ دارد چاکها جیب قفس اینجا حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

نوحه بر تدبیرکن بیدل که در صحرای عشق

نوحه بر تدبیرکن بیدل که در صحرای عشق پا به دفع خار زآتش بار منت می‌کشد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

نیست بیدل جزنوای قلقل مینای من

نیست بیدل جزنوای قلقل مینای من هیچکس درمحفل خونین‌دلان همدرد ما حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

نیست ممکن بیدل از تسلیم‌، سر دزدیدنم

نیست ممکن بیدل از تسلیم‌، سر دزدیدنم نسبتی دارد به آن زلف دوتا افتادگی حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

هر چه هست از الفت صحرای امکان جسته است

هر چه هست از الفت صحرای امکان جسته است بیدل اینجا گردی از نخجیر نتوان یافتن حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

هرکجا جوش جنون دارد تب سودای عشق

هرکجا جوش جنون دارد تب سودای عشق بیدل این‌نه آسمان سرپوش یک تبخاله نیست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب