صفت تاثیر اجرام سماوی در عالم کون و فساد

صفت تاثیر اجرام سماوی در عالم کون و فساد چیست گیتی؟ سرای محنت و غم زحمت او فزون و راحت کم تا شب آخرین و…

ادامه مطلب

در نعت رسول

در نعت رسول عاشقی، خیز و حلقه بر در زن دست در دامن پیمبر زن حب این خواجه پایمرد تو بس نظر او دوای درد…

ادامه مطلب

در کسب علم و شرف علما

در کسب علم و شرف علما چو به کسب علوم داری میل از همه لذتی فرو چین ذیل تن به دود چراغ و بیخوابی ننهادی،…

ادامه مطلب

در صفت سرای معمور

در صفت سرای معمور ای همایون سرای فرخنده که شد از رونقت طرب زنده طاق کسری ز دفترت کسریست هشت جنت ز گلشنت قصریست خاکت…

ادامه مطلب

در ستایش خواجه غیاث‌الدین

در ستایش خواجه غیاث‌الدین صاحب ابر دست دریا کف میر عباد عبد آصف صف کار فرمای هفت چرخ مشید بوالمحامد محمد بن رشید ملجا ملت…

ادامه مطلب

در حالات زنان بد

در حالات زنان بد زن به چشم تو گر چه خوب شود زشت باشد چو خانه روب شود زن مستور شمع خانه بود زن شوخ…

ادامه مطلب

در تخلص به اسم خواجه غیاث‌الدین

در تخلص به اسم خواجه غیاث‌الدین ای دل، از حکم زیجهای کهن طالع وقت را نگاهی کن به نمودار راست، بی تخمین راز این طفل…

ادامه مطلب

در اخلاص

در اخلاص به ریا روی در خدای مکن پیش یزدان به زرق جای مکن هر نمازی و و طاعتی که تراست بوریایی نیرزد، ار بریاست…

ادامه مطلب

تمامی این ستایش بر سبیل اشتراک

تمامی این ستایش بر سبیل اشتراک خسروی طاهر و وزیری پاک هر دو در دین مبارز و چالاک آن فلک را کشیده اندر سلک وین…

ادامه مطلب

ضراعت در صورت قسم

ضراعت در صورت قسم ای به مهر تو آسمان در بند یاد من کن، چو میدهم سوگند به زمانی که عقد دین بستی به زمینی…

ادامه مطلب

در نصیحت ملوک به عدل

در نصیحت ملوک به عدل ایکه بر تخت مملکت شاهی عدل کن، گر ز ایزد آگاهی عدل چون گشت با خلافت یار نهلند از خلاف…

ادامه مطلب

در قسمت کتاب

در قسمت کتاب دوش کردم به خرمی عزمی که بدین جام نو کنم بزمی دل چو در خانه مست شد زین می رخ به صحرا…

ادامه مطلب

در صفت زرق و ریا و ارباب آن

در صفت زرق و ریا و ارباب آن سخنی کز سر معامله نیست عقل را اندرو مجامله نیست بی‌رعونت قدم نخواهی زد بی‌ریا هیچ دم…

ادامه مطلب

در ستایش اهل رضا و خرسندی

در ستایش اهل رضا و خرسندی حبذا! مفلسان آواره جامه و جان پاره در پاره غم بیشی ز دل به در کرده به کمی سوی…

ادامه مطلب

در حال پیشه کاران راست کردار

در حال پیشه کاران راست کردار خنک آن پیشه کار حاجتمند به کم و بیش ازین جهان خرسند گشته قانع به رزق و روزی خویش…

ادامه مطلب

در تحریص بر کم راندن شهوت و احتیاط در توالد و تناسل

در تحریص بر کم راندن شهوت و احتیاط در توالد و تناسل آب کارت مبر، که گردی پیر کار این آب را تو سهل مگیر…

ادامه مطلب

در آداب التماس

در آداب التماس اوحدی، گر سر لجاجت نیست زو نخواهی که خواست حاجت نیست باغ و خرمن چه خواهی و ده ازو؟ زو چه خواهی…

ادامه مطلب

مناجات

مناجات ای خرد را تو کار سازنده جان و تن را تو دل نوازنده در صفات تو محو شد صفتم گم شد اندر ره تو…

ادامه مطلب

در منع شراب و بنک و مستی

در منع شراب و بنک و مستی باده کم خور، خرد به باد مده خویش را یاد او به یاد مده هوش یار تو به،…

ادامه مطلب

در فضیلت بی‌خوابی

در فضیلت بی‌خوابی عز ناخفتن، ار تو هستی کس نص یا «ایهاالمزمل» بس شود از آب چشم و بیداری بر زبان چشمهٔ سخن جاری خواب…

ادامه مطلب

در صفت خانقاه و مدرسه

در صفت خانقاه و مدرسه ای در علم و خانهٔ دستور چشم بد باد از آستان تو دور رفته بر خط استوار عرشت همدم خطهٔ…

ادامه مطلب

در سپاس حقوقی چند واجب

در سپاس حقوقی چند واجب چند باشی به این و آن نگران؟ پند گیر از گذشتن دگران واعظت مرگ هم نشینان بس اوستادت فراق اینان…

ادامه مطلب

در جلوات حال شخص بعد از ولادت

در جلوات حال شخص بعد از ولادت باشدش کار از اول پایه طلب شیر و جستن دایه گه به دوشش کشند و گاه به مهد…

ادامه مطلب

در تحریص بر محافظت فرزندان از شر ناپاکان

در تحریص بر محافظت فرزندان از شر ناپاکان ای پدر، خود پز این سرشتهٔ تو تو بهی باغبان کشتهٔ تو حارس بوستان در خانه سر…

ادامه مطلب

حکایت یازدهم

حکایت یازدهم آن شیندی که شاه کیخسرو چون ز معنی بیافت ملکی نو کار این تخت چون ز دست بداد؟ نیستی جست و هر چه…

ادامه مطلب

سخنی چند بر سبیل موعظه

سخنی چند بر سبیل موعظه صرف طاعت کن این جوانی را بنگر آنروز ناتوانی را عاقلی، گرد نانهاده مگرد کز جهان جز نصیب نتوان خورد…

ادامه مطلب

در منع تقلید

در منع تقلید پی تقلید رفتن از کوریست در هر کس زدن ز بیزوریست من درین کوچه خانه‌ای دارم هم ازین دام و دانه‌ای دارم…

ادامه مطلب

در فایدهٔ جوع

در فایدهٔ جوع قوت دل ز عقل و جان باشد قوت تن ز آب و نان باشد خانه خالی بود، حضور دهد تن خالی فروغ…

ادامه مطلب

در صفت خاموشی

در صفت خاموشی از خموشی رسیده‌اند وز سیر زکریا و مردم اندر دیر از پس ناامیدی انا این به عیسی و آن به یوحنا نه…

ادامه مطلب

در سبب مرگ طبیعی

در سبب مرگ طبیعی پیش ازین کردمت ز حال آگاه که: سه روحند جسم را همراه کار هر یک پدید و مدت کار وین سخن…

ادامه مطلب

در توکل

در توکل یاری از غیر حق نه از دینست حق «ایاک نستعین» اینست گر تو این نکته را نمی‌دانی هر دم «الحمد» را چه میخوانی؟…

ادامه مطلب

در تحقیق دل و نفس به مذهب اهل سلوک

در تحقیق دل و نفس به مذهب اهل سلوک عقل را دل گزیده فرزندیست روح را هم یگانه دلبندیست نفس نطقی و روح انسانی دل…

ادامه مطلب

حکایت نهم

حکایت نهم شیخکی بر فسانه بود وگزاف چشم بر هم نهاده میزد لاف در حدیثی دلیل خواستمش حرمت و آب رخ بکاستمش از مریدان او…

ادامه مطلب

مثال

مثال هم چو شمع از غمت بسوزاند گه کشد، گاه برفروزاند اعتبارت کند به هر مویی بازگرداندت به هر رویی گه سرت را بکار برگیرد…

ادامه مطلب

در نصیحت زنان بد

در نصیحت زنان بد مکن، ای شاهد شکر پاره دل و دین را بعشوه آواره یا مگرد آشنای و شوی مکن یا ببیگانه رای و…

ادامه مطلب

در فتوت داران به دروغ

در فتوت داران به دروغ پیش ازین مردمی چنین بودست رسم اهل فتوت این بودست وین دم از هر دو خود نشانی نیست نامشان بر…

ادامه مطلب

در صفت ارشاد پیر

در صفت ارشاد پیر اول استاد، پس گهر سفتن تا نباید به درد سر خفتن مرد را کاوستاد یار شود زود باشد که مرد کار…

ادامه مطلب

در زهد

در زهد زهدت آن باشد، ای سعادت جوی کز متاع جهان بتابی روی روی در فضل بی‌نیاز کنی پشت بر فضلهٔ مجاز کنی بر فرازی…

ادامه مطلب

در توحید

در توحید بینش اوست غایت عرفان دانش او سرایت عرفان نرسد کس به کنه معرفتش مگر از باز جستن صفتش احدیت نشان ذاتش دان صمدیت…

ادامه مطلب

در تاثیر پرورش و وخامت عاقبت خود رویی

در تاثیر پرورش و وخامت عاقبت خود رویی هر که از پرورنده رنج ندید در جهان جز غم و شکنج ندید میوهٔ بیشه چون نپروردست…

ادامه مطلب

حکایت سوم

حکایت سوم واعظی وصف حوریان میکرد شرح حسن عمل بیان میکرد که: بهر مرد بیست حور دهند جای در باغ و در قصور دهند زنکی…

ادامه مطلب

سر آغاز

سر آغاز قل هوالله لامره قد قال من له‌الحمد دائما متوال احد غیر واجب باحد صمد لم یلد و لم یولد آنکه هست اسم اعظمش…

ادامه مطلب

در منع تبختر و طیش

در منع تبختر و طیش نرم باش، ای پسر، به رفتن، نرم تا نگردد دلت به رفتن گرم این صفتهای لاابالی چیست؟ تو چه دانی…

ادامه مطلب

در غزل

در غزل مطرب، آخر تو نیز شادم کن زان فراموش عهد یادم کن گر چه هرگز نکرد یاد از ما آن پریچهره یاد باد از…

ادامه مطلب

در صبرو تسلیم

در صبرو تسلیم زمره‌ای از بلا هلاک شوند به بلا از گناه پاک شوند تو هم ار عاشقی بلاگش باش چون بلازوست، با بلا خوش…

ادامه مطلب

در ذکر معاد و تجرد کلی

در ذکر معاد و تجرد کلی چون تعلق برید جان از جسم نبود حال جان برون زد و قسم: گر نکوکار بوده باشد، رست ورنه…

ادامه مطلب

در تلقین ذکر

در تلقین ذکر ذکر بیفکر علم بی‌عملست دل بیعشق چشم پر سبلست حلقهٔ ذکر حلقهٔ دل تست گلهٔ ما ز حلق پر گل تست ذکر…

ادامه مطلب

در بیوفایی جهان و خرسندی بحکم قضا

در بیوفایی جهان و خرسندی بحکم قضا حال و کار جهان خیالاتست نظری کن که: این چه حالاتست؟ هر چه هست اندرین جهان خراب نقش…

ادامه مطلب

حکایت ششم

حکایت ششم من شنیدم که صاحب دیذی داشت ناپاکزاده تلمیذی سالها دیده در سرای سپنج پر هنر بر سرش مصیبت و رنج تا خرد جمع…

ادامه مطلب

ذبابهٔ این فصل در سری چند مرموز

ذبابهٔ این فصل در سری چند مرموز گر بپرسد کسی که: هر دو جهان گفته‌ای کندر آدمیست نهان برشمردی از آن نشانی چند کردی از…

ادامه مطلب