تو ریگزار کویری
و رهگذر!
اما تو دوست داریاش او از تو بیخبر
اما تو بیقرار و شتابان رسی به دیدارش
ولی ز حرف و سلام تو در حذر
اما تو یک کتاب نوشتی برایش از احساس
تمام حرف و حدیثِ تو معتبر
اما تو با نگاه نوازشگرت سکوت کنی
ولیک طرز نگاهاش…
چه بیپدر
اما برای آمدنش سخت انتظار کشی
تمام صورتاش از گریه گشته تر
اما…
صفیه میلاد