——————
در هوای تر
فوران میکند ترواژههای سال نو ترسایی
و در خودآگاهم ورق میخورد تورات و انجیل و فرقان؛
و با چشم دل میبینم جبرئیل را برافروخته؛
و برمیشمارد شمشیرهای آغشته بهخون یهودی و مسیحی و مسلمان را؛
و زمزمه میکند در ژرفای خاموشی:
«خدایا! راست گویم فتنه از توست
ولی از ترس نتوانم چخیدن»؛
و با عبور تُندرِ خشمآگین؛
و ترقیدن ترقّههای شادخوارانه،
میدرخشد در ذهنم:«لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ»؛
و ناخواسته میخندم با چشمان گریهآلود؛
و میمویم به آهنگ «شهریار»:
«انیشتین پا فراتر نه،
جهان عقل هم طی كن
كنار هم ببين موسی و عيسي و محمد را
كليد عشق را بردار و حل اين معما كن
وگر شد از زبان علم اين قفل كهن وا كن
انيشتین باز هم بالا
خدا را نيز پيدا كن»؛
و میدمم در نیلبک تنهایی ام در «ریمیلز»:
«ناخودآگاهم خدا را با خودآگاهش ستوده
سجده را با اشک معنیپرورِ آهش ستوده»؛
و با زبانه کشیدن آهم،
خیره میشوم بر درخت کرسمس
و حس میکنم هوای نوروزی را
و مینشانم درخت دوستی را در مزرعهای که ندارم؛
و مینویسم با خامهی «نفرینشدگان زمین»:
پُر طراوت باد سال نو ترسایی!
عبدالغفور آرزو
شنبه
۳۱ دسامبر ۲۰۲۲م