هنر اکنون به دل خاک طلب باید کرد

هنر اکنون به دل خاک طلب باید کرد زانکه اندر دل خا کند همه پرهنران

ادامه مطلب

روحی فداک بی تو مرا کار مشکل است

روحی فداک بی تو مرا کار مشکل است بر خاطرم ز هجر تو این بار مشکل است

ادامه مطلب

به هر که جور نکردی نمی توانستی

به هر که جور نکردی نمی توانستی تو آن نه ای که جفایی توانی و نکنی

ادامه مطلب

هزار سال رهست از تو تا مسلمانی

هزار سال رهست از تو تا مسلمانی هزار سال دیگر تا به شهر انسانی

ادامه مطلب

رفیق من مه من یار من جعلت فلاک

رفیق من مه من یار من جعلت فلاک گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک

ادامه مطلب

به غیر از غمزه و حسن و لطافت خوبرویان را

به غیر از غمزه و حسن و لطافت خوبرویان را هزاران نکته می‌باید که جز عاشق نداند کس

ادامه مطلب

من موصوله ام و از لب لعلت جانا

من موصوله ام و از لب لعلت جانا صله بوسه دهم عاید آن می خواهم

ادامه مطلب

دردت به جانم ای بت نامهربان من

دردت به جانم ای بت نامهربان من زیرا که بی تو مایه‌ی رنج است جان من

ادامه مطلب

برادرا، به عروس نشاط،همسر شو

برادرا، به عروس نشاط،همسر شو ولیک با خبر از حال این برادر شو

ادامه مطلب

موی خوانم میان او اما

موی خوانم میان او اما موی در این میان نمی گنجد

ادامه مطلب

رشت هم نیک است کاو از حمار گم شده

رشت هم نیک است کاو از حمار گم شده ارغنون آید به گوش مالک ار چه منکر است

ادامه مطلب

این رشته بی پیوند هر چند که یک تار است

این رشته بی پیوند هر چند که یک تار است در صومعه تسبیح است در میکده زنار است

ادامه مطلب

مطاعا، مشفقا تا چند غفلت داری از حالم

مطاعا، مشفقا تا چند غفلت داری از حالم ببین دور از درت گیتی پریشان کرده احوالم

ادامه مطلب

دل زنده می شود به نسیم خیال تو

دل زنده می شود به نسیم خیال تو جان رقص می کند به امید وصال تو

ادامه مطلب

آن روز که مه شدی نمی دانستی

آن روز که مه شدی نمی دانستی کانگشت نمای عالمی خواهی شد

ادامه مطلب

من در غم تو چو مرغ سرکنده

من در غم تو چو مرغ سرکنده همواره لبت ز عیش در خنده

ادامه مطلب

حق تعالی مر ترا آورده از ایران پدید

حق تعالی مر ترا آورده از ایران پدید همچو نادرشاه از افشار و تیمور از تتر

ادامه مطلب

ای کودک نوزاده که پیران جهان را

ای کودک نوزاده که پیران جهان را تعلیم کنی دانش و تلقین کنی اسرار

ادامه مطلب

می رسانم به عز عرض حضور

می رسانم به عز عرض حضور بنده ی زار مضطر مهجور

ادامه مطلب

خداوندگارا تو را در دو عالم

خداوندگارا تو را در دو عالم به اورنگ اقبال خواهم مسلم

ادامه مطلب

از دیر نخواهم رفت در کعبه که میدانم

از دیر نخواهم رفت در کعبه که میدانم در دیر و حرم قبله است محراب دو ابرویش

ادامه مطلب

قبله‌گاها سال و ماهت تا ابد فرخنده باد

قبله‌گاها سال و ماهت تا ابد فرخنده باد دشمنت در گریه و لعل لبت در خنده باد

ادامه مطلب

چند روزی پیش و پس شد ورنه از دور سپهر

چند روزی پیش و پس شد ورنه از دور سپهر بر سکندر نیز بگذشت آنچه بر دارا گذشت

ادامه مطلب

از کلام و خنده دشنام و گله، ضرب و کنایت

از کلام و خنده دشنام و گله، ضرب و کنایت شور و شیرین تند و تلخ و ترش و تیز است آن زبانش

ادامه مطلب

گریه مینا، نگر به چشم ترش بین

گریه مینا، نگر به چشم ترش بین ناله بربط شنو به داد دلش رس

ادامه مطلب

در آن زمان که بود بیم جان شگفت مدار

در آن زمان که بود بیم جان شگفت مدار به زیر چادر ناهید اگر خزد بهرام

ادامه مطلب

قربان سرت شوم بیا حالم بین

قربان سرت شوم بیا حالم بین در دست فراق خویش با مالم بین

ادامه مطلب

تو چون بهاری و گیتی چو باغ و ما چو درخت

تو چون بهاری و گیتی چو باغ و ما چو درخت به جز بهار که پوشد بر این درختان رخت

ادامه مطلب

نام محمودش که محمودست بشمر پس بگو

نام محمودش که محمودست بشمر پس بگو عاقبت محمود سوی احمد محمود شد

ادامه مطلب

تصدقت شوم ای گلعذار سیمین تن

تصدقت شوم ای گلعذار سیمین تن که بی حضور تو تلخ است زندگانی من

ادامه مطلب

طراز خاتم شاهنشهی به لوح ابد

طراز خاتم شاهنشهی به لوح ابد شد است یاتی من بعدی اسمه احمد

ادامه مطلب

پیش مرگت شوم ای لعبت چین

پیش مرگت شوم ای لعبت چین که غلامیت به از سلطنت روی زمین

ادامه مطلب

همچو ملخی که شاخساری بخورد

همچو ملخی که شاخساری بخورد وانگاه ورا به شاخ ساری بخورد

ادامه مطلب

عزیز من به خدا جز تو یک عزیز ندارم

عزیز من به خدا جز تو یک عزیز ندارم رفیق هجر تو جز اشک ریز ندارم

ادامه مطلب

چشم مستت شوخی آغازد همی

چشم مستت شوخی آغازد همی وز نگاهی کار ما سازد همی

ادامه مطلب

همایون باد و فرخ باد و میمون

همایون باد و فرخ باد و میمون جلوس شاه بر تخت همایون

ادامه مطلب

رئیس خیل هواجن امام جمعه حسن

رئیس خیل هواجن امام جمعه حسن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن

ادامه مطلب

به ابی انت و امی ز خدا می خواهم

به ابی انت و امی ز خدا می خواهم که رساند زره لطف بدان درگاهم

ادامه مطلب

یک قطره ز آب گرم و یک ذره وفا

یک قطره ز آب گرم و یک ذره وفا در چشم و دلت خدای داناست که نیست

ادامه مطلب

ز بی‌دردان علاج درد خود جستن بدان ماند

ز بی‌دردان علاج درد خود جستن بدان ماند که خار از پا برون آرد کسی با نیش عقرب‌ها

ادامه مطلب

ببال ای تخت افریدون نیار ای تاج کیخسرو

ببال ای تخت افریدون نیار ای تاج کیخسرو که این ملک کهن را داد یزدان شهریاری تو

ادامه مطلب

یک روز تو را به راه دیدم

یک روز تو را به راه دیدم هر روز مراست دیده بر راه

ادامه مطلب

شبروی گر هست ماه است آن هم اندر آسمان

شبروی گر هست ماه است آن هم اندر آسمان سرکشی گر هست سروست آن هم اندر بوستان

ادامه مطلب

بوستانش را آیفت ز بهن نرسد

بوستانش را آیفت ز بهن نرسد دوستانش را آیفت به دشمن نرسد

ادامه مطلب