بحق شام وصال و بعهد روز نخست

بحق شام وصال و بعهد روز نخست
که روز و شب دل من در هوای صحبت تست
فدای ناز تو ایسرو نازنینان اند
که خوش تر از تو درین باغ سروناز نرست
نه رحم داد سپهر و نه رحمتی هرگز
ترا ز سخت دلی و مرا ز طالع سست
چه لطف بود که ساقی بخاکساران کرد
که صد غبار غم از دل به نیم جرعه بشست
اگرچه زخم درون به شود بمرهم عشق
خوشا کسی که دل کس نخست هم ز نخست
دل از شکسته خود برمکن که راست دل است
بحق شاه که اهلی شکسته ایست درست
اهلی شیرازی
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *