این گنبد مینائی این پستی و بالائی

این گنبد مینائی این پستی و بالائی
در شد بدل عاشق با این همه پهنائی
اسرار ازل جوئی بر خود نظری وا کن
یکتائی و بسیاری پنهانی و پیدائی
ای جان گرفتارم دیدی که محبت چیست
در سینه نیاسائی از دیده برون آئی
برخیز که فروردین افروخت چراغ گل
برخیز و دمی بنشین با لالهٔ صحرائی
عشق است و هزار افسون حسن است و هزار آئین
نی من بشمار آیم نی تو بشمار آئی
صد ره بفلک بر شد صد ره بزمین در شد
خاقانی و فغفوری جمشیدی و دارائی
هم با خود و هم با او هجران که وصالست این
ای عقل چه میگوئی ای عشق چه فرمائی
حضرت علامه محمد اقبال رح
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *