بهانه باز به دست اجاق میافتد
حكايت من و دنيايتان، حكايت آن-
-پرندهایست كه به باتلاق میافتد
عجب عدالت تلخی، كه شادمانیها
فقط برای شما اتفاق میافتد!
تمام سهم من از روشنی، همان نوریست
كه از چراغ شما در اتاق میافتد!
به زورِ جاذبه، سيب از درخت چيده زمين
چه ميوهای ز سر اشتياق میافتد؟!
هميشه همرهِ هابيل بوده قابيلی
ميان ما و شما كِی فراق میافتد؟!
فاضل نظری