هر روز جهان است و فرازیّ و نشیبی

هر روز جهان است و فرازیّ و نشیبی
این نیز نگاهی‌ست به افتادن سیبی

در غلغله‌ی جمعی و تنها شده‌ای باز…
آنقدر كه در پیرهنت نیز غریبی!

آخر چه امیدی به شب و روز جهان است؟
باید همه‌ی عمر خودت را بفریبی…

چون قصه‌ی آن صخره كه از صحبت دریا،
جز سیلی امواج نبرده‌ست نصیبی!

آیینه‌ی تاریخِ تو را درد شكسته‌ست
اما تو نه تاریخ‌شناسی نه طبیبی!

فاضل نظری

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *