تو آن بتی که پرستیدنت خطایی نیست

تو آن بتی که پرستیدنت خطایی نیست
وگر خطاست! مرا از خطا ابایی نیست !

بیا که در شب گرداب زلف مواجت
به غیر گوشه ی چشم تو ناخدایی نیست …

درون خاک دلم می تپد، هنوز اینجا
به جز صدای قدم های تو صدایی نیست …

نه حرف عقل بزن با کسی نه لاف جنون !
که هر کجا خبری هست ادعایی نیست

دلیل عشق، فراموش کردن دنیاست
وگرنه بین من و دوست ماجرایی نیست

سفر به مقصد سردرگمی رسید، چه خوب !
که در ادامه این راه ردپایی نیست

فاضل نظری

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *