ناله بنیاد کـــــــــنم آه حزین برخیزد

ناله بنیاد کـــــــــنم آه حزین برخیزد
چه توان از دل بیمار همین برخیزد
بهر دل گوشه چشم تو بهنگام عتاب
فتنۀ بود که ناگه ز کمین برخیزد
آهی کزحسرت آن گیسوورخسار کشیم
همچودودیست که با شعله قرین برخیزد
ما ضـــــعیفان چو فتادیم ز چشم افتادیم
دانۀ اشک چــه ممکن ز زمین برخیزد
هرکه بیند قد مــوزون ترا خواهد گفت
سرو در باغ محال است چنین برخیزد
ذره قدر ندارد بــــــــــــر ارباب سخن
از زبان حرف سبک گرچه متین برخیزد
چند دل بسته ای ایشیخ بــــه تسبیح عقیق
کاش این سنگ ترا از ره دیـــن برخیزد
یا رب از سجدۀ درگاه جلالت ( بسمل )
تا بکی نامه سیه همچو نگین بـــــرخیزد

محمد انور بسمل

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *