زان شکل آنچه می کشدم آن نگه کنید
ناگه سیاستی بنماید غیور من
گفتم هزار بار که پنهان نگه کنید
ای گلرخان به صورت آن ترک بنگرید
چشم سیاه و زلف پریشان نگه کنید
بیباک من رسید دگر مست و سرگران
طرف کلاه و چاک گریبان نگه کنید
تا چند منع ما ز خرابی و بیخودی
یکبار آن کرشمه و جولان نگه کنید
هر دیده نیست آگه از آن صورت غریب
خوبی او ازین دل ویران نگه کنید
در یکزمان وصل چه درد از دلم رود
عمری بلا و محنت هجران نگه کنید
داغی که در دلست فغانی خسته را
زین آه گرم و ناله ی سوزان نگه کنید