افسوس کار مُلک به یدی بخردان نشد

افسوس کار مُلک به یدی بخردان نشد
از هیچ در امیدی بما ارمغان نشد
هر چه بلاست بر سر مظلوم و ناتوان
بیداد در حریم چپاولگران نشد
گرد ستم سایه فکند است به چهره ها
از نور شاد و خرمی پرتو فشان نشد
گویند به شام آمده صبح ایست در قبال
آری چنین آمد و آری چنان نشد
ای زنده مردگان ز چه در خواب غفلتید
اولاد تان برده شد و نکته دان نشد
افکار سبز و چهره ای گلبرگ بانوان
از پرده ای جهالت مردان عیان نشد
در دامن که زاده شده این جناوران
جز انتحار و نوکر اهریمنان نشد
آتش کشیده اند همه جا را به توپ تانک
شد سالها به دشت و دمن ضیمران نشد
هر روز بد بتر شده از روز دیگری
ای وای غنچه های شرافت جوان نشد
واحسرتا که فرصت و سرمایه خاک شد
یک ذره ام توجه به قشر جوان نشد
مُشت رزیل و پست و فرومایه در رفاه
ملت ولی صاحب یک لقمه نان نشد
از خون و مال ملت و جاسوسی در وطن
دزدان مقام یافت ولی قهرمان نشد
در ودای خرابه ای این گربه های شُوم
غیر از نزاع و قتل، خوشی مهمان نشد
در عصر ما به موش پشک است الفتی
لیک آدمی به هم نوع خود مهربان نشد
اولاد های ناخلف و ننگ دودمان
دور از دیار و مملکت و اُستان نشد
فعل قساوت آنقدر ها موج میزند
رحمی به اشک دیده ای بیوه زنان نشد
چیزی نمانده غیر ِ در و درگه ای خدا
از مور تا طیور یکی در امان نشد
دولت چو کرم پیله فرو رفته در فساد
ملت به خواب و دزد به دار آویزان نشد
تاکی نشینی و به دعا اکتفا کنی
ارشاد را اثر به دل گمرهان نشد
بر خیز و همتی کن و فخرِ به بار آر
در خواب رفته صاحب نام و نشان نشد
محمود اشکِ حسرتش از بهر آن بُوَد
افغان ستان خانه ای افغانیان نشد

جمعه ۴ اسد ۱۳۹۲ هجری خورشیدی
که برابر میشود به ۲۶ جولای ۲۰۱۳ میلادی
سرودم
احمد محمود امپراطور

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *