یکشب با قمر سید

از کوری چشم فلک امشب قمر اینجاست آری قمر امشب به خدا تا سحر اینجاست آهسته به گوش فلک از بنده بگوئید چشمت ندود این…

ادامه مطلب

نگین گم شده سید

گلچین که آمد ای گل من در چمن نباشم آخر نه باغبانم شرط است من نباشم ناچار چون نهد سر بر دامن گلم خار چاکم…

ادامه مطلب

مزد شبانی سید

خوشست پیری اگر مانده بود جان جوانی ولی ز بخت بد از من نه جسم ماند و نه جانی چو من به کنج ریاضت خزیده…

ادامه مطلب

کاروان بی‌خبر سید

کاروان آمد و دلخواه به همراهش نیست با دل این قصه نگویم که به دلخواهش نیست کاروان آمد و از یوسف من نیست خبر این…

ادامه مطلب

شهید عشق سید

به خاک من گذری کن چو گل گریبان چاک که من چو لاله به داغ تو خفته ام در خاک چو لاله در چمن آمد…

ادامه مطلب

ساز حبیب سید

صدای سوز دل شهریار و ساز حبیب چه دولتی است به زندانیان خاک نصیب به هم رسیده در این خاکدان ترانه و شعر چو در…

ادامه مطلب

دریاچه اشک سید

طبعم از لعل تو آموخت در افشانیها ای رخت چشمه خورشید درخشانیها سرو من صبح بهار است به طرف چمن آی تا نسیمت بنوازد به…

ادامه مطلب

خمار انتظار سید

شب گذشته شتابان به رهگذار تو بودم به جلد رهگذر اما در انتظار تو بودم نسیم زلف تو پیچیده بود در سر و مغزم خمار…

ادامه مطلب

جرس کاروان سید

از زندگانیم گله دارد جوانیم شرمنده جوانی از این زندگانیم دارم هوای صحبت یاران رفته را یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم پروای…

ادامه مطلب

با روح صبا سید

ای صبا با توچه گفتند که خاموش شدی چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی تو که آتشکده عشق و محبت بودی چه بلا…

ادامه مطلب

یادی از ایرج سید

خوابم آشفت و سرخفته به دامان آمد خواب دیدم که خیال تو به مهمان آمد گوئی از نقد شبابم به شب قدر و برات گنجی…

ادامه مطلب

نقش حقایق سید

ای چشم خمارین که کشد سرمه خوابت وی جام بلورین که خورد باده نابت خواهم همه شب خلق به نالیدن شبگیر از خواب برآرم که…

ادامه مطلب

ماه هنرپیشه سید

تا چند کنیم از تو قناعت به نگاهی یک عمر قناعت نتوان کرد الهی دیریست که چون هاله همه دور تو گردم چون بازشوم از…

ادامه مطلب

فریده سید

هیچ آفریده ئی به جمال فریده نیست این لطف و این عفاف به هیچ آفریده نیست آن سروناز هم که به باغ ارم در است…

ادامه مطلب

طغرای امان سید

آمد آن شاهد دل برده و جان بازآورد جانم از نو به تن آن جان جهان بازآورد اشک غم پاک کن ای دیده که در…

ادامه مطلب

ساز عبادی سید

تا کی چو باد سربدوانی به وادیم ای کعبه مراد ببین نامرادیم دلتنگ شامگاه و به چشم ستاره بار گویی چراغ کوکبه بامدادیم چون لاله…

ادامه مطلب

درس حال سید

اگر بلاکش بیداد را به داد رسی خدا کند که به سر منزل مراد رسی سیاهکاری بیداد عرضه دار ای آه شبان تیره که در…

ادامه مطلب

حالا چرا سید

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگدل…

ادامه مطلب

تو بمان و دگران سید

از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی تو بمان…

ادامه مطلب

آئینه شاهی سید

ای کعبه دری باز به روی دل ما کن وی قبله دل و دیده ما قبله نما کن از سینه ما سوختگان آینه ای ساز…

ادامه مطلب

یاران دغل سید

گر من از عشق غزالی غزلی ساخته ام شیوه تازه ای از مبتذلی ساخته ام گر چو چشمش به سپیدی زده ام نقش سیاه چون…

ادامه مطلب

نفرین سید

چو ابرویت نچمیدی به کام گوشه نشینی برو که چون من و چشمت به گوشه ها بنشینی چو دل به زلف تو بستم به خود…

ادامه مطلب

مرغ زخمی سید

ای جگر گوشه کیست دمسازت با جگر حرف میزند سازت تارو پودم در اهتزاز آرد سیم ساز ترانه پردازت حیف نای فرشتگانم نیست تا کنم…

ادامه مطلب

غوغا میکنی سید

ای غنچه خندان چرا خون در دل ما میکنی خاری به خود می بندی و ما را ز سر وا میکنی از تیر کجتابی تو…

ادامه مطلب

شیدائی سید

رندم و شهره به شوریدگی و شیدائی شیوه ام چشم چرانی و قدح پیمائی عاشقم خواهد و رسوای جهانی چکنم عاشقانند به هم عاشقی و…

ادامه مطلب

زیان شهرت سید

به مرگ چاره نجستم که در جهان مانم به عشق زنده شدم تا که جاودان مانم چو مردم از تن و جان وارهاندم از زندان…

ادامه مطلب

در کوچه باغات شمران سید

دل شبست و به شمران سراغ باغ تو گیرم گه از زمین و گه از آسمان سراغ تو گیرم به جای آب روان نیستم دریغ…

ادامه مطلب

حافظ جاویدان سید

تا که از طارم میخانه نشان خواهد بود طاق ابروی توام قبله جان خواهد بود سرکشان را چو به صاف سرخم دستی نیست سر ما…

ادامه مطلب

ترانه جاودان سید

ای شاخ گل که در پی گلچین دوانیم این نیست مزد رنج من و باغبانیم پروردمت به ناز که بنشینمت به پای ای گل چرا…

ادامه مطلب

ای شیراز سید

دیدمت دورنمای در و بام ای شیراز سرم آمد به بر سینه سلام ای شیراز وامداریم سرافکنده ز خجلت در پیش که پس انداخته ایم…

ادامه مطلب

یاد قدیم سید

یادم نکرد و شاد حریفی که یاد از او یادش بخیر گرچه دلم نیست شاد از او با حق صحبت من و عهد قدیم خویش…

ادامه مطلب

نای شبان سید

ریختم با نوجوانی باز طرح زندگانی تا مگر پیرانه سر از سر بگیرم نوجوانی آری آری نوجوانی می توان از سرگرفتن گر توان با نوجوانان…

ادامه مطلب

ماه سفرکرده سید

ماها تو سفر کردی و شب ماند و سیاهی نه مرغ شب از ناله من خفت و نه ماهی شد آه منت بدرقه راه و…

ادامه مطلب

غزاله صبا سید

به چشمک اینهمه مژگان به هم مزن یارا که این دو فتنه بهم می زنند دنیا را چه شعبده است که در چشمکان آبی تو…

ادامه مطلب

شرم و عفت سید

نالدم پای که چند از پی یارم بدوانی من بدو میرسم اما تو که دیدن نتوانی من سراپا همه شرمم تو سراپا همه عفت عاشق…

ادامه مطلب

زندانی خاک سید

نه عقلی و نه ادراکی و من خود خاک و خاشاکی چه گویم با تو کز عزت ورای عقل و ادراکی نه مشکاتم که مصباح…

ادامه مطلب

درس محبت سید

روشنانی که به تاریکی شب گردانند شمع در پرده و پروانه سر گردانند خود بده درس محبت که ادیبان خرد همه در مکتب توحید تو…

ادامه مطلب

چه میکشم سید

در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم با عقل آب عشق به یک جو…

ادامه مطلب

پریشان روزگاری سید

زلف او برده قرار خاطر از من یادگاری من هم از آن زلف دارم یادگاری بیقراری روزگاری دست در زلف پریشان توام بود حالیا پامالم…

ادامه مطلب

او بود و او نبود سید

اشکش چکید و دیگرش آن آبرو نبود از آب رفته هیچ نشانی به جو نبود مژگان کشید رشته به سوزن ولی چه سود دیگر به…

ادامه مطلب

یار باقی کار باقی سید

رفتی و در دل هنوزم حسرت دیدار باقی حسرت عهد و وداعم با دل و دلدار باقی عقده بود اشکم به دل تا بیخبر رفتی…

ادامه مطلب

ناکامیها سید

زندگی شد من و یک سلسله ناکامیها مستم از ساغر خون جگر آشامیها بسکه با شاهد ناکامیم الفتها رفت شادکامم دگر از الفت ناکامیها بخت…

ادامه مطلب

ماه بر سر مهر سید

چه شد که بار دگر یاد آشنا کردی چه شد که شیوه بیگانگی رها کردی به قهر رفتن و جور و جفا شعار تو بود…

ادامه مطلب

غزال و غزل سید

امشب از دولت می دفع ملالی کردیم این هم از عمر شبی بود که حالی کردیم ما کجا و شب میخانه خدایا چه عجب کز…

ادامه مطلب

شتاب شباب سید

شباب عمر عجب با شتاب می گذرد بدین شتاب خدایا شباب می گذرد شباب و شاهد و گل مغتنم بود ساقی شتاب کن که جهان…

ادامه مطلب

زندان زندگی سید

تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم روزی سراغ وقت من آئی که نیستم در آستان مرگ که زندان زندگیست تهمت به خویشتن نتوان زد…

ادامه مطلب

در راه زندگانی سید

جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را کنون با بار پیری آرزومندم که برگردم به دنبال…

ادامه مطلب

چه خواهد بودن سید

آسمان گو ندهد کام چه خواهد بودن یا حریفی نشود رام چه خواهد بودن حاصل از کشمکش زندگی ای دل نامی است گو نماند ز…

ادامه مطلب

پری و فروغ سید

ز دریچه های چشمم نظری به ماه داری چه بلند بختی ای دل که به دوست راه داری به شب سیاه عاشق چکند پری که…

ادامه مطلب

انتظار فرج سید

ای آفتاب هاله ای از روی ماه تو مه برلب افق لبه ای از کلاه تو لرزنده چون کواکب گاه سپیده دم شمع شبی سیاهم…

ادامه مطلب