باز آمد بهار و نامد او

باز آمد بهار و نامد او
چشم در انتظار روی نکو
باز جامی شراب امیدم
خالی از می شد و، شکست سبو
باز سر سبز شد سبزه به باغ
بر نگشت سرو من کنار جو
بازجوش شگوفه است وعطر نسیم
لیک هیهات نیست از وی بو
باز از اشک های سوزانم
رنجی عشقش به سینه کرد نمو
باز دورم نمود فتنه فلک
باد بر چرخ فتنه جوی تفو
باز آن رنج های پیهم و من
سر ِ تنهایی و سر ِ زانو
باز چون کفری، نو مسلمانی
قبله گم کرده رو کنم هر سو
باز رازی ورا به غیر خدا
امپراطور به غیر هیچ مگو

1391/01/17
هجری خورشیدی سروده شده است
احمد محمود امپراطور

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *