الحذر ای دل که برق روی خوبان آتش است

الحذر ای دل که برق روی خوبان آتش است
آتش سوزندۀ بسيار سوزان آتش است
در ميان دلکشان دور از تو می سوزم چو شمع
پيش چشمم بی گل رويت گلستان آتش است
با خدا در پيش چشمم خادم دوزخ پريست
بی خدا گر راست پرسی حور و غلمان آتش است
نعمت گرمی گرما سايهٔ بيد است و جوي
ميوۀ رنگين و شيرين زمستان آتش است
کوچه های کابل همراه تو باغ جان نماست
در نظر دور از رخت گلهای پغمان آتش است
ای دل ناديده ام بسيار نزديکی مکن
اختلاط و صحبت اين ماهرويان آتش است
عشقری از دوزخ ديگر چه می پرسی، مپرس
درد گوش و درد چشم و درد دندان آتش است
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *