طلسم راز

طلسم راز
تار ابرو كلاه ى ناز شكست
قامت سرو سر فراز شكست
فرصت ما به خيز و جست گذشت
چون وضوي كه در نماز شكست
جنگ شطرنج بر سر شاه است
هر درختى كه شد دراز شكست
آه ز پيشانى ى كه باز نشد
نرخ هر چيز جز پياز شكست
كار پيوند قلب شد ناكام
آنچه بشكسته بود باز شكست
ناله را در گلو گره كردم
كه به اين سوز و اين گداز شكست
يك سر موى خامه ى بهزاد
كوه و كهسار را طراز شكست
طپشِ باز شد به طعن ضيا
فطرت آخر طلسم راز شكست
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *