به گِرداگِرد گورم رقص کن ای باد سرگردان

به گِرداگِرد گورم رقص کن ای باد سرگردان
که من غمگینِ غمگینم ورق را زود برگردان
مرا صدبار کشتی آه، اما دوستانم را
که دلخون‌اند می‌دانم خدایا شادتر گردان
کتاب تلخ‌کامی‌های ما را خوانده‌ای؛ یا نه
هزاران صفحه شد، این داستان را مختصر گردان
دو دلداده یکی در جنگ، آن دیگر به پشت مرز
محبت کن دو عاشق را به یک قشلاق برگردان
نه آب است این که می‌نوشیم، این پیمانه‌ی زهر است
بیا این سم مهلک را به لطف خود شکر گردان
کسی (شاید که ابلیس است) نفرین می‌کند ما را
خدایی کن طلسم ابلهان را بی‌اثر گردان
چراغی نیست شمعی نیست؛ حتا روز هم ابری‌ست
دو عاشق را ببر در آسمان شمس و قمر گردان
غلط کردم، نفهمیدم، فریب عشق را خوردم
گمان کردم تو لیلایی و من مجنون سرگردان
یحیا جواهری
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *