مهدی اخوان ثالث
غزل ۴
غزل ۴ ون پردهٔ حریر بلندی خوابیده مخمل شب، تاریک مثل شب آیینهٔ سیاهش چون آینه عمیق سقف رفیع گنبد به شکوهش لبریز از خموشی،…
قولی در ابوعطا
قولی در ابوعطا کرشمهٔ درآمد دگر تخته پاره به امواج دریا سپردهام من زمام حسرت به دست دریغا سپردهام من همه بودها دگرگون شد سواحل…
هنگام
هنگام هنگام رسیده بود، ما در این کمتر شکی نمیتوانستیم آمد روزی که نیک دانستند آفاق این را و نیک دانستیم هنگام رسیده بود، میگفتند…
آوار عید
آوار عید بس که همپایش غم و ادبار میآید فرود بر سر من عید چون آوار میآید فرود میدهم خود را نوید سال ِ بهتر،…
بی دل
بی دل آری، تو آنکه دل طلبد آنی اما افسوس دیری ست کان کبوتر خون آلود جویای برج گمشده ی جادو پرواز کرده ست
در این شبگیر
در این شبگیر کدامین جام و پیغام صبوحی مستتان کرده ست؟ ای مرغان که چونین بر برهنه شاخههای این درخت برده خوابش دور غریب افتاده…
سبز
سبز با تو دیشب تا کجا رفتم تا خدا وانسوی صحرای خدا رفتم من نمیگویم ملایک بال در بالم شنا کردند من نمیگویم که باران…
طلوع
طلوع پنجره باز است و آسمان پیداست گل به گل ابر سترون در زلال آبی روشن رفته تا بام برین، چون آبگینه پلکان، پیداست من…
گل
گل همان رنگ و همان روی همان برگ و همان بار همان خندهٔ خاموش در او خفته بسی راز همان شرم و همان ناز همان…
نوحه
نوحه نعش این شهید عزیز روی دست ما مانده ست روی دست ما، دل ما چون نگاه، ناباوری به جا مانده ست این پیمبر، این…
آواز چگور
آواز چگور وقتی که شب هنگام گامی چند دور از من نزدیک دیواری که بر آن تکیه میزد بیشتر شبها با خاطر خود مینشست و…
پرنده ای در دوزخ
پرنده ای در دوزخ نگفتندش چو بیرون میکشاند از زادگاهش سر که آنجا آتش و دود است نگفتندش: زبان شعله میلیسد پر پاک جوانت را…
خزانی
خزانی پاییز جان! چه شوم، چه وحشتناک آنک، بر آن چنار جوان، آنک خالی فتاده لانهٔ آن لک لک او رفت و رفت غلغل غلیانش…
سترون
سترون سیاهی از درون کاهدود پشت دریاها بر آمد، با نگاهی حیله گر، با اشکی آویزان به دنبالش سیاهیهای دیگر آمدهاند از راه بگستردند بر…
غزل ۵
غزل ۵ درین شبهای مهتابی، که میگردم میان ِ بیشههای سبز ِ گیلان با دل ِ بی تاب – خیالم میبرد شاد – و میبینم…
لحظه ی دیدار
لحظه ی دیدار لحظهٔ دیدار نزدیک است باز من دیوانهام، مستم باز میلرزد، دلم، دستم باز گویی در جهان دیگری هستم های! نخراشی به غفلت…