مرشد

مرشد هر که از اهل یقین از جام حیدر گشت مست مشرک آب کوثر از دست علی طرفی نبست اهلی شیرازی

ادامه مطلب

سهراب

سهراب شب هجرست و ما آشفته ایم از زلف او ایدل چو شب تا رست ودرهم راه تو دست از طلب بگسل اهلی شیرازی

ادامه مطلب

حسام اول

حسام اول کاش خجسته دل دهد جرعه لعل خویش وی تا بشکافد از دلم آبلها بصاف می اهلی شیرازی

ادامه مطلب

الله وردی

الله وردی یار عاشق کشته لیکن کشته در خاک مزار لوحش الله ورد گشته در هوای روی یار اهلی شیرازی

ادامه مطلب

منصور

منصور برنگین خاتم جانست نام آن صنم ور دهد دستم بکارم در سواد دیده هم اهلی شیرازی

ادامه مطلب

شاپور

شاپور نمک در آب حیوان زان لبت از خنده اندازد گر آن شوی برانگیزد که این شوریده نگذارد اهلی شیرازی

ادامه مطلب

حالی

حالی نشد از آه و ناله احباب عالمی بیرخ مهم در خواب اهلی شیرازی

ادامه مطلب

اگهی

اگهی در سر میدان جانبازان خود بهر خدای تا مه نو گوی و چوگان بشکند ناگه در آی اهلی شیرازی

ادامه مطلب

کریم مراد

کریم مراد کرام کریم و مرید مراد به تشریف هم در جهانند شاد اهلی شیرازی

ادامه مطلب

شیخ امین

شیخ امین خورشید من برقع کشد تا روی چو مه بینمش گر چه مکرر دیده ام خواهم دگر ره بینمش اهلی شیرازی

ادامه مطلب

حاجب

حاجب تیغ جور مدعی زخمی مرا بر دل رساند آن جراحت خوب شد اما نشان او بماند اهلی شیرازی

ادامه مطلب

اسعد

اسعد آنکه خلقی از غمش سرگشته روز و شب شدند دی دهان بگشود و صد سرگشته خندان لب شدند اهلی شیرازی

ادامه مطلب

قلی

قلی گفته دیوانه باشد خنده و در دل چرا درد و خنده هر دو آخر ظاهرست اینک مرا اهلی شیرازی

ادامه مطلب

سعد و سعید

سعد و سعید اهلی چه خوش آنعید که او سوی تو بشتافت بس عید بیابی کم از آن لیک توان یافت اهلی شیرازی

ادامه مطلب

جنید

جنید اگر نه در پی نردند آن دو نرگس مست گرفته اند چرا طاس کعبتین بدست اهلی شیرازی

ادامه مطلب

اصیل

اصیل ساقیا بشکند صراحی تن لب لعلت اگر بیابم من اهلی شیرازی

ادامه مطلب