گریبان چاک در گلشن چو آن طناز می آید

گریبان چاک در گلشن چو آن طناز می آید ز شاخ گل تذرو رنگ در پرواز می آید

ادامه مطلب

کم کم کن آشنا به لب زخم دشنه را

کم کم کن آشنا به لب زخم دشنه را سیراب می کنند به تدریج تشنه را

ادامه مطلب

فراغبال محال است راست کیشان را

فراغبال محال است راست کیشان را نشانه تنگ کند بر خدنگ میدان را

ادامه مطلب

عمر اهل دولت از احسان دو چندان می شود

عمر اهل دولت از احسان دو چندان می شود رشته هستی دو تا از مد احسان می شود

ادامه مطلب

صنوبر قامتی کز خاک می روید گرفتارش

صنوبر قامتی کز خاک می روید گرفتارش خیابان می کشد چون سرو قد از شوق رفتارش

ادامه مطلب

سیه مستان غفلت را فلک هشیار می سازد

سیه مستان غفلت را فلک هشیار می سازد درشتان را به گردش آسیا هموار می سازد مژگان زرد، خانه برانداز سینه است الماس در خراش…

ادامه مطلب

زردرویی می کشد مهر از ترنج غبغبت

زردرویی می کشد مهر از ترنج غبغبت بوسه در پرواز می آید ز تحریک لبت

ادامه مطلب

ز شعر خویش نتوان فیض شعر دیگران بردن

ز شعر خویش نتوان فیض شعر دیگران بردن تمتع بیش از فرزند مردم می توان بردن

ادامه مطلب

روی از عالم بگردان، روی در دیوار کن

روی از عالم بگردان، روی در دیوار کن وضع ناهموار عالم را به خود هموار کن

ادامه مطلب

دلی کز خامشی روشن شود مردن نمی داند

دلی کز خامشی روشن شود مردن نمی داند خموشی آتش سنگ است، افسردن نمی داند

ادامه مطلب

در ماه روزه سیر مه ما نکرده ای

در ماه روزه سیر مه ما نکرده ای چشم گرسنه مست تماشا نکرده ای

ادامه مطلب

در چمن چون باغدار لاله گون خود گذشت

در چمن چون باغدار لاله گون خود گذشت غنچه گل از سر یک مشت خون خود گذشت

ادامه مطلب

خون تاک از شوق می جوشد اگر ساغرزنی

خون تاک از شوق می جوشد اگر ساغرزنی غنچه شادی مرگ می گردد اگر بر سر زنی

ادامه مطلب

حسن خط از حلقه گشتن ها زیادت می شود

حسن خط از حلقه گشتن ها زیادت می شود خط ز پیچ و تاب قلاب محبت می شود

ادامه مطلب

چه غم اگر تهی از باده جام و شیشه ماست؟

چه غم اگر تهی از باده جام و شیشه ماست؟ که چشم پرفن ساقی هزار پیشه ماست

ادامه مطلب

چرخ می داند عیار آه پرتائثیر را

چرخ می داند عیار آه پرتائثیر را می توان در زخم دیدن جوهر شمشیر را

ادامه مطلب

تواضع خصم بالادست را بی زور می سازد

تواضع خصم بالادست را بی زور می سازد به خم گردیدن از خود سیل را پل دور می سازد

ادامه مطلب

تا دل از دستم شراب ارغوانی برده است

تا دل از دستم شراب ارغوانی برده است خضر را پندارم آب زندگانی برده است!

ادامه مطلب

بی فسادی نیست گر رو در صلاح آرند خلق

بی فسادی نیست گر رو در صلاح آرند خلق بهر خواب روز، شب را زنده می دارند خلق

ادامه مطلب

به عزم صید چنان گرم خاست شهبازش

به عزم صید چنان گرم خاست شهبازش که خنده در دهن کبک سوخت پروازش

ادامه مطلب

به پرگار از توکل شد چنان برگ و نوای من

به پرگار از توکل شد چنان برگ و نوای من که از خود آب چون دندان برآرد آسیای من

ادامه مطلب

بر دل موری درین عبرت سرا غافل مخور

بر دل موری درین عبرت سرا غافل مخور دل بخور چندان که می خواهی، ولی بر دل مخور

ادامه مطلب

این که زاهد کرد پهلوی خود از دنیا تهی

این که زاهد کرد پهلوی خود از دنیا تهی کاش در پای گلی می کرد یک مینا تهی

ادامه مطلب

اشک خونین بس که زد جوش از دل دیوانه ام

اشک خونین بس که زد جوش از دل دیوانه ام چون نگین هموار شد با فرش، سقف خانه ام

ادامه مطلب

از دل نبرد زنگ الم باد بهارم

از دل نبرد زنگ الم باد بهارم چون گرد یتیمی است زمین گیر غبارم

ادامه مطلب

از بانگ نی دلی که جراحت نمی شود

از بانگ نی دلی که جراحت نمی شود بیدار از نسیم قیامت نمی شود

ادامه مطلب

هست حاجت در بساط کج کلاهان بیشتر

هست حاجت در بساط کج کلاهان بیشتر همت از درویش می جویند شاهان بیشتر

ادامه مطلب

هر چه جز حیرت دیدار بود نادانی است

هر چه جز حیرت دیدار بود نادانی است لوح محفوظ همین مرتبه حیرانی است

ادامه مطلب

نشاط ظاهری دل را گره از کار نگشاید

نشاط ظاهری دل را گره از کار نگشاید دل پیکان ز شکرخنده سوفار نگشاید

ادامه مطلب

می شوم گل، در گریبان خار می افتد مرا

می شوم گل، در گریبان خار می افتد مرا غنچه می گردم، گره در کار می افتد مرا

ادامه مطلب

مرا در چاه چون یوسف وطن از مکر اخوان است

مرا در چاه چون یوسف وطن از مکر اخوان است برادر گر پیمبرزاده باشد دشمن جان است

ادامه مطلب

ما از لب خامش ز سخن داد گرفتیم

ما از لب خامش ز سخن داد گرفتیم با شیشه سربسته پریزاد گرفتیم

ادامه مطلب

گر چه رخسار ترا آب طراوت کم نیست

گر چه رخسار ترا آب طراوت کم نیست اثر گریه ما هیچ کم از شبنم نیست

ادامه مطلب

کشید آن سنگدل از دست من زلف پریشان را

کشید آن سنگدل از دست من زلف پریشان را که سازد کعبه در ایام موسم جمع دامان را

ادامه مطلب

فارغ است از دیو مردم خاطر آزاد من

فارغ است از دیو مردم خاطر آزاد من نیست از جوش پری ره در خیال آباد من

ادامه مطلب

عقل شرع باطن است و شرع عقل ظاهرست

عقل شرع باطن است و شرع عقل ظاهرست هر که سرمی پیچد از فرمان ایشان کافرست

ادامه مطلب

طرفی ز نهال قد آن شوخ نبستم

طرفی ز نهال قد آن شوخ نبستم در سایه نخلی که نشاندم ننشستم

ادامه مطلب

سیر شکوفه عقل مرا زیر دست کرد

سیر شکوفه عقل مرا زیر دست کرد این ماهتاب روز، مرا شیرمست کرد

ادامه مطلب

زد غوطه بس که در تن خاکی روان ما

زد غوطه بس که در تن خاکی روان ما گردید رفته رفته زمین آسمان ما

ادامه مطلب

ز تن عضوی بود دلهای خودکام

ز تن عضوی بود دلهای خودکام که رنگ برگ دارد میوه خام

ادامه مطلب

روشندلان که قبله خود روی او کنند

روشندلان که قبله خود روی او کنند در هر نظر دو عید ز ابروی او کنند

ادامه مطلب

دلی دارم که از یاد طرب غمناک می گردد

دلی دارم که از یاد طرب غمناک می گردد سری دارم که بر گرد سر فتراک می گردد

ادامه مطلب

در لعل یار خنده دندان نما ببین

در لعل یار خنده دندان نما ببین در روز اگر ستاره ندیدی بیا ببین

ادامه مطلب

در جبین تاک، نور باده بی غش ببین

در جبین تاک، نور باده بی غش ببین در ته بال سمند شعله آتش ببین

ادامه مطلب

خط مشکین را به گرد خال آن مهوش ببین

خط مشکین را به گرد خال آن مهوش ببین جنگ موران بر سر آن دانه دلکش ببین

ادامه مطلب

حسن را با عشق شان دیگرست

حسن را با عشق شان دیگرست شمع بی پروانه تیر بی پرست

ادامه مطلب

چو ساخت قد ترا حلقه عمر پا به رکاب

چو ساخت قد ترا حلقه عمر پا به رکاب اشاره ای است که بر در زن از جهان خراب

ادامه مطلب

چرخ خونخوار دلیرست به خونریزی ما

چرخ خونخوار دلیرست به خونریزی ما شش جهت پنجه شیرست به خونریزی ما

ادامه مطلب

تنها نه همین با تو مرا روی نیازست

تنها نه همین با تو مرا روی نیازست هر کس که ترا دیده به من بر سر نازست

ادامه مطلب

تا چند نهد روی به رو آن کف پا را؟

تا چند نهد روی به رو آن کف پا را؟ می ریزم، اگر دست دهد، خون حنا را!

ادامه مطلب