خون تاک از شوق می جوشد اگر ساغرزنی

خون تاک از شوق می جوشد اگر ساغرزنی غنچه شادی مرگ می گردد اگر بر سر زنی

ادامه مطلب

حسن خط از حلقه گشتن ها زیادت می شود

حسن خط از حلقه گشتن ها زیادت می شود خط ز پیچ و تاب قلاب محبت می شود

ادامه مطلب

چه غم اگر تهی از باده جام و شیشه ماست؟

چه غم اگر تهی از باده جام و شیشه ماست؟ که چشم پرفن ساقی هزار پیشه ماست

ادامه مطلب

چرخ می داند عیار آه پرتائثیر را

چرخ می داند عیار آه پرتائثیر را می توان در زخم دیدن جوهر شمشیر را

ادامه مطلب

تواضع خصم بالادست را بی زور می سازد

تواضع خصم بالادست را بی زور می سازد به خم گردیدن از خود سیل را پل دور می سازد

ادامه مطلب

تا دل از دستم شراب ارغوانی برده است

تا دل از دستم شراب ارغوانی برده است خضر را پندارم آب زندگانی برده است!

ادامه مطلب

بی فسادی نیست گر رو در صلاح آرند خلق

بی فسادی نیست گر رو در صلاح آرند خلق بهر خواب روز، شب را زنده می دارند خلق

ادامه مطلب

به عزم صید چنان گرم خاست شهبازش

به عزم صید چنان گرم خاست شهبازش که خنده در دهن کبک سوخت پروازش

ادامه مطلب

به پرگار از توکل شد چنان برگ و نوای من

به پرگار از توکل شد چنان برگ و نوای من که از خود آب چون دندان برآرد آسیای من

ادامه مطلب

بر دل موری درین عبرت سرا غافل مخور

بر دل موری درین عبرت سرا غافل مخور دل بخور چندان که می خواهی، ولی بر دل مخور

ادامه مطلب

این که زاهد کرد پهلوی خود از دنیا تهی

این که زاهد کرد پهلوی خود از دنیا تهی کاش در پای گلی می کرد یک مینا تهی

ادامه مطلب

اشک خونین بس که زد جوش از دل دیوانه ام

اشک خونین بس که زد جوش از دل دیوانه ام چون نگین هموار شد با فرش، سقف خانه ام

ادامه مطلب

از دل نبرد زنگ الم باد بهارم

از دل نبرد زنگ الم باد بهارم چون گرد یتیمی است زمین گیر غبارم

ادامه مطلب

از بانگ نی دلی که جراحت نمی شود

از بانگ نی دلی که جراحت نمی شود بیدار از نسیم قیامت نمی شود

ادامه مطلب