قصاید ازرقی هروی
رمضان موکب رفتن زره دور آراست
رمضان موکب رفتن زره دور آراست علم عید پدید آمد و غلغل برخاست مرد میخوار نماینده بدستی مه نو دست دیگر سوی ساقی که :…
یک نیمه عمر خویش ببیهودگی بباد
یک نیمه عمر خویش ببیهودگی بباد دادیم و ساعتی نشدیم از زمانه شاد از گشت آسمانی و تقدیر ایزدی برکس چنین نباشد و برکس چنین…
ای مر ابدان بزرگی را بپیروزی روان
ای مر ابدان بزرگی را بپیروزی روان وی مر الفاظ سخاوت را ببخشیدن ضمان بر تن دولت بقای جاه تو بهتر ز سر در سر…
پریرخی که ز شرمش نهان شدست پری
پریرخی که ز شرمش نهان شدست پری پری مثال نهان گشت و شد ز مهر بری عیان بدیده گر او را نبینی آن نه عجب…
رخسار و قد و زلف و بناگوش یار من
رخسار و قد و زلف و بناگوش یار من ما هست بر صنوبر و مشکست بر سمن با ماه و با صنوبر او نور و…
ابر سیمابی اگر سیماب ریزد بر کمر
ابر سیمابی اگر سیماب ریزد بر کمر دود سیماب از کمر ناگاه بنماید اثر ور ز سرما آبدان قارورۀ شامی شدست باز بگدازد همی قاروره…
ایا بجود و بآزادگی بدهر مثل
ایا بجود و بآزادگی بدهر مثل جهان بکلک تو و کف تو فکنده امل چگونه رنجه نباشم برنج تو ؟ که مرا ز نعمت تو…
بگداخت آبگینۀ شامی در آبدان
بگداخت آبگینۀ شامی در آبدان وز آب چشم ابر بخندید بوستان با چشم پر سرشک اندر هوا نهاد میغی برنگ قیر ز دریای قیروان گر…
ز موج دریا این آبر آسمان آهنگ
ز موج دریا این آبر آسمان آهنگ کشیر رایت پروین نمای بر خرچنگ مشعبد آمد پروین او ، که در دل کوه چو وهم مرد…
میرود سنجابگون بر چرخ از دریا بخار
میرود سنجابگون بر چرخ از دریا بخار می کند پر حواصل بر سر عالم نثار مرکز خاک آهنین شد پاک و مستولی شدست بر زر…
ایا از ملک زادگان فخر عالم
ایا از ملک زادگان فخر عالم نژاد ترا ملک عالم مسلم نه در طالع دشمنان تو یک عز نه اندر دل دوستان تو یک غم…
جشن و نوروز دلیلند بشادی بهار
جشن و نوروز دلیلند بشادی بهار لاله رخسارا ، خیز و می خوشبوی بیار طرب افزای بهار آمد و نوروز رسید باز باید شد بر…
سوسن و سنبل نمود از زلف و عارض یار من
سوسن و سنبل نمود از زلف و عارض یار من سنبلی بس با بلا و سوسنی بس با فتن سوسن از سیم پلید و سنبل…
از آن دو عارض سوسن نمای لاله اثر
از آن دو عارض سوسن نمای لاله اثر بنفشه وار فرو برده ام بزانو سر ز فرقت رخ او بسکه خون همی بارم بسان چشم…
ای مبارک تر از ستارۀ روز
ای مبارک تر از ستارۀ روز صدمۀ آفتاب صدر افروز عقل تو علم بین و علم گشای طبع تو جود و رز و جود آموز…
چه جر مست اینکه هر ساعت زروی نیلگون دریا
چه جر مست اینکه هر ساعت زروی نیلگون دریا زمین را سایبان بندد بپیش گنبد خضرا ؟ چو در بالا بود باشد بچشمش آب در…
طالع پیروز بختی ، مایۀ نیک اختری
طالع پیروز بختی ، مایۀ نیک اختری آسمان کامگاری ، آفتاب سروری رسم دانی ، ملک سازی ، رزم جویی ، خسروی پیشوای روزگاری ،…
از هری گر سوی اوغان شوی،ای باد شمال
از هری گر سوی اوغان شوی،ای باد شمال باز گویی زهری پیش ملک صورت حال گویی : آن شهر،کجا بود دل بخت بدو شادمان همچو…
این بربطیست صنعت او سحر آشکار
این بربطیست صنعت او سحر آشکار و اندر عجب ز صنعت او چشم روزگار چونانکه از چهار طبایع مرکبیم ترکیب کرده اند طبایع درو چهار…
چه روز بود که آن ، ماهروی سیمین بر
چه روز بود که آن ، ماهروی سیمین بر برسم تعبیه بیرون گذشت بر لشکر ؟ حمایلی ز زر خسروانه اندر کتف بلا رگی کهن…
شاه کرده است رای زی پوشنگ
شاه کرده است رای زی پوشنگ هامراهش میست و ساغر و چنگ گه شرابی همی خورد بشتاب گه سماعی همی کند بدرنگ شادی نو کند…
آسمان گون قرطه پوشید،آن چو ماه آسمان
آسمان گون قرطه پوشید،آن چو ماه آسمان مهر چهر آمد بنزد بنده روز مهرگان خواب چشم نر گسینش در سحر سحر آزمای تاب زلف عنبرینش…
ایا بفضل و کرم یاد کرده از کارم
ایا بفضل و کرم یاد کرده از کارم زیاد کرد تو بسیار شکرها دارم خصایل تو سزاوار مدحتند همه بجلوه کردن آن من رهی سزاوارم…
چو آفتاب شد از اوج خود بخانۀ ماه
چو آفتاب شد از اوج خود بخانۀ ماه بخیش خانه رو و برگ بید و باده بخواه شراب لعل بده ، اندکی بدور و بده…
ز نور قبۀ زرین آینه تمثال
ز نور قبۀ زرین آینه تمثال زمین تفته فرو پوشد آتشین سر بال فروغ چتر سپهری بیک درخشیدن بسنگ زلزله اندر زند بگاه زوال درر…
اکنون که تر و تازه بخندید نو بهار
اکنون که تر و تازه بخندید نو بهار ما و سماع و بادۀ رنگین و زلف یار آن زر سیم خمره و لعل بلور درج…
بار دیگر بر ستاک گلبن بی برگ و بار
بار دیگر بر ستاک گلبن بی برگ و بار افسر زرین بر آرد ابر مروارید بار گاه مینا زینت آرد زو نگار بوستان گاه مرجان…
چو کوس عید ز درگه بکوفتند پگاه
چو کوس عید ز درگه بکوفتند پگاه پگاه رفت بعید آن نگار زی درگاه بشاخ سوسن آزاد برفگنده قبا ببرگ سنبل خوشبوی بر نهاده کلاه…
عروس ماه نوروزی چه کرد آن دانۀ گوهر؟
عروس ماه نوروزی چه کرد آن دانۀ گوهر؟ که نورش ماه تابان بود و سعدش زهرۀ ازهر هزاران صورت رنگین نگاریده برو مانی هزاران پیکر…
المنه لله که خورشید خراسان
المنه لله که خورشید خراسان از برج شرف گشت دگر باره درخشان المنه لله که آراست دگر بار دیوان خراسان بسزاوار خراسان المنه الله که…
باز بر طرف مه از غالیه طغرا دیدم
باز بر طرف مه از غالیه طغرا دیدم زبرصفحۀ جان خط معما دیدم تا بر اطراف سمن گشت محقق خط او بندۀ عارض او روح…
چون چتر روز گوشه فرو زد بکوهسار
چون چتر روز گوشه فرو زد بکوهسار بر زد سر علامت عید از شب آشکار هر کوکبی بتهنیت عید بر فلک در زیور شعاع برآمد…
عید شاداب درختیست که تا سال دگر
عید شاداب درختیست که تا سال دگر از گل و میوۀ او بوی همی یابی و بر بوی آن گل بترازد چو خرد کار دماغ…
آمد رمضان بخیر مقدم
آمد رمضان بخیر مقدم دیشب بسلام خان اعظم جمشید زمان سکندر وقت مقصود وجود نسل آدم ای امر تو چون نفاذ تقدیر وی حکم تو…
بر آن صحیفة سیمین مسای مشک مقیم
بر آن صحیفة سیمین مسای مشک مقیم که رنگ مشک نماید بر آن صحیفة سیم مکن ستیزه اگر چند خوبرویان را ستیزه کردن بیهوده عادتیست…
چون مساعد شد زمان و چون موافق گشت یار
چون مساعد شد زمان و چون موافق گشت یار موسم دی را توان کردن بنزهت چون بهار تا بود در پیش دیده آفتاب سیم بر…
عید مبارک آمدو بر بست روزه بار
عید مبارک آمدو بر بست روزه بار زان گونه بست بار که پیرار بست و پار در طبع روزه دار گه آمد که هر زمان…
ای از کمال حسن تو جزوی در آفتاب
ای از کمال حسن تو جزوی در آفتاب خطت کشیده دایرۀ شب بر آفتاب زلف چو مشک ناب ترا بنده مشک ناب روی چو آفتاب…
بر سر دنیا فکند از نور چادر ماهتاب
بر سر دنیا فکند از نور چادر ماهتاب تا جهان را کرد از ان چادر منور ماهتاب مه در اوج نور خود در آسمان دامن…
خوش و نکو ز پی هم رسید عید و بهار
خوش و نکو ز پی هم رسید عید و بهار بسی نکوتر و خوشتر ز پار و از پیرار یکی ز جشن عجم جشن خسرو…
مبارکی و سعادت نمود روی بشاه
مبارکی و سعادت نمود روی بشاه از آن مبارک و مسعود تحفهای زاله چه تحفه ایست ؟ یکی فر خجسته فرزندست موافقان را شادی فزای…
اهل گردون دوش چون دیدند بر گردون هلال
اهل گردون دوش چون دیدند بر گردون هلال خرمی کردند و فرخ داشتند او را بفال با دعا و با تضرع دستها بر داشتند پنج…
بفال سعد و خجسته زمان و نیک اختر
بفال سعد و خجسته زمان و نیک اختر نشسته بودم یک شب بباغ وقت سحر ز باختر شده پیدا سر طلایۀ روز کشیده لشکر شب…
در سپهر دولت آمد کامجوی و کامران
در سپهر دولت آمد کامجوی و کامران از شکار خسروی آن آفتاب خسروان آسمان داد و همت ، آفتاب تاج و تخت نور جان میر…
مرا درین تن و این دیدۀ چو لاله ستان
مرا درین تن و این دیدۀ چو لاله ستان همی فزاید نور و همی فروزد جان وزین فروزش جان و از آن فزایش نور نداد…
ای سخن زیر دست خامۀ تو
ای سخن زیر دست خامۀ تو عقد لؤلؤست نظم نامۀ تو خلق در سایۀ خرد باشد خرد اندر حصار سایۀ تو مایۀ صد ادیب بتراشند…
بفال همایون و فرخنده اختر
بفال همایون و فرخنده اختر ببخت موفی و سعد موفر بوقتی که هست اندر و فال خوبی بروزی که هست اندرو سعد و اکبر ببزم…
در قناعت و توفیق دین و مذهب راست
در قناعت و توفیق دین و مذهب راست بروزگار تو ، ای فخر کاینات ، کراست؟ برون ز راه تو هر راه کاندر آفاقست غریق…
دوش در گردن شب عقد ثریا دیدم
دوش در گردن شب عقد ثریا دیدم نو عروسان فلک را بتماشا دیدم رانده بودم همه شب گرد زوایای فلک ماه را در فلک عقد…
گویی که ماه و مشتری از جرم آسمان
گویی که ماه و مشتری از جرم آسمان تحویل کرده اند بباغ خدایگان وز ماه و مشتری شده آن خاک پرنگار نوری عجیب صورت و…