تا خیل غمش در دل ناشاد من آمد

تا خیل غمش در دل ناشاد من آمد هر جا که دلی بود به امداد من آمد سودای سر زلف کمندافکن ساقی سیلی است که…

ادامه مطلب

تا بدان طرهٔ طرار گرفتار شدیم

تا بدان طرهٔ طرار گرفتار شدیم داخل حلقه نشینان شب تار شدیم تا پراکنده آن زلف پریشان گشتیم هم دل آزردهٔ آن چشم دل آزار…

ادامه مطلب

به یک پیمانه با ساقی چنان بستیم پیمان را

به یک پیمانه با ساقی چنان بستیم پیمان را که تا هستیم بشناسیم از کافر مسلمان را به کوی می‌فروشان با هزاران عیب خوشنودم که…

ادامه مطلب

بس که فرخ رخ و شکر لب و شیرین دهنی

بس که فرخ رخ و شکر لب و شیرین دهنی رهزن دین و دلی، خانه کن مرد و زنی من از این بخت سیه خواجهٔ…

ادامه مطلب

با رقیب آمدی به محفل من

با رقیب آمدی به محفل من برق غیرت زدی به حاصل من جان به آسانی از غمت دادم وز تو آسان نگشت مشکل من جانم…

ادامه مطلب

ای صورت زیبا که به سیرت ملکستی

ای صورت زیبا که به سیرت ملکستی بر روی زمین غیرت ماه فلکستی یارب چه سواری تو که بر غارت دلها سرگرم ز هر گوشه…

ادامه مطلب

ای بندهٔ بالای تو زرین کمری چند

ای بندهٔ بالای تو زرین کمری چند منت کش خاک قدمت تاجوری چند سر منزل عشاق تو جا نیست که آن جا بالای هم افتاده…

ادامه مطلب

امروز ندارم غم فردای قیامت

امروز ندارم غم فردای قیامت کافروخته رخ آمد و افراخته قامت در کوی وفا چاره به جز دادن جان نیست یعنی که مجو در طلبش…

ادامه مطلب

از آن به خدمت میخوارگان کمر بستم

از آن به خدمت میخوارگان کمر بستم که با وجود می از قید هر غمی جستم اگر به یاد سلیمان همیشه دستی داشت من از…

ادامه مطلب

وقت مرگ آمد ز رحمت بر سر بالین من

وقت مرگ آمد ز رحمت بر سر بالین من تلخ شد کام حسود از مردن شیرین من او پی جور و جفا، من بر سر…

ادامه مطلب

هر که افتادهٔ آن جنبش قامت باشد

هر که افتادهٔ آن جنبش قامت باشد برنخیزد اگر آشوب قیامت باشد یار اگر قاتل صاحب نظران خواهد بود حیف از آن کشته که چشمش…

ادامه مطلب

هر جا کشند صورت زیبای شاه را

هر جا کشند صورت زیبای شاه را خورشید سجده می‌کند آن جای‌گاه را شمس الملوک ناصرالدین شه که صورتش معنی نمود آیت خورشید و ماه…

ادامه مطلب

نخست نغمهٔ عشاق فصل گل این است

نخست نغمهٔ عشاق فصل گل این است که داغ لاله‌رخان به ز باغ نسرین است فغان ز دامن باغی که باغبان آنجا همیشه چشم امیدش…

ادامه مطلب

من خراب نگه نرگس شهلای توام

من خراب نگه نرگس شهلای توام بی خود از بادهٔ جام و می مینای توام تو به تحریک فلک فتنهٔ دوران منی من به تصدیق…

ادامه مطلب

مردان خدا پردهٔ پندار دریدند

مردان خدا پردهٔ پندار دریدند یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند هر دست که دادند از آن دست گرفتند هر نکته که گفتند همان…

ادامه مطلب

گه جلوه‌گر ز بام و گه از منظر آمدی

گه جلوه‌گر ز بام و گه از منظر آمدی از هر دری به غارت دلها درآمدی تا دل نیابد از تو خلاصی به هیچ راه…

ادامه مطلب

گر ز غلامیش نشانت دهند

گر ز غلامیش نشانت دهند سلطنت کون و مکانت دهند بندهٔ او شو که یک التفات خواجگی هر دو جهانت دهند پیروی پیر خرابات کن…

ادامه مطلب

گر باغبان نظر به گلستان کند تو را

گر باغبان نظر به گلستان کند تو را بر تخت گل نشاند و سلطان کند تو را گر صبح‌دم به دامن گلشن گذر کنی دست…

ادامه مطلب

کمتر فکن به چاه زنخدان نگاه خویش

کمتر فکن به چاه زنخدان نگاه خویش ترسم خدای ناکرده درافتی به چاه خویش گر در محبت تو بریزند خون من خود روز رستخیز شوم…

ادامه مطلب

فرخنده شکاری که ز پیکان تو افتد

فرخنده شکاری که ز پیکان تو افتد در خون خود از جنبش مژگان تو افتد داند که چرا چاک زدم جیب صبوری هر دیده که…

ادامه مطلب

طوطی وظیفه خوار لب نوشخند تست

طوطی وظیفه خوار لب نوشخند تست شکر فروش مصر خریدار قند توست دوزخ کنایتی ز دل سوزناک من جنت حکایتی ز رخ دل پسند تست…

ادامه مطلب

شب چارده غلامی ز مه تمام داری

شب چارده غلامی ز مه تمام داری تو چه خواجهٔ تمامی که چنین غلام داری مگر از سیاه روزی تو مرا نجات بخشی که طلوع…

ادامه مطلب

زلف و خط دلکشش دام بنی آدمند

زلف و خط دلکشش دام بنی آدمند این دو بلای سیاه ولولهٔ عالمند حلقه به گوشان شوق با المش خوش دلند خانه به دوشان عشق…

ادامه مطلب

رهزن ایمان من شد نازنین تازه‌ای

رهزن ایمان من شد نازنین تازه‌ای رفتم از کیش مسلمانی به دین تازه‌ای خواجه هی خاموش باش امشب که اصحاب حضور خلوتی دارند با خلوت…

ادامه مطلب

دوش به خواب دیده‌ام روی ندیدهٔ تو را

دوش به خواب دیده‌ام روی ندیدهٔ تو را وز مژه آب داده‌ام باغ نچیدهٔ تو را قطره خون تازه‌ای از تو رسیده بر دلم به…

ادامه مطلب

دل به حسرت ز سر کوی کسی می‌آید

دل به حسرت ز سر کوی کسی می‌آید مرغی از سدره به کنج قفسی می‌آید شکری چند بخواه از لب شیرین دهنان تا بدانی که…

ادامه مطلب

در پا مریز حلقهٔ زلف بلند خویش

در پا مریز حلقهٔ زلف بلند خویش ترسم خدا نکرده شوی پای‌بند خویش منت خدای را که به تسخیر ملک دل حاجت بدان نشد که…

ادامه مطلب

خطت دمید از اثر دود آه ما

خطت دمید از اثر دود آه ما شد آه ما نتیجه روز سیاه ما ما را به جرم عشق تو کشتند منکران سرمایهٔ ثواب شد…

ادامه مطلب

چون دم تیغ تو قصد جان ستانی می‌کند

چون دم تیغ تو قصد جان ستانی می‌کند بار سر بر دوش جانان زان گرانی می‌کند چشم بیمار تو را نازم که با صاحب دلان…

ادامه مطلب

چشم مستش اگر از خواب گران برخیزد

چشم مستش اگر از خواب گران برخیزد ای بسا فتنه که در دور زمان برخیزد از پی جلوه گر آن سرو روان برخیزد دل به…

ادامه مطلب

تویی آن آیت رحمت که نتوان کرد تفسیرش

تویی آن آیت رحمت که نتوان کرد تفسیرش منم آن مایهٔ حسرت که نتوان داد تغییرش تو و زلف گره گیری نتوان دید در چنگش…

ادامه مطلب

تا مه روی تو از چاک گریبان سر زد

تا مه روی تو از چاک گریبان سر زد گفتی از جیب افق نیر رخشان سر زد تا عیان شد رخ زیبای تو از چنبر…

ادامه مطلب

تا در پی دهانش بگذاشتم قدم را

تا در پی دهانش بگذاشتم قدم را گفتم به هر وجودی کیفیت عدم را محمود بوسه می‌زد پای ایاز و می‌گفت بنگر چه می‌کند عشق…

ادامه مطلب

تا با کمان ابرو بنشست در کمینم

تا با کمان ابرو بنشست در کمینم در خون خویش بنشاند از تیر دلنشینم هم طره‌اش بهم زد طومار صبر و تابم هم غمزه‌اش ز…

ادامه مطلب

به هر غمی که رسد از تو خاطرم شاد است

به هر غمی که رسد از تو خاطرم شاد است که بندهٔ تو ز بند کدورت آزاد است چگونه پیش تو ناید پری به شاگردی…

ادامه مطلب

بس که بنشسته تا پر بر تنم پیکان عشق

بس که بنشسته تا پر بر تنم پیکان عشق طایر پران شدم از ناوک پران عشق نوح را کشتی شکست از لطمهٔ توفان عشق کس…

ادامه مطلب

با آن که می از شیشه به پیمانه نکردی

با آن که می از شیشه به پیمانه نکردی در بزم کسی نیست که دیوانه نکردی ای خانه شهری نگهت برده به یغما در شهر…

ادامه مطلب

ای سر زلف تو سر رشتهٔ هر سودایی

ای سر زلف تو سر رشتهٔ هر سودایی خاری از سوزن سودای تو در هر پایی از رخ و زلف تو در دیر و حرم…

ادامه مطلب

ای اهل نظر کشتهٔ تیر نگه تو

ای اهل نظر کشتهٔ تیر نگه تو خون همه در عهدهٔ چشم سیه تو هر جا که خرامان گذری با سپه ناز شاهان همه گردند…

ادامه مطلب

اگر ناصح نظر بر منظر جانان من کردی

اگر ناصح نظر بر منظر جانان من کردی به جای هر نصیحت رحمتی بر جان من کردی طبیب دردمندان خوانمت ای عشق کز رحمت همان…

ادامه مطلب

آخر این نالهٔ سوزنده اثرها دارد

آخر این نالهٔ سوزنده اثرها دارد شب تاریک، فروزنده سحرها دارد غافل از حال جگر سوخته عشق مباش که در آتشکدهٔ سینه شررها دارد مهر…

ادامه مطلب

وصل تو نصیب دل صاحب نظری نیست

وصل تو نصیب دل صاحب نظری نیست یاقوت لبت قسمت خونین جگری نیست المنةالله که به عهد رخ و زلفت بر گردن من منت شام…

ادامه مطلب

هر کس که دید روی تو آهی ز جان کشید

هر کس که دید روی تو آهی ز جان کشید هر دل که شد اسیر تو دست از جهان کشید هر خون که ریختی تو…

ادامه مطلب

نه دست آن که بر آرم دل از چه ذقنش

نه دست آن که بر آرم دل از چه ذقنش نه تاب آن که بپیچم به عنبرین رسنش به خون دیده نشانده‌ست گل‌رخی ما را…

ادامه مطلب

نازم خدنگ غمزهٔ آن دل‌پذیر را

نازم خدنگ غمزهٔ آن دل‌پذیر را کر وی گزیر نیست دل ناگزیر را مایل کسی به شه‌پر فوج فرشته نیست چندان که من ز شست…

ادامه مطلب

من به غیر از تو کسی یار نگیرم، آری

من به غیر از تو کسی یار نگیرم، آری همت آن است که الا تو نگیرد یاری ای سر زلف قمرپوش عجب طراری عقربی، میرشبی،…

ادامه مطلب

مرا زمانه در آن آستانه جا داده‌ست

مرا زمانه در آن آستانه جا داده‌ست چنین مقام کسی را بگو کجا داده‌ست خوشم به آه دل خسته خاصه در دل شب که این…

ادامه مطلب

گل به جوش آمد و مرغان به خروش از همه سوی

گل به جوش آمد و مرغان به خروش از همه سوی رو بط باده به چنگ آر و بت ساده بجوی گریهٔ ابر سیه خیمه…

ادامه مطلب

گر نه آن ترک سیه چشم سر یغما داشت

گر نه آن ترک سیه چشم سر یغما داشت مژه را بهر چه صف در صف جا بر جا داشت تلخ کامی مرا دید و…

ادامه مطلب

گر بدین گونه سر زلف تو افشان ماند

گر بدین گونه سر زلف تو افشان ماند هر چه مجموعه دل هاست پریشان ماند چو درآیم خم زلف تو به چوگان بازی ای بسا…

ادامه مطلب