می زدم با یاد ابرویش شراب ناب خوش

می زدم با یاد ابرویش شراب ناب خوش داشتم وقت خوشی امشب درآن محراب خوش درخمار باده آب سرد، آب زندگی است توبه تا کردم…

ادامه مطلب

خرابی باعث تعمیر باشد بینوایی را

خرابی باعث تعمیر باشد بینوایی را که کوری کاسه دریوزه می گردد گدایی را کند با سخت رویان چرب نرمی بیشتر دوران بود با استخوان…

ادامه مطلب

می دهد یادی ز چشمش نرگس پر فن هنوز

می دهد یادی ز چشمش نرگس پر فن هنوز زان چراغ کشته دودی هست درروزن هنوز گر چه خورشید عذارش روی در زردی نهاد از…

ادامه مطلب

خانه آرایان ز تعمیر درون غافل شدند

خانه آرایان ز تعمیر درون غافل شدند اصلشان چون بود از گل، خرج آب و گل شدند خشک مغزانی که نشکستند خود را چون حباب…

ادامه مطلب

می به روی لاله رنگ یار می باید کشید

می به روی لاله رنگ یار می باید کشید باده گلرنگ در گلزار می باید کشید عالم آب از نسیمی می خورد بر یکدگر در…

ادامه مطلب

خال لب تو راهنمایی است بوسه را

خال لب تو راهنمایی است بوسه را این عقده، طرفه عقده گشایی است بوسه را در جلوه گاه سرو قیامت خرام تو هر نقش پا،…

ادامه مطلب

موج را هر چند آماده است بال و پر ز آب

موج را هر چند آماده است بال و پر ز آب بی نسیم خوش عنان بیرون نیارد سر ز آب زنگ غفلت از دل من…

ادامه مطلب

خاک من بربادرفت ودردی آشامم هنوز

خاک من بربادرفت ودردی آشامم هنوز توتیا شد جام ومی باقی است درجامم هنوز زان فروغی کز رخش افتاد درکاشانه ام آتشین تبخاله جوشد از…

ادامه مطلب

مهر را در چشم تنگ ذره نور دیگرست

مهر را در چشم تنگ ذره نور دیگرست بحر را در تنگنای قطره شور دیگرست هر سیه چشمی چو آهو کی کند ما را شکار؟…

ادامه مطلب

خاک از خواب عدم جست ز بیداری صبح

خاک از خواب عدم جست ز بیداری صبح چرخ یک تنگ شکر شد ز شکرباری صبح دل ازان زلف و بناگوش چه گلها که نچید…

ادامه مطلب

منم به گوشه چشمی ز آشنا قانع

منم به گوشه چشمی ز آشنا قانع به خاک پای قناعت ز توتیا قانع ازان شده است به چشم جهانیان شیرین که ازلباس، شکر شد…

ادامه مطلب

حیف است که سر در سر مینانکند کس

حیف است که سر در سر مینانکند کس با دختر رزعیش دوبالا نکند کس زان پیش که در خاک رود، قطره خود را حیف است…

ادامه مطلب

من و حسنی که نیل چشم زخم از آسمان دارد

من و حسنی که نیل چشم زخم از آسمان دارد کند در لامکان جولان و در هر دل مکان دارد چسان مجنون نظر بردارد از…

ادامه مطلب

حلقه ذکر تو، میم دهنی نیست که نیست

حلقه ذکر تو، میم دهنی نیست که نیست خلوت فکر تو چاه ذقنی نیست که نیست نه همین صبح ازین درد گریبان چاک است چاک…

ادامه مطلب

من که خواهم محو از عالم نشان خویش را

من که خواهم محو از عالم نشان خویش را چون نشان تیر سازم استخوان خویش را کاش وقت آمدن واقف ز رفتن می شدم تا…

ادامه مطلب

دوستی های جهان با ریو و رنگ آلوده است

دوستی های جهان با ریو و رنگ آلوده است شهد این مکار با چندین شرنگ آلوده است دامن از خون شهیدان چیدن از انصاف نیست…

ادامه مطلب

ملایمت سپر خصم تندخو گردد

ملایمت سپر خصم تندخو گردد شراب شیشه شکن عاجز کدو گردد به جوی رفته دگر بار آب می آید که خاک باده کشان عاقبت سبو…

ادامه مطلب

دوام نیست چو ایام گل جوانی را

دوام نیست چو ایام گل جوانی را شتاب خنده برق است شادمانی را مکن به لهو و لعب صرف، نوجوانی را به خاک شوره مریز…

ادامه مطلب

مکن دلیر تماشای تاب موی کمر

مکن دلیر تماشای تاب موی کمر که زیر تیغ بود کامیاب موی کمر همیشه درد به عضو ضعیف می ریزد ز زلف بیش بود پیچ…

ادامه مطلب

دمی چون صبح می خواهم درین عالم زمن باشد

دمی چون صبح می خواهم درین عالم زمن باشد که روشن می کنم آفاق را چون دم زمن باشد به چشم سیر من اسباب دنیا…

ادامه مطلب

مکن آزادگان را جستجو از این و آن پنهان

مکن آزادگان را جستجو از این و آن پنهان که باشد از سبکباری پی این کاروان پنهان ز دشمن روی می کردند پنهان پیش ازین…

ادامه مطلب

دلم سیاه شد از بس که برکتاب گذشتم

دلم سیاه شد از بس که برکتاب گذشتم کدام روز سیه بود کز شراب گذشتم؟ چو نیست حاصل من غیر آه و ناله، چه حاصل…

ادامه مطلب

معنی بسیار را از لفظ کم جان می دهم

معنی بسیار را از لفظ کم جان می دهم بحر را در کاسه گرداب جولان می دهم گوهر من خرقه ازدست صدف پوشیده است تیغ…

ادامه مطلب

دلبستگی خلق به عمر گذران چیست؟

دلبستگی خلق به عمر گذران چیست؟ استادگی عکس درین آب روان چیست؟ پیش و پس اوراق خزان نیم نفس نیست آسودگی خلق ز مرگ دگران…

ادامه مطلب

مشو از می گران، ترسم سبکدستان ربایندت

مشو از می گران، ترسم سبکدستان ربایندت به زور می چو مینا از میان مستان ربایندت قریب عالم آب از سبک مغزی مخور چون کف…

ادامه مطلب

دل نیاسود از تردد تا نشد منزل سفید

دل نیاسود از تردد تا نشد منزل سفید کرد ما را رو سفید آخر، که روی دل سفید! بوی پیراهن نیامد، پیر کنعان تا نکرد…

ادامه مطلب

مستیی کو تا ره صحرای محشر سرکنیم

مستیی کو تا ره صحرای محشر سرکنیم شیشه را سرو کنار چشمه کوثر کنیم چهره وحدت نهان در زیر زلف کثرت اس خواب آسایش مگر…

ادامه مطلب

دل مرا نگه گرم یار می سازد

دل مرا نگه گرم یار می سازد ستاره سوخته را این شرار می سازد نوای مرغ سحرخیز حالتی دارد که غنچه را دل شب زنده…

ادامه مطلب

یاد باد آن بی حقیقت را که یاد ما نکرد

یاد باد آن بی حقیقت را که یاد ما نکرد بر فلک شد دود آه ما و سر بالا نکرد بوسه ها پیچید در مکتوب…

ادامه مطلب

دل عاشق کی از زلف معنبر دست بردارد؟

دل عاشق کی از زلف معنبر دست بردارد؟ کجا مظلوم از دامان محشر دست بردارد؟ مجو در منتهای عاشقی صبر و شکیب از من که…

ادامه مطلب

وقت است نوبهار در عیش وا کند

وقت است نوبهار در عیش وا کند باغ از شکوفه خنده دندان نما کند جامی به گردش آر که این کهنه آسیا وقت است استخوان…

ادامه مطلب

دل شکسته به قرب خدای راهبرست

دل شکسته به قرب خدای راهبرست که شیشه چون شکند در دکان شیشه گرست صفای آب روان بیشتر ز استاده است چه نعمتی است که…

ادامه مطلب

یاد آن جلوه مستانه کی از دل برود؟

یاد آن جلوه مستانه کی از دل برود؟ این نه موجی است که از خاطر ساحل برود خط سبز تو محال است که از دل…

ادامه مطلب

دل ز غفلت چون خودآرایان به رنگ و بو منه

دل ز غفلت چون خودآرایان به رنگ و بو منه چون گل از هر شبنمی آیینه بر زانو منه نام خود را کوهکن کرد از…

ادامه مطلب

یارب مرا زپوتو منت نگاه دار

یارب مرا زپوتو منت نگاه دار شمع مرا ز دست حمایت نگاه دار عاجز بود ز حفظ عنان دست رعشه دار وقت شباب دامن فرصت…

ادامه مطلب

دل رمیده ما از نظاره در پیش است

دل رمیده ما از نظاره در پیش است ز شوخی آتش ما از شراره در پیش است نظاره تابع میل دل است در معنی ز…

ادامه مطلب

یوسف زندانی ما راحت از دنیا ندید

یوسف زندانی ما راحت از دنیا ندید از عزیزان هیچ کس خوابی برای ما ندید وحشت دیوانه ما را چه نسبت با غزال؟ گرد ما…

ادامه مطلب

دل را جلا به دیده نمناک می کنم

دل را جلا به دیده نمناک می کنم آیینه را به دامن تر پاک می کنم دور نشاط نقطه به پرگار بسته است سر را…

ادامه مطلب

وصف زلف یار عاجز می کند تقریر را

وصف زلف یار عاجز می کند تقریر را دوری این راه، کوته می کند شبگیر را چشم حیران راست دایم حسن در مد نظر عکس…

ادامه مطلب

دل خالی ز هوس خلوت جانانه بود

دل خالی ز هوس خلوت جانانه بود شیشه چون شد تهی از باده پریخانه بود دلش از کوتهی رشته عمرست کباب گریه شمع نه در…

ادامه مطلب

دل چسان غم های جانان را کند گردآوری؟

دل چسان غم های جانان را کند گردآوری؟ چون حبابی بحر عمان را کند گردآوری؟ چون دل تنگی شود غم های عالم را محیط؟ شیشه…

ادامه مطلب

دل بی طالع ما دلربای غافلی دارد

دل بی طالع ما دلربای غافلی دارد وگرنه بلبل از هر غنچه ای روی دلی دارد منم کز خاکساریها ندارم بهره ای، ورنه به حاصل…

ادامه مطلب

دل به تن یکرنگ چون گردید باطل می شود

دل به تن یکرنگ چون گردید باطل می شود گوهر از گرد کسادی مهره گل می شود از خودی تا ذره ای باقی است سالک…

ادامه مطلب

دل آزاده را هرگز غم عالم نمی گیرد

دل آزاده را هرگز غم عالم نمی گیرد مسیحا را کمند رشته مریم نمی گیرد نگردد دام ره زیب جهان دلهای روشن را که رنگ…

ادامه مطلب

دل از تردد وخاطر ز انقلاب برآید

دل از تردد وخاطر ز انقلاب برآید اگر دو روز ز یک مشرق آفتاب برآید مگر کند عرق شرم پاک نامه ما را وگر نه…

ادامه مطلب

دعوی عشق ز هر بوالهوسی می آید

دعوی عشق ز هر بوالهوسی می آید دست بر سر زدن از هر مگسی می آید اوست غواص که گوهر به آرد، ورنه سیر این…

ادامه مطلب

دست فلک کبود شد از گوشمال ما

دست فلک کبود شد از گوشمال ما شوخی ز سر نهشت دل خردسال ما چندین هزار جامه بدل کرد روزگار غفلت نگر که رنگ نگرداند…

ادامه مطلب

درین عالم که جز وحشت نباشد

درین عالم که جز وحشت نباشد چه سازد کس اگرخلوت نباشد درین آشوبگاه وحشت افزا حصاری بهتر از عزلت نباشد اگر دارالامانی در جهان هست…

ادامه مطلب

درون دل بود یار از جهان گر چه می خواهی؟

درون دل بود یار از جهان گر چه می خواهی؟ گهر در سینه بحرست از ساحل چه می خواهی؟ سرآزاده ای چون سرو ازین بستانسرا…

ادامه مطلب

درد را چون صاف در میخانه می باید کشید

درد را چون صاف در میخانه می باید کشید هر چه ساقی می دهد مردانه می باید کشید عزت جام تهی باید به بوی باده…

ادامه مطلب