اشک ما بیدل ز درد نارسایی خاک شد

اشک ما بیدل ز درد نارسایی خاک شد ریشه‌ای پیدا نکرد این تخم هر جا ریختند حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

اگر بار هستی گران نیست بیدل

اگر بار هستی گران نیست بیدل خمیدن چرا زحمت دوش‌ کردم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

اگر شمع رخش صد انجمن روشن‌ کند بیدل

اگر شمع رخش صد انجمن روشن‌ کند بیدل تحیر آتشی دارد که جز در من نمی‌گیرد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

آن قیامت مزرعم بیدل که چون ریگ روان

آن قیامت مزرعم بیدل که چون ریگ روان صد بیابان می‌دود از ربشه آن سو دانه‌ام حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

این‌ عقده امید که دل نقش بسته‌است

این‌ عقده امید که دل نقش بسته‌است بیدل به رشته‌ ای‌ که توان‌ کرد وامبند حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

با شکست رنگ بیدل‌کرده‌ام جولان عجز

با شکست رنگ بیدل‌کرده‌ام جولان عجز رفتن از خویشم قدم در هیچ جا ننهاده است حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

آبم ازین درد که آن مست ناز

آبم ازین درد که آن مست ناز آینه می‌خواهد و من بیدلم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

اختلاف وضعها بیدل لباسی بیش نیست

اختلاف وضعها بیدل لباسی بیش نیست ورنه یکرنگ‌است خون در پیکر طاووس و زاغ حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بر رشتهٔ تعلق چندین مپیچ بیدل

بر رشتهٔ تعلق چندین مپیچ بیدل جز درد سر ندارد از موی سر فزودن حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بس است اینقدر از اختراع همت بیدل

بس است اینقدر از اختراع همت بیدل غبار گشتن و بر مسند هوا ننشستن حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بسکه مخمورگرفتاری‌ست بیدل صید من

بسکه مخمورگرفتاری‌ست بیدل صید من جوش ساغر می‌شمارد حلقه‌های دام را حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به آزادی پری می‌زد نفس در باغ ما بیدل

به آزادی پری می‌زد نفس در باغ ما بیدل تخیل‌ گشت زندانش توهُم‌ کرد محبوسش حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به این وضعی که می‌ریزم عرق در دشت و در بیدل

به این وضعی که می‌ریزم عرق در دشت و در بیدل غبار خودسری کاش اندکی نمناک می‌کردم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به جزتسلیم‌، ساز جرأت دیگر نمی‌بینم

به جزتسلیم‌، ساز جرأت دیگر نمی‌بینم خمیدن می‌کشد بیدل کمان ناتوانان را حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به حیرت می‌کشم نقشی و از خود می‌روم بیدل

به حیرت می‌کشم نقشی و از خود می‌روم بیدل فریبم می‌دهد تمثال از آیینه بیرونی حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به درد عاجزی من‌که می‌رسد بیدل

به درد عاجزی من‌که می‌رسد بیدل که برنخاست ز بستر صدای بیمارم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به رنگ آبله عمری‌ست بیدل

به رنگ آبله عمری‌ست بیدل ز خجلت دیدهٔ من در ته پاست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به سعی ظلم‌کی رفع مظالم می‌شود بیدل

به سعی ظلم‌کی رفع مظالم می‌شود بیدل به آب خنجروشمشیرنتوان‌کشت آتش را حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به عشق اگر شوی آگه ز خواب راحت بیدل

به عشق اگر شوی آگه ز خواب راحت بیدل عجب‌ که بالش ناز از پر خدنگ نگیری حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به گریه عرض رموز وفا مبر بیدل

به گریه عرض رموز وفا مبر بیدل برات دیده مکن فضلهٔ جگر خواری حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به هر بنا که رسد دست طاقتت بیدل

به هر بنا که رسد دست طاقتت بیدل به غیر ریختن رنگ اختیار مریز حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به همزبانی آن چشم سرمه‌سا بیدل

به همزبانی آن چشم سرمه‌سا بیدل چو میل سرمه‌، زبان من از بیان خالیست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به یاد وصل‌که لبریز حسرتی بیدل

به یاد وصل‌که لبریز حسرتی بیدل که از نم مژه‌ات ناله می‌چکد چو قلم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به‌کنه سود و زیان‌کیست وارسد بیدل

به‌کنه سود و زیان‌کیست وارسد بیدل متاعها همه سربسته و دکان بازست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بی دل از یاس ندارپم گریز

بی دل از یاس ندارپم گریز جز دل ما دو جهان در بر ماست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیخودی بیدل فسون شعلهٔ جواله داشت

بیخودی بیدل فسون شعلهٔ جواله داشت رنگ گرداندن ‌کشید آخر به گرد من حصار حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل ارباب تأمل با عروجت چون‌کنند

بیدل ارباب تأمل با عروجت چون‌کنند آشیان برتر بود از رنگ پرواز تو را حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل از افسردگان حیرتم‌، تدبیر چیست‌؟

بیدل از افسردگان حیرتم‌، تدبیر چیست‌؟ گر همه دریا کشیدم ساغر کوثر زدم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل از اندیشهٔ آن جلوهٔ حیرت ‌گداز

بیدل از اندیشهٔ آن جلوهٔ حیرت ‌گداز می‌رود چون آب از دست اختیار آینه حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل از برق تمنایش سراپا آتشم

بیدل از برق تمنایش سراپا آتشم داغ شد هرکس به‌پهلوی من شیدانشست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل از پرواز، خجلت دارم‌، اما چاره نیست

بیدل از پرواز، خجلت دارم‌، اما چاره نیست ذرهٔ موهومم وگل‌کردنم بال و پرست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل از چشم تحیرپیشگان نم خواستن

بیدل از چشم تحیرپیشگان نم خواستن دامن آیینه بر امید آب افشردن است حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل از خویش بایدت رفتن

بیدل از خویش بایدت رفتن ورنه نتوان به آن خرام رسید حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل از زخم بود رونق دل

بیدل از زخم بود رونق دل خندهٔ‌گل نمک گلزار است حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل از صنعت تقدیر مپرس

بیدل از صنعت تقدیر مپرس زلف یاریم و شب ما تارست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل از غفلت تلاش بسترگل می‌کنم

بیدل از غفلت تلاش بسترگل می‌کنم ورنه زیر بال داردگرم جای عندلیب حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل از کیفیت شوق‌ گرفتاری مپرس

بیدل از کیفیت شوق‌ گرفتاری مپرس نالهٔ زنجیر هر جا گل کند دیوانه‌ام حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل از نقش قدم باید عیار ماگرفت

بیدل از نقش قدم باید عیار ماگرفت ناتوانی سایه را هم زیردست ما نکرد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل ازبس شوق دل محمل‌کش جولان ماست

بیدل ازبس شوق دل محمل‌کش جولان ماست خواب مخمل موج زد خاری اگردرپا شکست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل ازگردون سلامت چشم نتوان داشتن

بیدل ازگردون سلامت چشم نتوان داشتن الوداع دانه گوکام نهنگ است آسیا حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل آسان نیست کسب اعتبارات جهان

بیدل آسان نیست کسب اعتبارات جهان سخت افسردن به‌خود بنددکه خاکی زر شود حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل افسانه غیرم سبق آهی هست

بیدل افسانه غیرم سبق آهی هست می‌کند اینقدرم سیر گریبان تعلیم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل اگر این است سر و برگ کمالت

بیدل اگر این است سر و برگ کمالت تحقیق معانی غلط و فکر رسا هیچ حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل اگر هوس ندرد پردهٔ حیا

بیدل اگر هوس ندرد پردهٔ حیا وحدتسرای معنی‌ات آیینه خانه نیست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل آن ‌اشکم‌ که عمری در بساط حیرتم

بیدل آن ‌اشکم‌ که عمری در بساط حیرتم از حریر پرده‌های چشم بالین بوده است حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل این انجمن شوق فسردنکده نیست

بیدل این انجمن شوق فسردنکده نیست همچو پرواز به افشاندن پر می‌آیی حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل این هستی نمی‌سازد به تشویش نفس

بیدل این هستی نمی‌سازد به تشویش نفس شمع را تاکی به راه باد باید زیستن حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل این‌گلشن به غارت‌دادهٔ جولان کیست

بیدل این‌گلشن به غارت‌دادهٔ جولان کیست کز غبار رنگ وبو هر سو قیامت می‌شود حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل به این ‌کدورت اگر ساز زندگیست

بیدل به این ‌کدورت اگر ساز زندگیست آیینه‌ گر شوی سر راه نفس مگیر حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل به جنون امل ازپا ننشستیم

بیدل به جنون امل ازپا ننشستیم کاش آبله‌گیرد سر راه هوس ما حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب