قاموس سخن (سخنان طلایی بزرگان)
مادام كه سبزيد در حال – سخنان طلایی بزرگان
مادام كه سبزيد، در حال رشد هستيد. به محض اينكه رسيديد، آغاز پوسيدگي شما است. (نامشخص)
مالكيت اشيا از وسوسه هاي – سخنان طلایی بزرگان
مالكيت اشيا از وسوسه هاي فرهنگ ما است. آنچه را كه مالك آن هستيم در اختيار خود مي دانيم و احساس مي كنيم كه از…
ماه را نشانه بگيريد اگر – سخنان طلایی بزرگان
ماه را نشانه بگيريد، اگر به هدف نزنيد، حتماً يكي از ستاره ها را خواهيد زد. (براون)
مثل همه نينديشيدنِ كمتر – سخنان طلایی بزرگان
مثل همه نينديشيدنِ كمتر، نتيجه فهم و شعور برتر است. (نيچه)
محبت در ازدواج از احترام – سخنان طلایی بزرگان
محبت در ازدواج از احترام ايجاد مي گردد. (نامشخص)
مخاطب وقتي در يك تابلو – سخنان طلایی بزرگان
مخاطب وقتي در يك تابلو نقاشي تامل مي كند، در همان حال شاعر مي شود و وقتي يك شعر را با دقت بررسي مي كند،…
مديران امروز بايد – سخنان طلایی بزرگان
مديران امروز بايد ناپيوستگي ها را مديريت كنند. (پيتر دراكر)
چرا خودمان را به سر شاخه – سخنان طلایی بزرگان
چرا خودمان را به سر شاخه نرسانيم؟ مگر آنجا محل رويش ميوه نيست؟ (نامشخص)
مراقب آنچه درخواست مي – سخنان طلایی بزرگان
مراقب آنچه درخواست مي كنيد باشيد چون ممكن است آن را به دست آوريد. (نامشخص)
چشم همان چيزي را – سخنان طلایی بزرگان
چشم، همان چيزي را ميبيند كه ذهن براي درك آن آماده كرده است. (نامشخص)
مرد براي آسايش زن مي – سخنان طلایی بزرگان
مرد براي آسايش، زن مي گيرد و زن به دليل كنجكاوي شوهر مي كند. (نامشخص)
چكامه افسانهاي كوچك – سخنان طلایی بزرگان
چكامه، افسانهاي كوچك است از توانايي انسان در معنيدار ساختن زندگيش. آنچه ميبينيم چكامه نيست، بلكه نوري است كه با آن ميتوانيم ببينيم و آنچه…
مرد بزرگ وقار دارد ولي – سخنان طلایی بزرگان
مرد بزرگ، وقار دارد، ولي مغرور نيست و مرد كوچك غرور دارد، ولي وقار ندارد. (كنفوسيوس)
چنان شيرين مباش كه تو را – سخنان طلایی بزرگان
چنان شيرين مباش كه تو را فرو برند و چنان تلخ مشو كه از دهان به دور افكنند. (نامشخص)
مرد دانا انسان را چنين – سخنان طلایی بزرگان
مرد دانا انسان را چنين مي نامد: جانوري با گونه هاي سرخ. (نيچه)
چنانچه بياموزيم كه از – سخنان طلایی بزرگان
چنانچه بياموزيم كه از ترديد و دودلي لذت ببريم و از آن به سود خود بهره بگيريم، زندگي به مراتب، سادهتر و زيباتر خواهد شد….
مرد و زن در باب يكديگر – سخنان طلایی بزرگان
مرد و زن در باب يكديگر اشتباه مي كنند و در نتيجه به خويشتن احترام مي گذارند و عشق مي ورزند (يا درست تر آن…
چنانچه در زندگي قوانين – سخنان طلایی بزرگان
چنانچه در زندگي، قوانين ناسازگار بسياري داريد، درد و رنج زيادي را به جان خواهيد خريد و نااميد و سرخورده خواهيد شد. (آنتوني رابينز)
مردان جنگي ما نبايد – سخنان طلایی بزرگان
مردان جنگي ما نبايد خواهان دارايي و رشوه باشند. (افلاطون)
چنانچه ندانيم چه – سخنان طلایی بزرگان
چنانچه ندانيم چه ميخواهيم، هر بادي، باد سازگار خواهد بود. (آنتوني رابينز)
من هميشه تمايل دارم كه – سخنان طلایی بزرگان
من هميشه تمايل دارم كه از اشخاص نجيب پيروي كرده و از آنان چيز بياموزم. (ويليام شكسپير)
مردم از هر چيزي سخن مي – سخنان طلایی بزرگان
مردم از هر چيزي سخن مي گويند، به ويژه از آنچه درباره اش هيچ نمي دانند. (ژان پل سارتر)
چه بسا چيزهايي كه ديروز – سخنان طلایی بزرگان
چه بسا چيزهايي كه ديروز براي آنها كف مي زديم، ولي امروز نسبت به آنها اظهار نفرت مي كنيم. (نامشخص)
منش انسان ها كم كم شكل – سخنان طلایی بزرگان
منش انسان ها كم كم شكل مي گيرد، ولي به يكباره بروز مي كند. (نامشخص)
مردم پست و دون به سراب – سخنان طلایی بزرگان
مردم پست و دون به سراب مانند كه چون كمي به آنان نزديك شوي، به زودي پستي و ناچيزي خود را بر تو آشكار سازند….
چه چيز را در ديگران دوست – سخنان طلایی بزرگان
چه چيز را در ديگران دوست داري؟ اميدهايم را. (نيچه)
مهرباني به معناي ايجاد – سخنان طلایی بزرگان
مهرباني به معناي ايجاد فضايي مصنوعي است كه در آن با ديگري، بايد همچون كودك رفتار شود. (ميلان كوندرا)
مردم را در غيب همان گوي – سخنان طلایی بزرگان
مردم را در غيب همان گوي كه در [ پيش ] روي تواني گفت. (خواجه عبدا انصاري)
مهم نيست كه از كجا آغاز – سخنان طلایی بزرگان
مهم نيست كه از كجا آغاز ميكني، مهم، آن نقطهاي است كه براي پايان دادن بر ميگزيني. (اندرو متيوس)
مردم گمان مي كنند كه با – سخنان طلایی بزرگان
مردم گمان مي كنند كه با فرار از شرايطي ناخوشايند، مي توانند از شر آن رهايي يابند؛ بي خبر از اينكه به هر كجا بروند…
چهره اي كه سر آمده از ته – سخنان طلایی بزرگان
چهره اي كه سر آمده از ته مانده هاي ديگر چهره هاست، به آينه اي نياز دارد؛ از تكه هاي به هم آمده ي ديگر…
هر چه را كه ندهيد از دست – سخنان طلایی بزرگان
هر چه را كه ندهيد از دست داده ايد. (نامشخص)
مردم! هشدار! كه زيبايي – سخنان طلایی بزرگان
مردم! هشدار! كه زيبايي، زندگاني است، آن زمان كه پرده گشايد و چهره برنمايد؛ اما زندگي، شماييد و حجاب خود، شماييد. زيبايي، قامت بلند ابديت…
چون چيزي از هم نمي – سخنان طلایی بزرگان
چون چيزي از هم نمي دانيم، يكديگر را درك مي كنيم. (فرناندو پسوا)
هر چه از كوه بالاتر – سخنان طلایی بزرگان
هر چه از كوه بالاتر رويم، چشم انداز گسترده تري را مي بينيم. (ويكتور هوگو)
چيز خوب و بد وجود ندارد – سخنان طلایی بزرگان
چيز خوب و بد وجود ندارد، انديشيدن، آن را خوب يا بد مي سازد. (كريستوفر مارلو)
هر چقدر بيشتر سعي مي كنم – سخنان طلایی بزرگان
هر چقدر بيشتر سعي مي كنم منتقدان خود را مجاب كرده و آنها را راضي كنم بيشتر بر عده دشمنانم افزوده مي شود. (نامشخص)
مردي كه اشتباه نكند – سخنان طلایی بزرگان
مردي كه اشتباه نكند، ارزش كارهاي بزرگ را نخواهد داشت. (نامشخص)
چيزي تغيير نمي كند – سخنان طلایی بزرگان
چيزي تغيير نمي كند، ماييم كه دگرگون مي شويم. (هنري تورئو)
هر جا براي رسيدن به – سخنان طلایی بزرگان
هر جا براي رسيدن به كاميابي با دشواري روبرو مي شويد، بازايستيد و يك تمرين كوتاه معنوي انجام دهيد و سپس به كار خود ادامه…
مرگ آرزويي جز اين ندارد – سخنان طلایی بزرگان
مرگ آرزويي جز اين ندارد كه به وعدهاي كه در صبح زندگي داده است وفا كند. به بيان جدّيتر شيريني و گرمي لبخند مرگ كمتر…
چيزي كه جدايي ميآورد – سخنان طلایی بزرگان
چيزي كه جدايي ميآورد، همانا خودخواهي در شادي و اندوه است؛ به اين چَم كه هرگاه براي شهر يا افراد، رويدادي رخ دهد، برخي دلخون…
هر پيروزي بزرگي پس از – سخنان طلایی بزرگان
هر پيروزي بزرگي پس از چند بار شكست خوردن به دست مي آيد. شكست هاي پي در پي مانند پيك هايي هستند كه در جاده…
مرگ در زير شاخههاي – سخنان طلایی بزرگان
مرگ در زير شاخههاي فروشكننده از طوفان، خوشتر از جان دادن بر بازوان پيري است. (جبران خليل جبران)
چيست بزرگ منشي بزرگ منش – سخنان طلایی بزرگان
چيست بزرگ منشي بزرگ منش ترين انسان در قبال بزرگ منشي اي كه فروتن ترين كس داراست، با توجه به اينكه وي خود را در…
كلمه مانند آب روان است – سخنان طلایی بزرگان
كلمه مانند آب روان است كه به راحتي جاري مي شود. (نامشخص)
مرگرهايي است چرا كه – سخنان طلایی بزرگان
مرگ،رهايي است؛ چرا كه مردن يعني به هيچ كس ديگر نياز نداشتن. (فرناندو پسوا)