سروی‌که بنفشه برگل آمد بر او

سروی‌که بنفشه برگل آمد بر او اقبال رسانید به گردون سر او ماییم به مهر و دوستی در خور او فرماندهٔ عالمیم و فرمانبر او

ادامه مطلب

گر ابر به جود خویشتن را چو تو خواند

گر ابر به جود خویشتن را چو تو خواند فراش تو بود او همی‌گرد نشاند هر چند بسی‌ گهر پراکند و فشاند آخر گهرش نماند…

ادامه مطلب

مستم ملکا و هر چه اکنون‌گویم

مستم ملکا و هر چه اکنون‌گویم موزون نشمارم ارچه موزون گویم گویی‌که تورا شعر سبک بایدگفت با رَطل‌ گران شعر سبک چون ‌گویم

ادامه مطلب

هرگز دل تو به هیچکس شاد مباد

هرگز دل تو به هیچکس شاد مباد وز بند تو بندهٔ تو آزاد مباد تا عشق تو را دلم عمارت نکند ویران شدهٔ عشق تو…

ادامه مطلب

آن ابر که خاطرش به خاطر برق است

آن ابر که خاطرش به خاطر برق است وان بحر که خلق در نوالش غرق است وان شمس‌ که تاج دولتش بر فرق است طبع…

ادامه مطلب

ای رفته ز خانه مدتی سوی سفر

ای رفته ز خانه مدتی سوی سفر باز آمده سوی خانه با فتح و ظفر هرگز سفری چنین‌ که کردست دگر افروخته روی ملک و…

ادامه مطلب

ای شاه نگویمت که چون گردونی

ای شاه نگویمت که چون گردونی زیراکه به قدر و جاه از او افزونی از قدر و محل همی ندانم چونی گویی‌که ز وهم آدمی…

ادامه مطلب

بر خلق توراست پادشاهی ملکا

بر خلق توراست پادشاهی ملکا وز ماه توراست تا به ماهی ملکا دور فلک و حکم الهی ملکا آن باد و چنان بادکه خواهی ملکا

ادامه مطلب

تیغ ملک شرق خداوند جهان

تیغ ملک شرق خداوند جهان شیری است تنش به جمله چنگال و دهان چون ناخن او باز شود با دندان در ناخن سرگیرد و در…

ادامه مطلب

حیرت همه در درنگ و سنگ تو بود

حیرت همه در درنگ و سنگ تو بود نصرت همه در شتاب و جنگ تو بود تا پرّ عقاب بر خدنگ تو بود دشمن چو…

ادامه مطلب

خورشید چو بیند ای ملک رای تورا

خورشید چو بیند ای ملک رای تورا وین فر و جمال عالم ارای تورا جوینده شود بزمگه و جای تو را تا سجده برد خاک‌کف…

ادامه مطلب

دولت‌ که همه جهان به‌سنجر دادست

دولت‌ که همه جهان به‌سنجر دادست داند به‌ یقین که خوب و درخور دادست سنجر که وزارت به مظفر دادست شک نیست که حق به‌…

ادامه مطلب

گر بر فلک از تاجوران راه کنند

گر بر فلک از تاجوران راه کنند وز قدرت و قدر دست بر ماه کنند ور دست فلک ز دهر کوتاه کنند آخر همه خطبه…

ادامه مطلب

نازید به گرز گاوسار افریدون

نازید به گرز گاوسار افریدون در دست تو گرز شیر سارست کنون از تو فرق است تا به افْریدون چون چونانکه ز شیر شرزه تا…

ادامه مطلب

هر کار که هست جز به‌ کام تو مباد

هر کار که هست جز به‌ کام تو مباد هر خصم‌ که هست جز به دام تو مباد هر شاه که هست جز غلام تو…

ادامه مطلب

آن‌کس‌که چراغ مهر تو در بر یافت

آن‌کس‌که چراغ مهر تو در بر یافت در خاک به فر دولت تو زر یافت وان‌کس که خیال کین تو در سر یافت در آب…

ادامه مطلب

ای شاه بنای ملک محکم به‌تو ماند

ای شاه بنای ملک محکم به‌تو ماند باغ ظفر و فتوح خرم به تو ماند شاهنشهی از نژاد آدم به تو ماند رفتند مخالفان و…

ادامه مطلب

ای کرده سپهر و اختران یاری تو

ای کرده سپهر و اختران یاری تو فخرست جهان را ز جهانداری تو مستند مخالفان ز هشیاری تو بخت همه خفته شد ز بیداری تو

ادامه مطلب

بگرفت شها قضای بد دامن من

بگرفت شها قضای بد دامن من تا لشکر غم نشست پیرامن من گر خست به تیر تو دل روشن من بخت تو نگاه داشت جان…

ادامه مطلب

جانی‌که زمهر توست نقصان نبرد

جانی‌که زمهر توست نقصان نبرد دردی که زکین توست درمان نبرد هرکس‌که تورا به طوع فرمان نبرد گر عالم جان شود ز تو جان نبرد

ادامه مطلب

خرگه زند وکارکسی نگشاید

خرگه زند وکارکسی نگشاید مطبخ زند و نان به کسی ننماید گر دود به مطبخش درآید شاید کز مطبخ او دود همی برناید

ادامه مطلب

در راه نسا ای ملک پاک سرشت

در راه نسا ای ملک پاک سرشت جز سنگ ندیدم به دل سبزه و کشت دوزخ دره‌ای گذاشتم ناخوش و زشت چون پیش تو آمدم…

ادامه مطلب

سقای ملک گرفت چنگ اندر چنگ

سقای ملک گرفت چنگ اندر چنگ ساقی بنهاد بادهٔ مرجان رنگ هنگام صبوح ای ملک با فرهنگ از ساقی باده خواه و از سقا چنگ

ادامه مطلب

گر بخت بلند خواهی و عمر دراز

گر بخت بلند خواهی و عمر دراز از دولت برکیارقی سر بفراز گر کالبد ملوک جان یابد باز از وی همه برکیارق آید آواز

ادامه مطلب