وصلت نامه – عطار نیشابوری
الحکایت المفاتیح القلوب
الحکایت المفاتیح القلوب یک صحابه بود در عهد رسول درد و سوزی داشت آن صاحب قبول دائماً با درد بود آن مرد کار درد دین…
در غوغاکردن اهل بغداد بر شیخ منصور رحمةالله و پند دادن مشایخ او را
در غوغاکردن اهل بغداد بر شیخ منصور رحمةالله و پند دادن مشایخ او را بار دیگر عالمان جمع آمدند جمله اندر قصه آن شمع آمدند…
مطلب در تنبیه و ترغیب سالک
مطلب در تنبیه و ترغیب سالک ای دل آخر یک دمی بیدار شو یک زمان جویای وصل یار شو ای دل آخر یک دمی بگذر…
و له ایضاً پانزدهم
و له ایضاً پانزدهم گیرم که جهان بکام دیدی و شدی زلف همه دلبران کشیدی و شدی چیزی که ترا هوا بدان میدارد انگار بدان…
وله ایضاً ششم
وله ایضاً ششم از سر تو هر که با نشان خواهد بود مشغول حضور جاودان خواهد بود گر بی تو دمی بر آید از دل…
الحکایت الرموز سئوال کردن مردی از حضرت شاه اولیا که در بهشت روز هست
الحکایت الرموز سئوال کردن مردی از حضرت شاه اولیا که در بهشت روز هست بیامد پیش حیدر مرد دانا که تو سر باز گو اسرار…
در مناجات شیخ بهلول و ختم کتاب
در مناجات شیخ بهلول و ختم کتاب پادشاها ره نما این بنده را این فقیر بیکس افکنده را ای خدای انبیا و اولیاء رحمت تو…
مطلب در بینشانی
مطلب در بینشانی بینشان شو یک دم از یاد و نشان تا ببینی سر پنهانی عیان بینشان شو ای پسر در راه یار تاتو باشی…
و له ایضاً دهم
و له ایضاً دهم گاهی به قبول خلق خواهی آویخت گاهی به عصا و دلق خواهی آویخت زیرک تر مرغان جهانی لیکن تا چشم زنی…
وله ایضاً هشتم
وله ایضاً هشتم گیرم که به تو لطف الهی آمد در ملک تو ماه تا به ماهی آمد در هر وطنی باغ و سرائی چکنی…
الحکایات و الرموز و پرسیدن سالکی رمز عشق را از عارفی بهلول نام
الحکایات و الرموز و پرسیدن سالکی رمز عشق را از عارفی بهلول نام بود در بغداد مردی با خبر زینجهان وزانجهان رفته بدر از هوای…
در مناجات کردن شیخ منصور قدس سره در زندان
در مناجات کردن شیخ منصور قدس سره در زندان گفت ای دانندهٔ کون ومکان غیر تو کس نیست در هر دو جهان گفت ای دارندهٔ…
مطلب در سؤال راه عشق و ترغیب سالک
مطلب در سؤال راه عشق و ترغیب سالک این چنین رفتند مردان راه دین رهروان حق به پیش حق یقین شیرمردان مرکب خود راندهاند اندر…
و له ایضاً چهاردهم
و له ایضاً چهاردهم ره بس دور است توشه بردار و برو فارغ منشین تمام کن کار برو تا چند کنی جمع که تا چشم…
وله ایضاً هفتم
وله ایضاً هفتم بی یاد تو دل چو سایه در خورشید است با یاد تو بینهایت امید است هر تخم که در زمین دل کاشتهایم…
الحکایت الرموز و تتمهای از حالات شیخ لقمان و آمدن شیخی از بخارا بدیدن او
الحکایت الرموز و تتمهای از حالات شیخ لقمان و آمدن شیخی از بخارا بدیدن او شیخ لقمان بود در عین وصال محو گشته در جمال…
رجوع به مطلب
رجوع به مطلب هیبت حق جمله را یکسان کند جسمها را جملگی چون جان کند هیبت حق جمله را زیبا کند این عددها را همه…
مطلب در صفت عشاق الهی
مطلب در صفت عشاق الهی جملهٔ مردان زخود فانی شدند در بقای حق بحق باقی شدند نفس خود را در ریاضت داشتند از خدای خود…
و له ایضاً شانزدهم
و له ایضاً شانزدهم قومی که بخواب مرگ سرباز نهند تا حشر ز قال و قیل خود باز رهند تا کی گوئی کسی خبر باز…
ادامه
ادامه جملهٔ مردان ز خود فانی شدند در بقای حق به حق باقی شدند گرتو مرد راه عشقی راه رو همچو مردان از دل آگاه…