مرا درین تن و این دیدۀ چو لاله ستان

مرا درین تن و این دیدۀ چو لاله ستان همی فزاید نور و همی فروزد جان وزین فروزش جان و از آن فزایش نور نداد…

ادامه مطلب

ای سخن زیر دست خامۀ تو

ای سخن زیر دست خامۀ تو عقد لؤلؤست نظم نامۀ تو خلق در سایۀ خرد باشد خرد اندر حصار سایۀ تو مایۀ صد ادیب بتراشند…

ادامه مطلب

بفال همایون و فرخنده اختر

بفال همایون و فرخنده اختر ببخت موفی و سعد موفر بوقتی که هست اندر و فال خوبی بروزی که هست اندرو سعد و اکبر ببزم…

ادامه مطلب

در قناعت و توفیق دین و مذهب راست

در قناعت و توفیق دین و مذهب راست بروزگار تو ، ای فخر کاینات ، کراست؟ برون ز راه تو هر راه کاندر آفاقست غریق…

ادامه مطلب

دوش در گردن شب عقد ثریا دیدم

دوش در گردن شب عقد ثریا دیدم نو عروسان فلک را بتماشا دیدم رانده بودم همه شب گرد زوایای فلک ماه را در فلک عقد…

ادامه مطلب

گویی که ماه و مشتری از جرم آسمان

گویی که ماه و مشتری از جرم آسمان تحویل کرده اند بباغ خدایگان وز ماه و مشتری شده آن خاک پرنگار نوری عجیب صورت و…

ادامه مطلب

ای بزمین بر ، بزرگ سایۀ یزدان

ای بزمین بر ، بزرگ سایۀ یزدان ای ملک عادل ، ای مبارک سلطان آنچه تو کردی ز پادشاهی و مردی پور سیاوش نکرد و…

ادامه مطلب

بفرخی و سعادت بخواه جام شراب

بفرخی و سعادت بخواه جام شراب که باز باغ برید از پرند سبز ثیاب ز رنگ میغ و ز برگ شکوفه پنداری زمین حواصل پوشید…

ادامه مطلب

دوش تا روز فراخ آن صنم تنگ دهان

دوش تا روز فراخ آن صنم تنگ دهان رخ چون لاله همی داشت ز می لاله ستان رخ او لاله ستان بود و سر زلفک…

ادامه مطلب

دی در آمد ز در آن لعبت زیبا رخسار

دی در آمد ز در آن لعبت زیبا رخسار نه چنان مست بغایت ، نه بغایت هشیار طربی در دل آن ماه نو آیین زنبیذ…

ادامه مطلب

مگر که زهره و ما هست نعت آن دلخواه

مگر که زهره و ما هست نعت آن دلخواه که با سعادت زهره است و باطراوت ماه سعادتی که همه در روان گشاید طبع طراوتی…

ادامه مطلب

ای دست منت تو بمن بنده در دراز

ای دست منت تو بمن بنده در دراز درگاه تو ز حادثه من بنده را جواز درهای رنج بسته بمن بر سخای تو بر من…

ادامه مطلب

بمژده خواستی آن نور چشم و راحت جان

بمژده خواستی آن نور چشم و راحت جان بر من آمد پروین نمای و ماه نشان نهفته انجم او در عقیق عنبر بوی شکسته سنبل…

ادامه مطلب

در روزگار کامروا باد و شاد خوار

در روزگار کامروا باد و شاد خوار شاه ملوک و صدر سلاطین روزگار سلطان ابوالملوک ملک ارسلان ، که چرخ ایوانش را بدیده نهادست بر…

ادامه مطلب

ز روی و قد تو بی شک صنوبر آید و ماه

ز روی و قد تو بی شک صنوبر آید و ماه ز روشنی و بلندی که هستی ، ای دلخواه اگر صنوبر و ماهی شگفت…

ادامه مطلب

مهرگان نو در آمد ، بس مبارک مهرگان

مهرگان نو در آمد ، بس مبارک مهرگان فال سعد آورد و روز فرخ و بخت جوان ملحم دینارگون پوشید باغ مشکبوی زان سپس کش…

ادامه مطلب

ای گلبن روان و روان را بجای تن

ای گلبن روان و روان را بجای تن پیش آر جام و تازه کن از راح روح من زان می که رنگ و بوی تقاضا…

ادامه مطلب

بهار تازه ز سر تازه کرد لاله ستان

بهار تازه ز سر تازه کرد لاله ستان برنگ لاله می از یار لاله روی ستان جهان جوان شد و ما همچنو جوانانیم می جوان…

ادامه مطلب

ز تاب عنبر با تاب بر سهیل یمن

ز تاب عنبر با تاب بر سهیل یمن هزار حلقه شکست آن نگار عهدشکن چه حلقه ای ؟ که معلق نهاد دام بلا چه عنبری…

ادامه مطلب

همایون جشن عید و ماه آذر

همایون جشن عید و ماه آذر خجسته باد بر شاه مظفر امیر انشاه بن قاورد جغری جمال دین و دین را پشت و یاور خداوندی…

ادامه مطلب

ای شکسته تیره شب بر روی ، روشن مشتری

ای شکسته تیره شب بر روی ، روشن مشتری تیره شب بر روی روشن مشتری در ششتری از شکر بر نقره داری دانۀ یاقوت سرخ…

ادامه مطلب

بوقت صبح یکی نامه ای نوشت بهار

بوقت صبح یکی نامه ای نوشت بهار بدست ابر بسوی صبای عنبر بار شگفت و خوب یکی نامه ای ، که هر حرفی ازو شگفتی…

ادامه مطلب

رمضان موکب رفتن زره دور آراست

رمضان موکب رفتن زره دور آراست علم عید پدید آمد و غلغل برخاست مرد میخوار نماینده بدستی مه نو دست دیگر سوی ساقی که :…

ادامه مطلب

یک نیمه عمر خویش ببیهودگی بباد

یک نیمه عمر خویش ببیهودگی بباد دادیم و ساعتی نشدیم از زمانه شاد از گشت آسمانی و تقدیر ایزدی برکس چنین نباشد و برکس چنین…

ادامه مطلب

ای مر ابدان بزرگی را بپیروزی روان

ای مر ابدان بزرگی را بپیروزی روان وی مر الفاظ سخاوت را ببخشیدن ضمان بر تن دولت بقای جاه تو بهتر ز سر در سر…

ادامه مطلب

پریرخی که ز شرمش نهان شدست پری

پریرخی که ز شرمش نهان شدست پری پری مثال نهان گشت و شد ز مهر بری عیان بدیده گر او را نبینی آن نه عجب…

ادامه مطلب

رخسار و قد و زلف و بناگوش یار من

رخسار و قد و زلف و بناگوش یار من ما هست بر صنوبر و مشکست بر سمن با ماه و با صنوبر او نور و…

ادامه مطلب

ابر سیمابی اگر سیماب ریزد بر کمر

ابر سیمابی اگر سیماب ریزد بر کمر دود سیماب از کمر ناگاه بنماید اثر ور ز سرما آبدان قارورۀ شامی شدست باز بگدازد همی قاروره…

ادامه مطلب

ایا بجود و بآزادگی بدهر مثل

ایا بجود و بآزادگی بدهر مثل جهان بکلک تو و کف تو فکنده امل چگونه رنجه نباشم برنج تو ؟ که مرا ز نعمت تو…

ادامه مطلب

بگداخت آبگینۀ شامی در آبدان

بگداخت آبگینۀ شامی در آبدان وز آب چشم ابر بخندید بوستان با چشم پر سرشک اندر هوا نهاد میغی برنگ قیر ز دریای قیروان گر…

ادامه مطلب

ز موج دریا این آبر آسمان آهنگ

ز موج دریا این آبر آسمان آهنگ کشیر رایت پروین نمای بر خرچنگ مشعبد آمد پروین او ، که در دل کوه چو وهم مرد…

ادامه مطلب

میرود سنجابگون بر چرخ از دریا بخار

میرود سنجابگون بر چرخ از دریا بخار می کند پر حواصل بر سر عالم نثار مرکز خاک آهنین شد پاک و مستولی شدست بر زر…

ادامه مطلب

ایا از ملک زادگان فخر عالم

ایا از ملک زادگان فخر عالم نژاد ترا ملک عالم مسلم نه در طالع دشمنان تو یک عز نه اندر دل دوستان تو یک غم…

ادامه مطلب

جشن و نوروز دلیلند بشادی بهار

جشن و نوروز دلیلند بشادی بهار لاله رخسارا ، خیز و می خوشبوی بیار طرب افزای بهار آمد و نوروز رسید باز باید شد بر…

ادامه مطلب

سوسن و سنبل نمود از زلف و عارض یار من

سوسن و سنبل نمود از زلف و عارض یار من سنبلی بس با بلا و سوسنی بس با فتن سوسن از سیم پلید و سنبل…

ادامه مطلب

از آن دو عارض سوسن نمای لاله اثر

از آن دو عارض سوسن نمای لاله اثر بنفشه وار فرو برده ام بزانو سر ز فرقت رخ او بسکه خون همی بارم بسان چشم…

ادامه مطلب

ای مبارک تر از ستارۀ روز

ای مبارک تر از ستارۀ روز صدمۀ آفتاب صدر افروز عقل تو علم بین و علم گشای طبع تو جود و رز و جود آموز…

ادامه مطلب

چه جر مست اینکه هر ساعت زروی نیلگون دریا

چه جر مست اینکه هر ساعت زروی نیلگون دریا زمین را سایبان بندد بپیش گنبد خضرا ؟ چو در بالا بود باشد بچشمش آب در…

ادامه مطلب

طالع پیروز بختی ، مایۀ نیک اختری

طالع پیروز بختی ، مایۀ نیک اختری آسمان کامگاری ، آفتاب سروری رسم دانی ، ملک سازی ، رزم جویی ، خسروی پیشوای روزگاری ،…

ادامه مطلب

از هری گر سوی اوغان شوی،ای باد شمال

از هری گر سوی اوغان شوی،ای باد شمال باز گویی زهری پیش ملک صورت حال گویی : آن شهر،کجا بود دل بخت بدو شادمان همچو…

ادامه مطلب

این بربطیست صنعت او سحر آشکار

این بربطیست صنعت او سحر آشکار و اندر عجب ز صنعت او چشم روزگار چونانکه از چهار طبایع مرکبیم ترکیب کرده اند طبایع درو چهار…

ادامه مطلب

چه روز بود که آن ، ماهروی سیمین بر

چه روز بود که آن ، ماهروی سیمین بر برسم تعبیه بیرون گذشت بر لشکر ؟ حمایلی ز زر خسروانه اندر کتف بلا رگی کهن…

ادامه مطلب

شاه کرده است رای زی پوشنگ

شاه کرده است رای زی پوشنگ هامراهش میست و ساغر و چنگ گه شرابی همی خورد بشتاب گه سماعی همی کند بدرنگ شادی نو کند…

ادامه مطلب

آسمان گون قرطه پوشید،آن چو ماه آسمان

آسمان گون قرطه پوشید،آن چو ماه آسمان مهر چهر آمد بنزد بنده روز مهرگان خواب چشم نر گسینش در سحر سحر آزمای تاب زلف عنبرینش…

ادامه مطلب

ایا بفضل و کرم یاد کرده از کارم

ایا بفضل و کرم یاد کرده از کارم زیاد کرد تو بسیار شکرها دارم خصایل تو سزاوار مدحتند همه بجلوه کردن آن من رهی سزاوارم…

ادامه مطلب

چو آفتاب شد از اوج خود بخانۀ ماه

چو آفتاب شد از اوج خود بخانۀ ماه بخیش خانه رو و برگ بید و باده بخواه شراب لعل بده ، اندکی بدور و بده…

ادامه مطلب

ز نور قبۀ زرین آینه تمثال

ز نور قبۀ زرین آینه تمثال زمین تفته فرو پوشد آتشین سر بال فروغ چتر سپهری بیک درخشیدن بسنگ زلزله اندر زند بگاه زوال درر…

ادامه مطلب

اکنون که تر و تازه بخندید نو بهار

اکنون که تر و تازه بخندید نو بهار ما و سماع و بادۀ رنگین و زلف یار آن زر سیم خمره و لعل بلور درج…

ادامه مطلب

بار دیگر بر ستاک گلبن بی برگ و بار

بار دیگر بر ستاک گلبن بی برگ و بار افسر زرین بر آرد ابر مروارید بار گاه مینا زینت آرد زو نگار بوستان گاه مرجان…

ادامه مطلب

چو کوس عید ز درگه بکوفتند پگاه

چو کوس عید ز درگه بکوفتند پگاه پگاه رفت بعید آن نگار زی درگاه بشاخ سوسن آزاد برفگنده قبا ببرگ سنبل خوشبوی بر نهاده کلاه…

ادامه مطلب