در باد وَرق می‌خورَد این دفترِ خالی

در باد وَرق می‌خورَد این دفترِ خالی این غفلتِ مشهور به تقویمِ جَلالی هرجا بِگُریزم، غمِ تو زودتر آن‌جاست از گریه پُرم، ای همه‌جا، جایِ…

ادامه مطلب

تو نیستی و دُکانِ وجود تعطیل است

تو نیستی و دُکانِ وجود تعطیل است بدونِ عشق، جهان، باطلُ‌الاَباطیل است بخوان تو مُصحَفِ خود را، بگو کتاب تو کو؟ کجاست رطلِ گرانت که…

ادامه مطلب

چهل سال است ماییم و بهاری در قرنطینه

چهل سال است ماییم و بهاری در قرنطینه ملولیم از سکوت و رستگاری در قرنطینه اگر ویروس هم مهلت دهد، از فقر می‌میریم زهی ما!…

ادامه مطلب

به وَهمِ غوطه‌خوردن در سرابی دور مشغولیم

به وَهمِ غوطه‌خوردن در سرابی دور مشغولیم دل‌ای‌دل‌‌خوانِ حیرت، با دَف و تنبور مشغولیم کدامین ذره را میلِ تَعالی نیست؟ پس ما هم به فهمِ…

ادامه مطلب

شاید حقیقت جُز همین خوابی که دیدی نیست

شاید حقیقت جُز همین خوابی که دیدی نیست جز داستانی که از این و آن شنیدی نیست دل خوش نکن! تقویم‌ها بیهوده می‌چرخند وقتی مبارک…

ادامه مطلب