چهل سال است ماییم و بهاری در قرنطینه

چهل سال است ماییم و بهاری در قرنطینه
ملولیم از سکوت و رستگاری در قرنطینه

اگر ویروس هم مهلت دهد، از فقر می‌میریم
زهی ما! پاکبازانِ قماری در قرنطینه!

گریز از دیگری، حِرزِ نجات آدمی‌زاد است
هنوز آیا کسی را دوست داری در قرنطینه؟

چه دشوار است رویارو شدن در انزوا با خویش!
مگر با خویش بگذارم قراری در قرنطینه

چو دون‌کیشوت با ماتیک، بر میز توالت، آه!
کتابت کن که: آنک! شهسواری در قرنطینه!

چهل روز و چهل سال و چهل قرن است پنداری
زمستان است، بی‌ سوتِ قطاری در قرنطینه…

عبدالحمید ضیایی

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *