يك خانه ي مخروطي چوبي جنگل

يك خانه ي مخروطي چوبي جنگل جامانده ي خاطرات خوبي جنگل تو باشي و آرامش هر چار فصل در پرتو خورشيد و غروبي جنگل شهلا…

ادامه مطلب

نه تنها با زبانِ جان و قربان عشق می ورزم

نه تنها با زبانِ جان و قربان عشق می ورزم كه باتو با خلوصِ قلب و ايمان عشق مي ورزم چنانچه ماه، شب‌ها مثل رویت…

ادامه مطلب

ميان يك قفسيم و كجا فرار كنيم

ميان يك قفسيم و كجا فرار كنيم كدام در بزنيم و دمي قرار كنيم چه مرز بستن و ديوار هاي دور و دراز كه كوله…

ادامه مطلب

من از انسان دو روي از عمق جان ناراضي ام

من از انسان دو روي از عمق جان ناراضي ام از هوا از خاك حتا آسمان ناراضي ام من ندارم شکوه بينِ دشمنان رنگ رنگ…

ادامه مطلب

ما پرستو هاي يك شاخيم و باغ

ما پرستو هاي يك شاخيم و باغ ما گلِ گلدان يك طاق و رواق در ره ی تعلیم همگاميم ما راه پيموديم اوجِ قلّه ها…

ادامه مطلب

کی برایت بشوم یار، شوم یا نشوم؟

کی برایت بشوم یار، شوم یا نشوم؟ چه كنم بي‌دل ِدلدار شوم یا نشوم مثل ديوانه كه آزادي مطلق دارد سرکش آماده‌ی هر کار شوم…

ادامه مطلب

عشق تو به قلب مهربانم باقیست

عشق تو به قلب مهربانم باقیست نقش تو به خون و استخوانم باقیست قدری که غزل به دفتر مولاناست وصفت به سرود و هر بیانم…

ادامه مطلب

شبيه شئِ تزئيني گزيدند

شبيه شئِ تزئيني گزيدند قفس بستند و بالت را بريدند زني، جنس دومي، ناقص العقل- بگفتند اقتدارت را دريدند شهلا دانشور

ادامه مطلب

زیبایی تو دهان دهان افتاده

زیبایی تو دهان دهان افتاده هر دل زنگاهت به فغان افتاده شرمیده ستاره گان برای اینکه- منشور رخت به کهکشان افتاده شهلا دانشور

ادامه مطلب

دلم خون است چون مادر ندارم

دلم خون است چون مادر ندارم دعا گويي به خير و شر ندارم به تيغ مشكلات من سپر بود شبيه او كسي در بر ندارم…

ادامه مطلب

در ميان ترك و افغان قرنِ بيش

در ميان ترك و افغان قرنِ بيش مهر و مُهرِ دوستي جامانده هست مردم اين بوم و بر در همدلي داده اند آغوش همكاري و…

ادامه مطلب

خوشا روزی که یار از در درآيد

خوشا روزی که یار از در درآيد سرشك از ديده گان من سرآيد ميان آسمان دل چو ماه است كه با تار نگاهش اختر آيد…

ادامه مطلب

چون وحی فرود آمدی در سرزمین من

چون وحی فرود آمدی در سرزمین من در شادی و غم فرشته بودی قرین من خوب است در آخر همين جمله نويسم یک قلب به…

ادامه مطلب

جهان کجا به کسی نان به رايگان بدهد

جهان کجا به کسی نان به رايگان بدهد چنان که سگ به غریبی، دم تکان بدهد کجاستی که ببینی به زخم هاي دلم كجاستي كه…

ادامه مطلب

تو با رويين تني مشكي هم از آهو ختن داري

تو با رويين تني مشكي هم از آهو ختن داري معطّر هست قلبت چون در آن حب وطن داري دعاي ملت و دست خدا در…

ادامه مطلب

پاييز چه خوب از دل من میاید

پاييز چه خوب از دل من میاید پیراهن زرین به تن میاید چون زاده ی پاییزم و می‌ریزم تا در قالب شعر من سخن میاید…

ادامه مطلب

به خونم آذرخش عشق تو تنهاست ميداني؟

به خونم آذرخش عشق تو تنهاست ميداني؟ تویی فانوس و قلبم موج پر غوغاست میدانی؟ تو برگردان آن شعر بلند از چار فصل سال هراسان…

ادامه مطلب

برف آمد و آرام، مرا تاب كجاست

برف آمد و آرام، مرا تاب كجاست در ظلمت شب خنده ي مهتاب كجاست شب مي گذرد از ته ي قنديل نگام تا شام سپيد…

ادامه مطلب

این‌روزها مانند تو من هم سخاوت ميكنم

این‌روزها مانند تو من هم سخاوت ميكنم یعنی تو را عمری شده در خويش دعوت ميكنم من اين سخاوت هات را هرگز نمی‌خواهم به خود…

ادامه مطلب

اگر نان و مكاني نيست برما

اگر نان و مكاني نيست برما اگر پول و تواني نيست برما “به هر حالت خدا كافيست كافي” به ملكم گر اماني نيست برما شهلا…

ادامه مطلب

احساس قشنگ قرمزي رنگ انارم

احساس قشنگ قرمزي رنگ انارم با خويش بهار شادي را مي آرم دروازه ي قلب خود اگر باز كني در قلب تو دانه دانه گل…

ادامه مطلب

‍ ‍ كوچي ام خانه به دوش

‍ ‍ كوچي ام خانه به دوش مي توانم وسط قلب شما جا بگيرم؟ لب درياي نگات جنگل موي ترا خيمه زنم خاك اندام ترا…

ادامه مطلب

یک شانه به نرمیِ پر قو داری

یک شانه به نرمیِ پر قو داری حیف است که قاش بین ابرو داری من تشنه تر از صخره ی افریقا تو – رو جنگلی…

ادامه مطلب

نرو دنبالِ آن عشقِ محالت

نرو دنبالِ آن عشقِ محالت رها کن عقل از بند جهالت نزن پارو شکسته قایقت را «در اقیانوس آرام خیالت.» شهلا دانشور

ادامه مطلب

موهايت عجب جنگل حاصل‌خیزی

موهايت عجب جنگل حاصل‌خیزی از پنجره‌ي سينه دلم مي ريزي گر آتش خنده ات فروكش نكني خاكستر جان من تُنك مي بيزي شهلا دانشور

ادامه مطلب

مشتاق حضور بي درنگت باشم

مشتاق حضور بي درنگت باشم بي شالك و دستار ملنگت باشم با بركه ي ديدگان خود زل بزني مهپاره ي چشمان قشنگت باشم شهلا دانشور

ادامه مطلب

لبخند نو بهار مرا شاد می کند

لبخند نو بهار مرا شاد می کند آواز آبشار مرا شاد می کند يادت تولد غزل تازه مي شود اين حس ماندگار مرا شاد ميكند…

ادامه مطلب

کبوتر های عاشق را رها کن

کبوتر های عاشق را رها کن دلت را خانه ی عشق و صفا کن اگر جنت بخواهي مهر ورز و بیا عید آمده آغوش وا…

ادامه مطلب

عشق تو برده از ازل، تاب و تب و توان من

عشق تو برده از ازل، تاب و تب و توان من ريشه دوانده مهر تو تا رگ و استخوان من «دل زبرم پریده رفت، گمشده…

ادامه مطلب

شبيه آن همه افسانه هاي ديو وپري

شبيه آن همه افسانه هاي ديو وپري به كوه قاف خيالم پديده اي هنري كه رد پاي تو را قاب كرده بركه ي چشم اگر…

ادامه مطلب

ستاره چیده و در فرش راهِ تان آرم

ستاره چیده و در فرش راهِ تان آرم تو باش تا به زمین نقش آسمان آرم بمان تو برکه، دهم ماه را در آغوشت لباس…

ادامه مطلب

دلم نزدت گرو مانده عزيزم

دلم نزدت گرو مانده عزيزم به غربال محبت ميده بيزم به جز از عشق تو با هركي آيد ستيزم من ستيزم من ستيزم شهلا دانشور

ادامه مطلب

در نبودت بوده ای بسیار در اطراف من

در نبودت بوده ای بسیار در اطراف من چون نفس تکرار در تکرار در اطراف من چشم‌هایت چلچراغ قصرها و جاده‌ها دارم از چشمان تو…

ادامه مطلب

خورشید شگفت و شکل گلدوز آمد

خورشید شگفت و شکل گلدوز آمد با شاخ و شگوفه شعله افروز آمد در سفره‌ی رنگین بهاری مهمان باران در زد تک تک و نوروز…

ادامه مطلب

چون سبزه و باران به هم همسفر است

چون سبزه و باران به هم همسفر است با فاصله ي چند ولی بر به بر است گر عشق حیات است و این جمله کی…

ادامه مطلب

جوزاي تموزِ دوري ات در گِل من

جوزاي تموزِ دوري ات در گِل من باران باران ببار ! ابر دل من اين بغض ته ِگلو مرا خواهد كشت گر تو نرسي بداد…

ادامه مطلب

تو رفته ي و جنون و ترانه ات باقيست

تو رفته ي و جنون و ترانه ات باقيست تمام سلسله ي عاشقانه ات باقيست هنوز بعد تو سرمانده ام به قُوي خيال تب زنانگي…

ادامه مطلب

پر پروانه گردیدم به رویت

پر پروانه گردیدم به رویت ببوییدم تن و مستم زبویت گل صد برگی و من پیچک تو بگیرم حلقه حلقه چار سویت شهلا دانشور

ادامه مطلب

به حال تنگ دل من بخوان غزل لطفاً

به حال تنگ دل من بخوان غزل لطفاً يكي بگو تو يكي من ردو بدل لطفاً ترك ترك لب من، غنچه ي تر بوسه ي…

ادامه مطلب

بر شام تیره روشنی انجمن بیار

بر شام تیره روشنی انجمن بیار پیغام حال شاعر شیرین سخن بیار یک بوسه ای برای دلِ بی قرار من از قد و قامت و…

ادامه مطلب

اینجا که خونِ نسل بشر رایگان شده

اینجا که خونِ نسل بشر رایگان شده مثلی‌که آب، ریزشِ هر ناودان شده از قصه‌ی تسلسل مرگِ کبوتران تاریخ سوگ نامه‌ی صد داستان شده گنجشک‌های…

ادامه مطلب

اگر که ظلمت شبهای من سحر می شد

اگر که ظلمت شبهای من سحر می شد در آسمان دل من اگر قمر می شد اگر زِ سمت خیالش ستاره سر میزد ز دیدنش…

ادامه مطلب

آتش به دهان مثل مداری بازان

آتش به دهان مثل مداری بازان شعر تو به لب دارم و عشق تو بجان در چهره ی من نام ترا می‌بینند رسوایی من داده…

ادامه مطلب

يك زن وسط بغض…..ترا يادت رفت

يك زن وسط بغض…..ترا يادت رفت آن مهر و وفا ….جدا جدا يادت رفت اين عشق كه در عرش سما جايش بود يك صورت از…

ادامه مطلب

نمي‌شود که به چشمان تو نگاه نکرد

نمي‌شود که به چشمان تو نگاه نکرد و این گناه مکرر به اشتباه نکرد به چال گونه‌ی چون چاه یوسفت سوگند به اوج، راه نَبُردآنكه…

ادامه مطلب

مو های تو قصیده و لبهات مثنوی

مو های تو قصیده و لبهات مثنوی عرفان چشم توست غزل های مولوی لیلا نبوده ای که بدانی چه می کشم مجنون نبوده ای که…

ادامه مطلب

مسيح وار كنم عشق را حرام خودم

مسيح وار كنم عشق را حرام خودم تمام ملك دل امضا كنم بنام خودم ازينكه گوش بفرمان این و آن باشم زمام خويش بگيرم، خودم…

ادامه مطلب

لبم چون غنچه گل نیمه باز است

لبم چون غنچه گل نیمه باز است و پیچ و تاب گیسویم دراز است سفيدي دست هايم پخته ي بلخ به لبهاي لطيفم شعر و…

ادامه مطلب

كي توان با گريه خط سر نوشتت را نوشت

كي توان با گريه خط سر نوشتت را نوشت مي كشاند قسمت ات پاي تو را هر جا نوشت پشت آب رفته ي جو بيل…

ادامه مطلب

عشق اتفاق بود که افتاد لحظه‌ای

عشق اتفاق بود که افتاد لحظه‌ای احساس خوب، دست به من داد لحظه‌ای گویا که سینماست، نه؛ باور نميكنم «شوتنگ» فلم عشقیِ رخداد لحظه‌ای اسم…

ادامه مطلب