وجودش محور اصليِ دنياست

وجودش محور اصليِ دنياست تغيري خاص معنايي در اينجاست نباشد خالی از آشوب لیکن- نخستين اتفاق عشق زيباست شهلا دانشور

ادامه مطلب

می‌روی باز می‌آیی به فسون سوی دلم

می‌روی باز می‌آیی به فسون سوی دلم مثلِ كه خانه بابات شده كوي دلم روز خورشیدی و شب ماه ترا میبینم که چنان چشمی و…

ادامه مطلب

من خاكم و آسمان دورم هستي

من خاكم و آسمان دورم هستي اي اوج نشين چشمه ي نورم هستي فرهاد تویی به بيستون دلمن تو كوهكن و اوج غرورم هستي شهلا…

ادامه مطلب

مدير و عاقل و خلاق ماييم

مدير و عاقل و خلاق ماييم به زيبايي كنيم اغراق ماييم ميان جمله مخلوق خداوند فدا كار و حساس و تاق ماييم شهلا دانشور

ادامه مطلب

لب نیست شکر نیست که لیمو جوس است

لب نیست شکر نیست که لیمو جوس است چالِ تو شبيه شاه و خالت طوس است بيدار چرا می‌کندم مرغ سحر “از خواب تو بيدار…

ادامه مطلب

قربان تو و حيله و جنگت ميشم

قربان تو و حيله و جنگت ميشم فرمانبر ِهر حرف قشنگت ميشم تو كوه غرور و من چنان كبك دري خوش خوش به خرام دل…

ادامه مطلب

شمعم كه به پاي جان بمانم عاشق

شمعم كه به پاي جان بمانم عاشق تا رگ رگ استخوان بمانم عاشق عاشق که نسوزد جگرش عاشق نيست آتش بزن و بمان بمانم عاشق…

ادامه مطلب

شاعرکه غرق غرق خیالات می‌شود

شاعرکه غرق غرق خیالات می‌شود گلبرگهای شعر و ادبیات می‌شود روح لطیف او که به معراج می رود گویی که واژه واژه کرامات می‌شود جن…

ادامه مطلب

رفتم كه بي خيال سرا پا شوم نشد

رفتم كه بي خيال سرا پا شوم نشد در دام تو بمانم و شيدا شوم نشد امواج چشمهات مرا سوي صخره زد ماهي شدم كه…

ادامه مطلب

دل هرکس به یک دل راه دارد

دل هرکس به یک دل راه دارد دل من نیز یک همراه دارد به شطرنج محبت گر ببینی ده ها عسکر ولی یک شاه دارد…

ادامه مطلب

در تو مردانه ترین «جاذبه‌ی دنیایی»

در تو مردانه ترین «جاذبه‌ی دنیایی» جُور در قالب هر طیف غزل می‌آیی چشم تو مصرعِ پیچیده‌ی بیدل لیکن حتم دارم وسط حنجره ها گیرایی…

ادامه مطلب

خاکی شده ام که آسمانم باشی

خاکی شده ام که آسمانم باشی در پرتو نورِ دیدگانم باشی افتاده ترين برگِ زرد پاييزم خضرم! تو دعاي سبز جانم باشي شهلا دانشور

ادامه مطلب

چنان می پالی‌اش امشب شتابان

چنان می پالی‌اش امشب شتابان شبیه عارفی دنبال رضوان که داری خاطرات خوب با او خیابان در خیابان زیر باران شهلا دانشور

ادامه مطلب

تو روحِ قدس و آيات بهاري

تو روحِ قدس و آيات بهاري به رگ رگ شعر من حس توجاري چگونه خط كشم نامت زسينه كه با خون دلم نقش و نگاري…

ادامه مطلب

تا سايه‌ي خود میان چشمم می‌ریخت

تا سايه‌ي خود میان چشمم می‌ریخت آهسته و دانه دانه اشکم می‌ریخت چون شب همه اصوات زمین دل را در خویش فرو برده و در…

ادامه مطلب

به من خرمای ديدارت طعام است

به من خرمای ديدارت طعام است صدايت بانگ شامي در صيام است ‌اگر از شهد لبهايت ننوشم دگر نوشیدنی بر من حرام است شهلا دانشور

ادامه مطلب

بغضت گرفته آه به باران نمی رسد

بغضت گرفته آه به باران نمی رسد داش آکلِ که هیچ به مرجان نمی رسد بیژن به چاه و چاله و فرهاد کوه کَند میراث…

ادامه مطلب

باران باران از آسمان می بارد

باران باران از آسمان می بارد در دامن خاک هستی‌اي می‌کارد مانند فلک مست در آشوبم که باران گاهی بوی تنت می‌آرد شهلا دانشور

ادامه مطلب

آه دکتر جگرم درد شده ، میدانی

آه دکتر جگرم درد شده ، میدانی رُخم از دردِ درون ، زرد شده، میدانی درد من کوه شده کار ز کارم بگذشت به خزان…

ادامه مطلب

از جنس سنگ هستی و کارت شکستن است

از جنس سنگ هستی و کارت شکستن است دل نیست بین سینه‌ی تو تکه آهن است آیینه نیست، عهد و وفا نیست، شیشه نیست آن…

ادامه مطلب

‍ بيا اي ماهِ من

‍ بيا اي ماهِ من از چشم خود خورشيد روشن كن مرا از حس و حال مشرقي مغروب دريا كن زمين تا آسمان صد فاصله…

ادامه مطلب

ياد سابق كرده جان دارد صدايت جانكم!

ياد سابق كرده جان دارد صدايت جانكم! هیچ میبینی که کرده دل فدایت جانکم؟ من نهالِ ماهِ حوتم تو بهار خوش نسیم سبز می‌آیم که…

ادامه مطلب

نبضش سکوت کرده و بی دم نشسته است

نبضش سکوت کرده و بی دم نشسته است این باغ در کشاکش ماتم نشسته است جغدان به شاخه های بلندی زد آشیان گنجشککان به سیطره‌ی…

ادامه مطلب

من به اویم مبتلا و او به رویا مبتلا

من به اویم مبتلا و او به رویا مبتلا کاش من هم مثل او بودم به تقوا مبتلا قدر من را او نمیداند ولی بر…

ادامه مطلب

مثل بوسه بر لب شعرت شبيخون ميزنم

مثل بوسه بر لب شعرت شبيخون ميزنم در غزل هايت كه مي ریزی سراپای تنم چشم من انگور و سرخيِ لبم آب انار سیر کی…

ادامه مطلب

گفتند خدا صبر دهد دلشده را

گفتند خدا صبر دهد دلشده را از خاك جدا، آب و نمي گل شده را مجنون نكند ترك بيابان تموز ديوانه نيابد ره ي عاقل…

ادامه مطلب

فغان فغان نشنیدی صدای میهن ماست

فغان فغان نشنیدی صدای میهن ماست که حق مادر خود را کند حلال کجاست؟ به اجنبی و تجاوزگران جواب دهید چه با تفنگ، چه باسنگ،…

ادامه مطلب

شوق کعبه در وجودم خانه کرد

شوق کعبه در وجودم خانه کرد دل مرا جارو کشِ میخانه کرد من خدا جستم در آغوشِ حرم نور حق را از رسولِ محترم کعبه…

ادامه مطلب

سمت خلاف رود شنا از جسارت است

سمت خلاف رود شنا از جسارت است در عشق استقامت یاران شهامت است در خانقاهِ عشق تو افتاده ام به وجد نسبت بتو علاقه‌ي مخلص…

ادامه مطلب

ديشب که به #فال حافظ آمد خویت

ديشب که به #فال حافظ آمد خویت خورشید به كلبه ام دميد از رویت تا بال به بال مرغ رويا ماندم گويا كه پَري كشيده…

ادامه مطلب

دل را که پاره پاره بگیری چه می‌شود

دل را که پاره پاره بگیری چه می‌شود دست مرا دو باره بگیری چه می‌شود؟* دل نيست سرزمين پراز عشق و عاطفه است قلب مرا…

ادامه مطلب

دَرِ باغِ گل برفتم گل از گلاب ديدم

دَرِ باغِ گل برفتم گل از گلاب ديدم كه به سوزنِ نگهبان، تن غنچه دست خارست به خودم نظاره كردم گلي از تبار دردم همه…

ادامه مطلب

خدا جان يك دلي در سينه دادي

خدا جان يك دلي در سينه دادي شبيه مرغكي بي كينه دادي فلاخن را بدست دشمنم نه به دست يارك ديرينه دادي شهلا دانشور

ادامه مطلب

چمن زارو كنار سبزه و رود

چمن زارو كنار سبزه و رود چي انبار خيالش در سرم بود طبيعت! خيلي آرامي مگر نه!؟ ولي بي او قرارم نيست چه سود؟ شهلا…

ادامه مطلب

تو شعرسازترين قصه‌ی خيالی من

تو شعرسازترين قصه‌ی خيالی من ترا اگرچه ربودند از حوالی من تو بارشی و منم سرزمين استسقا نشد دمی که كنی فکر خشك‌سالی‌ من رفيق…

ادامه مطلب

پیش این شمع اگر شب پره باشد كافيست

پیش این شمع اگر شب پره باشد كافيست از تو در دور و برم منظره باشد كافيست آسمان از تو و خورشید و ستاره، رویش…

ادامه مطلب

به نورِ خالق جان طور بر فغان آمد

به نورِ خالق جان طور بر فغان آمد به دلربايي مخلوق او همين دل من شهلا دانشور

ادامه مطلب

بغض پنهاني خود را كه نبارم سخت است

بغض پنهاني خود را كه نبارم سخت است دست بر دست گره کرده،فشارم سخت هست سالها منتظرت حيف، دگر تابم نيست لحظه ها رابه تباهی،…

ادامه مطلب

بارِ تو و صد حادثه هاي پيهم

بارِ تو و صد حادثه هاي پيهم تقدير بياورده غمي را سر غم يك دست زمانه و دگر دست دلم ميزان غم هر دو برابر…

ادامه مطلب

امشب غزلی از دل صد پاره سرودم

امشب غزلی از دل صد پاره سرودم از درد همین ملت آواره سرودم دستمالک گلدوزی معشوقه به دستش سرباز که مرده‌ست…به خمپاره سرودم! طفلک که…

ادامه مطلب

از باغ وشاخ سبز، ثمر بر نداشتيم

از باغ وشاخ سبز، ثمر بر نداشتيم در ملك خويش حق برابر نداشتيم يك قمقمه و كوله ي خالي به دوش، ما گم گشته منزليم…

ادامه مطلب

‍ در کدامین خزان شدم ساکن، که شمیم چمن نمی آید

‍ در کدامین خزان شدم ساکن، که شمیم چمن نمی آید از کدامین تبار متروکم، که هوا سوی من نمی آید رفتي و دست من…

ادامه مطلب

هرچند بکشتند جهان راهبرم را

هرچند بکشتند جهان راهبرم را چون دست تبر شاخچه ي پر ثمرم را اي خاك تو كي سير شوي از تن خوبان بلعيده اي چي…

ادامه مطلب

نباشه چای بی او دم نمیشه

نباشه چای بی او دم نمیشه سرم در هیچ کاری خم نمیشه #گره کن #بقچه‌ی پندت عزیزم نمیشه بی قراری کم نمیشه شهلا دانشور

ادامه مطلب

من آن بانوی ناز مو طلایی

من آن بانوی ناز مو طلایی که با رقص نگاهم آشنایی گل خورشید گردت میشوم تا ببخشی بر روانم روشنایی شهلا دانشور

ادامه مطلب

محسور شده دل به سر کوی تو بود

محسور شده دل به سر کوی تو بود بر سوي تو و روي تو موي تو بود در خانه و در جاده و صد جای…

ادامه مطلب

گريه كردم نفسم بند شد و خوابم برد

گريه كردم نفسم بند شد و خوابم برد برگِ خشکی شدم و ريختم و آبم برد غلت در بستر سردم زدم و تا دم صبح…

ادامه مطلب

غمی چه دارم اگر چون تو همدمی دارم‌

غمی چه دارم اگر چون تو همدمی دارم‌ میان حلقه‌ی دستات عالمی دارم به انحنای تنم پيچكی، شبيه گلی_ زشوق شور شبت شرم شبنمی دارم…

ادامه مطلب

شگوفه روي درختان به بار مي آيد

شگوفه روي درختان به بار مي آيد دلم خوش است دوباره بهار مي آيد به تن نموده لباس عروس، سبز و سپيد رُژ ِبه لب…

ادامه مطلب

سنگی ز زمانه و نشانی قلبم

سنگی ز زمانه و نشانی قلبم زخمی ز تو و ناله چکانی قلبم خنجر ز غم زمانه قلبم مجروح عادت کرده به خونفشانی قلبم شهلا…

ادامه مطلب