یک روز بی بهانه ترا رام می کنم

یک روز بی بهانه ترا رام می کنم بسيار عاشقانه ترا رام می کنم اي مرد اي پرنده اي وحشي از آسمان در بين آشيانه…

ادامه مطلب

هر چه كه دست مي كشم از تو و از نبودنت

هر چه كه دست مي كشم از تو و از نبودنت دغدغه ی قلم شده از تو واز سرودنت آمده ام به کوی تو فطریه…

ادامه مطلب

ميان دهكده جنگ است امشب

ميان دهكده جنگ است امشب كه مهتاب آتشين رنگ است امشب اگر من باتو يك دين و كلاميم كجاي كار ما لنگ است امشب؟ ميان…

ادامه مطلب

مضمون جنگ مانده برش رنج ميبرد

مضمون جنگ مانده برش رنج ميبرد شاعر براي شعر ترش رنج ميبرد باغي‌كه پيش چوب شكن گريه ميكند چون زخم خورده از تبرش رنج مي…

ادامه مطلب

لبم مي خور از آن طرز نگاهت

لبم مي خور از آن طرز نگاهت تپانِ ابرو و موی سیاهت از اين جغرافياي باغ و تاكت رهایی كي بود جان را به راحت…

ادامه مطلب

کی شعر بجوش‌آید، از قعر دل تنگم

کی شعر بجوش‌آید، از قعر دل تنگم ای کاش‌که میبودی، سرتاج سرآهنگم! دل‌تنگم و میدانی، دل تنگی و می‌گویی در صفحه‌ی گوشی‌ات ای‌کاش رسد زنگم…

ادامه مطلب

عطر و بوي ما نشد تفكيك، چون-

عطر و بوي ما نشد تفكيك، چون- راه ما اسلام و انسان جنس ماست. گر شود گم وحدتِ ما مثلِ كه- جان زجان و گوشت…

ادامه مطلب

شبيه سنگ قلب سخت داري

شبيه سنگ قلب سخت داري نشد در تو برويم روزگاري هميشه يك درختِ با صبورم كه دردل جاي داده حلقه ماري شهلا دانشور

ادامه مطلب

زن را به چهار چوب زندان انداخت

زن را به چهار چوب زندان انداخت پوشال سیه به سر چو پالان انداخت نقاشی و شعر و دست آوردش را از اوج بهار دست…

ادامه مطلب

دو چشمت دایماً جان را كمين است

دو چشمت دایماً جان را كمين است لبانت لب نه بلكه انگبين است كليد درب جنت از تو خواهم چون آغوشت به من خلد برين…

ادامه مطلب

درد دادی به من و باید از اینجا بروم

درد دادی به من و باید از اینجا بروم بهتر آنست بدون تو و تنها بروم حال وارونه‌ی ما را چه کسی میداند مگر آلاله…

ادامه مطلب

دختری در موج خیال

دختری در موج خیال کنار پنجره در آینه‌ی نگاه اش ازدحام کوچه‌ها را خالی از عابر می‌بیند شهلا دانشور

ادامه مطلب

چون فصل برگ و رويش گل ماندگار نيست

چون فصل برگ و رويش گل ماندگار نيست عمري من و ترا نفسي اعتبار نيست يك آسمان ولي دو هوا را نديده اي؟ يكسو بهار…

ادامه مطلب

چادرم تاج سرم حلقه و انگشتركم

چادرم تاج سرم حلقه و انگشتركم تا ابد باشي و باشم به برت همسركم مزه‌ی توت فرنگی‌است لب شيرينت بودنت رایحه‌ی پیچک دورو برکم می‌دمد…

ادامه مطلب

تو آینه و محو تماشای تو باشم

تو آینه و محو تماشای تو باشم بگذار که دلبسته به هرجای تو باشم هرچند سراپا همه جسمی همه روحی ای کاش‌که چون سایه سراپای…

ادامه مطلب

بینِ افقِ دل قمری داشته باشم

بینِ افقِ دل قمری داشته باشم بايد كه به سویت نظری داشته باشم هر شام شوي ماه و بتابی سر رحمت از یُمن وجودت خبری…

ادامه مطلب

به خونی دست شان دایم به رنگ است

به خونی دست شان دایم به رنگ است برای مرد وزن شرم است و ننگ است خدای حق شنو او را نگهدار کسی که سر…

ادامه مطلب

برقصم درسمايت مزه ميته

برقصم درسمايت مزه ميته غزل گفتن برايت مزه ميته نزول آيه هاي پيهم شعر به ياد چشم هايت مزه ميته شهلا دانشور

ادامه مطلب

با ابر همدليم و اگر ديده تر شود

با ابر همدليم و اگر ديده تر شود بيتو قيامت است كه يك شب سحر شود گر با تو ميكنم گذر از هر چه دلخوشم…

ادامه مطلب

الا یار جان لب خوش ریخت داری

الا یار جان لب خوش ریخت داری دل از دلخانه بیرون می‌فراری بشرطیکه به عهد خود بپایی مرا از قلب خود بیرون نیاری شهلا دانشور

ادامه مطلب

احساس تو از

احساس تو از روزنه ي اميد در من غزل نوشت به طبل وملودي گيتارعشق پاكوبيد از بيكران تا بيكرانه پرواز كرد من فقط از پس…

ادامه مطلب

‍ از عطر نفس های تو روییده گلاب است

‍ از عطر نفس های تو روییده گلاب است پیش نظر مست تو شرمنده شراب است در فلسفه ي چشم تو بيدل بود عاجز مجعول…

ادامه مطلب

يك خانه ي مخروطي چوبي جنگل

يك خانه ي مخروطي چوبي جنگل جامانده ي خاطرات خوبي جنگل تو باشي و آرامش هر چار فصل در پرتو خورشيد و غروبي جنگل شهلا…

ادامه مطلب

نه تنها با زبانِ جان و قربان عشق می ورزم

نه تنها با زبانِ جان و قربان عشق می ورزم كه باتو با خلوصِ قلب و ايمان عشق مي ورزم چنانچه ماه، شب‌ها مثل رویت…

ادامه مطلب

ميان يك قفسيم و كجا فرار كنيم

ميان يك قفسيم و كجا فرار كنيم كدام در بزنيم و دمي قرار كنيم چه مرز بستن و ديوار هاي دور و دراز كه كوله…

ادامه مطلب

من از انسان دو روي از عمق جان ناراضي ام

من از انسان دو روي از عمق جان ناراضي ام از هوا از خاك حتا آسمان ناراضي ام من ندارم شکوه بينِ دشمنان رنگ رنگ…

ادامه مطلب

ما پرستو هاي يك شاخيم و باغ

ما پرستو هاي يك شاخيم و باغ ما گلِ گلدان يك طاق و رواق در ره ی تعلیم همگاميم ما راه پيموديم اوجِ قلّه ها…

ادامه مطلب

کی برایت بشوم یار، شوم یا نشوم؟

کی برایت بشوم یار، شوم یا نشوم؟ چه كنم بي‌دل ِدلدار شوم یا نشوم مثل ديوانه كه آزادي مطلق دارد سرکش آماده‌ی هر کار شوم…

ادامه مطلب

عشق تو به قلب مهربانم باقیست

عشق تو به قلب مهربانم باقیست نقش تو به خون و استخوانم باقیست قدری که غزل به دفتر مولاناست وصفت به سرود و هر بیانم…

ادامه مطلب

شبيه شئِ تزئيني گزيدند

شبيه شئِ تزئيني گزيدند قفس بستند و بالت را بريدند زني، جنس دومي، ناقص العقل- بگفتند اقتدارت را دريدند شهلا دانشور

ادامه مطلب

زیبایی تو دهان دهان افتاده

زیبایی تو دهان دهان افتاده هر دل زنگاهت به فغان افتاده شرمیده ستاره گان برای اینکه- منشور رخت به کهکشان افتاده شهلا دانشور

ادامه مطلب

دلم خون است چون مادر ندارم

دلم خون است چون مادر ندارم دعا گويي به خير و شر ندارم به تيغ مشكلات من سپر بود شبيه او كسي در بر ندارم…

ادامه مطلب

در ميان ترك و افغان قرنِ بيش

در ميان ترك و افغان قرنِ بيش مهر و مُهرِ دوستي جامانده هست مردم اين بوم و بر در همدلي داده اند آغوش همكاري و…

ادامه مطلب

خوشا روزی که یار از در درآيد

خوشا روزی که یار از در درآيد سرشك از ديده گان من سرآيد ميان آسمان دل چو ماه است كه با تار نگاهش اختر آيد…

ادامه مطلب

چون وحی فرود آمدی در سرزمین من

چون وحی فرود آمدی در سرزمین من در شادی و غم فرشته بودی قرین من خوب است در آخر همين جمله نويسم یک قلب به…

ادامه مطلب

جهان کجا به کسی نان به رايگان بدهد

جهان کجا به کسی نان به رايگان بدهد چنان که سگ به غریبی، دم تکان بدهد کجاستی که ببینی به زخم هاي دلم كجاستي كه…

ادامه مطلب

تو با رويين تني مشكي هم از آهو ختن داري

تو با رويين تني مشكي هم از آهو ختن داري معطّر هست قلبت چون در آن حب وطن داري دعاي ملت و دست خدا در…

ادامه مطلب

پاييز چه خوب از دل من میاید

پاييز چه خوب از دل من میاید پیراهن زرین به تن میاید چون زاده ی پاییزم و می‌ریزم تا در قالب شعر من سخن میاید…

ادامه مطلب

به خونم آذرخش عشق تو تنهاست ميداني؟

به خونم آذرخش عشق تو تنهاست ميداني؟ تویی فانوس و قلبم موج پر غوغاست میدانی؟ تو برگردان آن شعر بلند از چار فصل سال هراسان…

ادامه مطلب

برف آمد و آرام، مرا تاب كجاست

برف آمد و آرام، مرا تاب كجاست در ظلمت شب خنده ي مهتاب كجاست شب مي گذرد از ته ي قنديل نگام تا شام سپيد…

ادامه مطلب

این‌روزها مانند تو من هم سخاوت ميكنم

این‌روزها مانند تو من هم سخاوت ميكنم یعنی تو را عمری شده در خويش دعوت ميكنم من اين سخاوت هات را هرگز نمی‌خواهم به خود…

ادامه مطلب

اگر نان و مكاني نيست برما

اگر نان و مكاني نيست برما اگر پول و تواني نيست برما “به هر حالت خدا كافيست كافي” به ملكم گر اماني نيست برما شهلا…

ادامه مطلب

احساس قشنگ قرمزي رنگ انارم

احساس قشنگ قرمزي رنگ انارم با خويش بهار شادي را مي آرم دروازه ي قلب خود اگر باز كني در قلب تو دانه دانه گل…

ادامه مطلب

‍ ‍ كوچي ام خانه به دوش

‍ ‍ كوچي ام خانه به دوش مي توانم وسط قلب شما جا بگيرم؟ لب درياي نگات جنگل موي ترا خيمه زنم خاك اندام ترا…

ادامه مطلب

یک شانه به نرمیِ پر قو داری

یک شانه به نرمیِ پر قو داری حیف است که قاش بین ابرو داری من تشنه تر از صخره ی افریقا تو – رو جنگلی…

ادامه مطلب

نرو دنبالِ آن عشقِ محالت

نرو دنبالِ آن عشقِ محالت رها کن عقل از بند جهالت نزن پارو شکسته قایقت را «در اقیانوس آرام خیالت.» شهلا دانشور

ادامه مطلب

موهايت عجب جنگل حاصل‌خیزی

موهايت عجب جنگل حاصل‌خیزی از پنجره‌ي سينه دلم مي ريزي گر آتش خنده ات فروكش نكني خاكستر جان من تُنك مي بيزي شهلا دانشور

ادامه مطلب

مشتاق حضور بي درنگت باشم

مشتاق حضور بي درنگت باشم بي شالك و دستار ملنگت باشم با بركه ي ديدگان خود زل بزني مهپاره ي چشمان قشنگت باشم شهلا دانشور

ادامه مطلب

لبخند نو بهار مرا شاد می کند

لبخند نو بهار مرا شاد می کند آواز آبشار مرا شاد می کند يادت تولد غزل تازه مي شود اين حس ماندگار مرا شاد ميكند…

ادامه مطلب

کبوتر های عاشق را رها کن

کبوتر های عاشق را رها کن دلت را خانه ی عشق و صفا کن اگر جنت بخواهي مهر ورز و بیا عید آمده آغوش وا…

ادامه مطلب