کی شعر بجوش‌آید، از قعر دل تنگم

کی شعر بجوش‌آید، از قعر دل تنگم
ای کاش‌که میبودی، سرتاج سرآهنگم!
دل‌تنگم و میدانی، دل تنگی و می‌گویی
در صفحه‌ی گوشی‌ات ای‌کاش رسد زنگم
در آشتی و قهرت می‌سوزم و می‌سازم
ای عشق بگو تاکی، خود کوب چو آونگم
تو آینه‌ی یا من ، من توستم و تو من
از خود گله ها دارم، با خويش سر جنگم!
تا دوش به دوش باد، در بال پرستو ها
رفتی و ندیدی که ، اسفندی و بی رنگم
گفتی که شباهنگی، با ساز و سُر چنگی
معشوقه‌ی موچنگی، رفتی دگر از چنگم
کولاب صبورم که، با موج درآمیزم
صد حلقه به‌پا خیزم، هر چند زنی سنگم
شهلا دانشور
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *