با ابر همدليم و اگر ديده تر شود

با ابر همدليم و اگر ديده تر شود
بيتو قيامت است كه يك شب سحر شود
گر با تو ميكنم گذر از هر چه دلخوشم
بگذار زندگي كه به پايت هدر شود
تو شعر و شور و شمع وشكوفه اگر شوي
دفتر چه ي اين شاعر شوريده سرشود
من در پي محبتِ تو سوختم مدام
سنگيست قلب تو بخدا كي خبر شود
گفتم سرم بگيرم و جايي دگر روم
ترسم که خاطرم به تو وابسته تر شود
ديروز باتو بودم و امروز كاش هم
اين بودن و نبود تو زير وزبر شود
شاعر ببند اين غزلت را مباد كه
راز درون سينه ي تو درد سر شود
شهلا دانشور
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *