طومار زندگی را، طی می‌کند به یک شب

طومار زندگی را، طی می‌کند به یک شب از شمع یاد گیرید، آداب زندگانی

ادامه مطلب

عالم بیخبری بود بهشت آبادم

عالم بیخبری بود بهشت آبادم تا به هوش آمدم از عرش به فرش افتادم

ادامه مطلب

عشق، اول ناتوانان را به منزل می‌برد

عشق، اول ناتوانان را به منزل می‌برد خار و خس را زودتر دریا به ساحل می‌برد

ادامه مطلب

عیدست مرگ، دست به هستی فشانده را

عیدست مرگ، دست به هستی فشانده را پروای باد نیست چراغ نشانده را

ادامه مطلب

غفلت نگر که بر دل کافر نهاد خویش

غفلت نگر که بر دل کافر نهاد خویش هر خط باطلی که کشیدم صلیب شد

ادامه مطلب

فروغ عاریت بانور ذاتی برنمی‌آید

فروغ عاریت بانور ذاتی برنمی‌آید که روز ابر باشداز شب مهتاب روشنتر

ادامه مطلب

قانع از قامت یارست به خمیازهٔ خشک

قانع از قامت یارست به خمیازهٔ خشک بخت آغوش من و طالع محراب یکی است

ادامه مطلب

کاش وقت آمدن واقف ز رفتن می‌شدم

کاش وقت آمدن واقف ز رفتن می‌شدم تا چو نی در خاک می‌بستم میان خویش را

ادامه مطلب

کم نشد از گریه اندوهی که در دل داشتم

کم نشد از گریه اندوهی که در دل داشتم پاک نتوان کرد با دامان تر آیینه را

ادامه مطلب

کو عشق تا به هم شکند هستی مرا

کو عشق تا به هم شکند هستی مرا ظاهر کند به عالمیان پستی مرا

ادامه مطلب

گر بداند که چه شورست درین عالم خاک

گر بداند که چه شورست درین عالم خاک کشتی از بحر خطرناک نیاید بیرون

ادامه مطلب

گردن مکش ز تیغ شهادت که این زلال

گردن مکش ز تیغ شهادت که این زلال از جویبار ساقی کوثر گذشته است

ادامه مطلب

گفتم از گردون گشاید کار من، شد بسته‌تر

گفتم از گردون گشاید کار من، شد بسته‌تر آن که روشنگر تصور کردمش، زنگار بود

ادامه مطلب

لاله دارد خبر از برق سبکسیر بهار

لاله دارد خبر از برق سبکسیر بهار که نفس سوخته از خاک بدر می‌آید

ادامه مطلب

ماطوطیان مصر شکرخیز غربتیم

ماطوطیان مصر شکرخیز غربتیم ما را ز شیر صبح وطن باز کرده‌اند

ادامه مطلب

مرا بیزار کرد از اهل دولت، دیدن دربان

مرا بیزار کرد از اهل دولت، دیدن دربان به یک دیدن، ز صد نادیدنی آزاد گردیدم

ادامه مطلب

مرگ بی‌منت، گواراتر ز آب زندگی است

مرگ بی‌منت، گواراتر ز آب زندگی است زینهار از آب حیوان عمر جاویدان مخواه

ادامه مطلب

معیار دوستان دغل، روز حاجت است

معیار دوستان دغل، روز حاجت است قرضی به رسم تجربه از دوستان طلب

ادامه مطلب

من آن شکسته پر و بال طایرم چون چشم

من آن شکسته پر و بال طایرم چون چشم کز آشیانه پریدن ز من نمی‌آید

ادامه مطلب

منم آن غنچه غافل که ز بی‌حوصلگی

منم آن غنچه غافل که ز بی‌حوصلگی سر خود در سر یک خنده بیجا کردم

ادامه مطلب

می‌خوردن مدام مرا بی‌دماغ کرد

می‌خوردن مدام مرا بی‌دماغ کرد عادت به هر دوا که کنی بی‌اثر شود

ادامه مطلب

می‌شوم گل، در گریبان خار می‌افتد مرا

می‌شوم گل، در گریبان خار می‌افتد مرا غنچه می‌گردم، گره در کار می‌افتد مرا

ادامه مطلب

نتوان به آه لشکر غم را شکست داد

نتوان به آه لشکر غم را شکست داد این ابر از نسیم پریشان نمی‌شود

ادامه مطلب

نسبت به شغل بیهدهٔ ما عبادت است

نسبت به شغل بیهدهٔ ما عبادت است از عمر آنچه صرف خور و خواب می‌شود

ادامه مطلب

نکرده بود تماشا هنوز قامت راست

نکرده بود تماشا هنوز قامت راست که شد خرام تو سیلاب عقل و هوش مرا

ادامه مطلب

نه بوی گل، نه رنگ لاله از جا می‌برد ما را

نه بوی گل، نه رنگ لاله از جا می‌برد ما را به گلشن لذت ترک تماشا می‌برد ما را

ادامه مطلب

نومید نیم از کرم پیر خرابات

نومید نیم از کرم پیر خرابات در بحر شکسته‌ست سبو همچو حبابم

ادامه مطلب

نیست طول عمر را کیفیت عرض حیات

نیست طول عمر را کیفیت عرض حیات ما به آب تلخ، صلح از آب حیوان کرده‌ایم

ادامه مطلب

هر چند ز ما هیچکسان کار نیاید

هر چند ز ما هیچکسان کار نیاید کاری که به همت رود از پیش، خبر کن

ادامه مطلب

هر که مست است درین میکده هشیارترست

هر که مست است درین میکده هشیارترست هر که از بیخبران است خبردارترست

ادامه مطلب

هست امید زیستن از بام چرخ افتاده را

هست امید زیستن از بام چرخ افتاده را وای بر آن کس کز اوج اعتبار افتاده است

ادامه مطلب

هوشمندی که به هنگامهٔ مستان افتد

هوشمندی که به هنگامهٔ مستان افتد مصلحت نیست که هشیار نماید خود را

ادامه مطلب

یاد آن جلوهٔ مستانه کی از دل برود؟

یاد آن جلوهٔ مستانه کی از دل برود؟ این نه موجی است که از خاطر ساحل برود

ادامه مطلب

آدمی پیر چو شد، حرص جوان می‌گردد

آدمی پیر چو شد، حرص جوان می‌گردد خواب در وقت سحرگاه گران می‌گردد

ادامه مطلب

از پا فتادگانیم، در زیر پا نظر کن

از پا فتادگانیم، در زیر پا نظر کن از دست رفتگانیم، دستی به دست ما ده

ادامه مطلب

از حجاب حسن شرم آلودهٔ لیلی، هنوز

از حجاب حسن شرم آلودهٔ لیلی، هنوز بید مجنون سر به پیش انداختن بار آورد

ادامه مطلب

از دیده هرچه رفت، ز دل دور می‌شود

از دیده هرچه رفت، ز دل دور می‌شود من پیش چشم خلق ز دل دور می‌شوم

ادامه مطلب

از صدر تا رسندبزرگان به آستان

از صدر تا رسندبزرگان به آستان از عالم آستانه نشینان گذشته‌اند

ادامه مطلب

از من خبر دوری این راه مپرسید

از من خبر دوری این راه مپرسید چندان نفسم نیست که پیغام گذارم

ادامه مطلب

استاده‌اند بر سر پا شعله‌ها تمام

استاده‌اند بر سر پا شعله‌ها تمام امشب کدام سوخته مهمان آتش است ؟

ادامه مطلب

اگر چه موی سفیدست صبح آگاهی

اگر چه موی سفیدست صبح آگاهی به چشم نرم تو بیدرد، پردهٔ خواب است

ادامه مطلب

آن که در آینه بیتاب شد از طلعت خویش

آن که در آینه بیتاب شد از طلعت خویش آه اگر در دل عاشق نگرد صورت خویش

ادامه مطلب

ای آینه، در روی زمین دیدنیی نیست

ای آینه، در روی زمین دیدنیی نیست بیهوده چرا منت پرداز کشیدی؟

ادامه مطلب

ای کوه طور، گردن دعوی مکن بلند

ای کوه طور، گردن دعوی مکن بلند آخر دل شکسته ما جلوه‌گاه کیست ؟

ادامه مطلب

اینجاکه منم، قیمت دل هر دو جهان است

اینجاکه منم، قیمت دل هر دو جهان است آنجاکه تویی، در چه حساب است دل ما

ادامه مطلب

با موی سفید اشک ندامت نفشاندیم

با موی سفید اشک ندامت نفشاندیم در صبح چنین، تازه نکردیم وضویی

ادامه مطلب

بپذیر عذر باده‌کشان را، که همچو موج

بپذیر عذر باده‌کشان را، که همچو موج در دست خویش نیست عنان، آب برده را

ادامه مطلب

بر زمین ناید ز شادی پای من چون گردباد

بر زمین ناید ز شادی پای من چون گردباد تا خس و خاشاک هستی را به هم پیچیده‌ام

ادامه مطلب

برهمن از حضور بت، دل آسوده‌ای دارد

برهمن از حضور بت، دل آسوده‌ای دارد نباشد دل به جا آن را که در غیب است معبودش

ادامه مطلب

بنای توبهٔ سنگین ما خطر دارد

بنای توبهٔ سنگین ما خطر دارد اگر بهار به این آب و تاب می‌گذرد

ادامه مطلب