در استکان من غزلی تازه دم بریز

در استکان من غزلی تازه دم بریز مشتی زغال بر سر قلیان غم بریز هی پُک بزن به سردی لبهای خسته ام از آتش دلت…

ادامه مطلب

ﺣﺲّ ﻭُ ﺣﺎﻝِ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻫﺎ ﺭﯾﺨﺖ ﺑﻪ ﻫﻢ

ﺣﺲّ ﻭُ ﺣﺎﻝِ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻫﺎ ﺭﯾﺨﺖ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺷﻮﻕِ ﯾﮏ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﺣﺎﺷﯿﻪ ﻫﺎ ﺭﯾﺨﺖ ﺑﻪ ﻫﻢ ! گفته بودم به کسی عشق…

ادامه مطلب

دیوانگی ها گرچه دائم دردسر دارند

دیوانگی ها گرچه دائم دردسر دارند     دیوانـه ها از حال هــم امّا خبر دارند آیینه بانـــو! تجربه این را نشان داده: وقتی دعاها واقعی باشند…

ادامه مطلب

چگونه حفظ کنم آخر اعتبارم را؟

چگونه حفظ کنم آخر اعتبارم را؟ به باد داده نبودِ تو روزگارم را منی که غیر تو با هیچ کس نمی‌خواندم غزلترانه‌ی عشقِ خزانبهارم را…

ادامه مطلب

حس می‌کنم این بدترین رسم زمین است

حس می‌کنم این بدترین رسم زمین است غم با تمام‌دل‌خوشی‌هایم عجین است انگار خوبی می‌کنم ‌تا بد ببینم آرامشم هر لحظه زیر ذره‌بین است شک…

ادامه مطلب

چند وقتی ست ک‍ه دیوانه ترین عاقل شهر،

چند وقتی ست ک‍ه دیوانه ترین عاقل شهر، خنده را کشته و در خاطره ها گم کرده مثل آن عالم دین بعد چهل سال نماز،…

ادامه مطلب

تو هـم شـبیه خودم ، در دلت تَرَک داری

تو هـم شـبیه خودم ، در دلت تَرَک داری و چون شبیـه منی ، ارزشِ محـک داری! شـنیده ام که درخـتانِ کـوچه می گویند کـه…

ادامه مطلب

به جای این که در شب های من خورشید بگذارید

به جای این که در شب های من خورشید بگذارید فقط مرزی میانِ باور و تردید بگذارید   همیشه باد در سر دارم و همزاد…

ادامه مطلب

انگار نه انگار دل شهر گرفته ست

انگار نه انگار دل شهر گرفته ست از بارش بی وقفه ی باران خبری نیست از روز به هم ریختن رابطه ی ما از خاله…

ادامه مطلب

به تب و لرز تلخِ تنهایی، به سکوتی که نیست عادت کن

به تب و لرز تلخِ تنهایی، به سکوتی که نیست عادت کن درد وقتی رسید و فرمان داد، مثل سرباز خوب اطاعت کن سعی کن…

ادامه مطلب

فرض کن شک مثل آتش در تنت افتاده باشد

فرض کن شک مثل آتش در تنت افتاده باشد آتشی که با غرض در خرمنت افتاده باشد فرض کن در شعرهایت زندگی کردی و حالا…

ادامه مطلب

زندگی، بی تو پُر از غم شدنش حتمی بود

زندگی، بی تو پُر از غم شدنش حتمی بود با تو امّا غـمِ من کم شـدنش حتمـی بود… همه جا، از همه کس زخمِ زبان…

ادامه مطلب

فرض کن در اوج خوشبختی، بفهمی تیره بختی

فرض کن در اوج خوشبختی، بفهمی تیره بختی عکس مردی دیگر از کیف زنت افتاده باشد فرض کن از حاشیه یک عمر دوری کرده باشی…

ادامه مطلب

بگذار که آتش بزنم حاشیه ام را

بگذار که آتش بزنم حاشیه ام را تا پر کنم از عطر وجودت ریه ام را کارم شده تلقین بکنم غصه ندارم افسردگی مطلق هر…

ادامه مطلب

سکوت وحشی چشمان بی‌مروت تو

سکوت وحشی چشمان بی‌مروت تو کشانده پای جهان را به سمت سیب هوس دل و دماغ ندارم، تو نیستی شب و روز رها نمی‌شوم از…

ادامه مطلب

اعجاز دستانت به من پیغمبری بخشید

اعجاز دستانت به من پیغمبری بخشید هر خنده ات یک آیه از انجیل شد، بانو صد ابرهه در جنگ چشمانت زمین خوردند هر روز شکلِ…

ادامه مطلب

کوچه جهنم است، خیابان جهنم است

کوچه جهنم است، خیابان جهنم است این روزها بدون تو تهران جهنم است سرگرم خاطرات توام بعد رفتنت بی تو بهار مثل زمستان جهنم است…

ادامه مطلب

گفتند نگذر از غرورت، کار خوبی نیست

گفتند نگذر از غرورت، کار خوبی نیست باید خودت فهمیده باشی یار خوبی نیست گفتند: هرگز لشگرت را دست او نسپار این خائنِ بالفطره پرچم…

ادامه مطلب

حســود نیســتم امــا کســـی بغیر خودم

حســود نیســتم امــا کســـی بغیر خودم غلط کـند که بخواهـــد رقیــب من باشــد به هرکســی که شبیه تونیســت بدبیـــنم اجــازه هست که عشقت نصیب من باشد ؟؟ امید صباغ نو

ادامه مطلب