شاهدخت رویاها

شاهدخت رویاها

تو گفته بودی که من شاهـدخت رویـــا تم
مـۀ شب و فـرشــته ات پری یی دریــاتم
تو گفتـــه بـــــودی در خــلوت خیـــالاتت
یگانـه همـــدم و همـراز هر دو دنیـــــاتم
تو گفتـــــه بودی که اندر میان مهــرویــان
یگانـه دلبــــر تنـــــاز و خــوب زیبـــــاتم
تو گفتـه بـــودی مرا نیست مثل ماننــدی
سپـیــــدۀ سـحــــر و آرزوی فــــرداتـــــم
تو گفته بـودی کـه بی من نمیبــرد خوابت
انیس بستـــــرت انــدر سکـــوت شبهـــاتم
تو گفته بودی ترا نیست شوق باده به ســـر
شــــراب ســـرخ و رفیق غـــم و تســلاتم
درست گفتــــه بــودی لیـــک مینـــدانسـتی
که من خــــدای دلت مـالک نفسهــــــــاتم
درست گفتــه یی «واهب» اما مبر از یــاد
که در جهـــــــــــان محبــت دم مسیحـاتم

11-06-2010
صالحه وهاب واصل

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *