تو ای سر چشمه پیدایش تنگ عسل در من

تو ای سر چشمه پیدایش تنگ عسل در من
تو می آیی و پیدا می‌شود حس غزل در من

هوای با تو‌ بودن ها، هوا را تازه می سازد
دقیقن در کنارت ، می رسد کم کم حمل در من

که خوب و مهربانی،با تو راحت حس کنم خود را
مبادا این راحتی را گم کند روزی اجل در من

صدای پای از دهلیز آمد چشم ما روشن
چه پیدا کرده با تکرار این ضرب المثل در من

قشنگی دو چشمت ماه را در خود فرو برده
تنت بنیانگذار پاکی باغ و بغل در من

هر از گاهی که از لبخندهایت دور می مانم
هویدا می شود صد مشکل بی راه حل در من

زمانی میکشی چادر به روی دوش خود بانو
نمی ماند دیگر این حس و حال مبتذل در من

پریشان می شود آیینه در شب های کیسویت
خوشم گاهی که پیدا می شوی تو لااقل در من

عصمت وجدانی

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *