باز در آن کو گذری یافتم

باز در آن کو گذری یافتم
بر درش از کعبه دری یافتم
پیش گدایان سر کوی دوست
ملک جهان مختصری یافتم
جان و سر و دیده چه داریم دوست
از همه چون دوسری یافتم
گر نظر مردم مقبل به ماست
آن ز قبول نظری یافتم
ای که گریزد دلت از داغ عشق
رو که ترا بیجگری یافتم
بی خبر افتاده در آن کوست دل
این قدر از دله خبری یافتم
دلش شد و دلبر به کف آمد کمال
گر شبه گم شد گهری یافتم
کمال خجندی
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *